qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

۳۲۳ مطلب با موضوع «گوناگون» ثبت شده است

گوناگون

شریعتی زنده است

سه شنبه خرداد ۱۳۹۷

به قلم دامنه. به نام خدا. سالم و صالح . ۲۹ خرداد ۱۳۵۶، یک مرد بزرگ، یک «معلم شهید»، یک تئوریسن انقلاب و یک احیاگر ارزش های فراموش شدۀ شیعه و اهل بیت _علیهم السّلام_ و در یک کلام یک انسان سالم و صالح که در برابر استبداد و سلطنت، قدرت و فسادِ حاکمیت، و شوکت و انحراف حکومت، قد علَم کرده بود و هرگز به زانودرنیامده بود، از دستِ جهالت بی رحم، غضبِ بی مروّت، کینۀ عداوت و نیز حسادتِ بی حدِّ عده ای خودخواه خودمحور خودپسند و خود بَسند، دِق کرد و مُرد و سرانجام پس از سال ها هدایت و ایجاد جنبش و حرکت میان دانشجویان و جوانان علیۀ حکومت و سلطنت، در کنار حرم حضرت زینب _این پیام رسان بزرگ عاشورا و رسواگر باعظمت طاغوت ها_ آرام گرفت. یعنی دکتر علی شریعتی؛ بانفوذترین چهرۀ ایران در ایران.

 

 

دامنه

 

 

آثار شریعتی همه خواندنی ست؛ چه آنجاها که شور و شعور آفریده و چه حتی آنجاها که به مقتضیات زمان، کمی تندی کرده و حرف های قابل اصلاح شدن زده است. و من افتخار می کنم از آغازین روزهای انقلاب اسلامی با خواندن کتاب ها و گوش دادن نوار سخنرانی های جنبش بخشِ شریعتی قد کشیده ام. اینک در چهل و یکمین سالروز درگذشت آن مردِ سالم و صالح، از میان هزاران سخن تحرّک بخشش، این دو جملۀ دکتر علی شریعتی را _که خیلی زیبا و حساب شده می دانم و معتقدم مبنای حرکت خود او هم بوده است_ تقدیم می دارم:

 

 

مذهب اگر پیش از مرگ به کار نیاید پس از مرگ به هیچ کار نخواهد آمد

 

نیز این سخن:

چاپلوسی یونجۀ لطیفی است برای درازگوشان دُمبه دار خوشحال

 

با یاد و گرامی داشتِ وفات شریعتی، که خوشبختانه هیچ قدرتی نمی تواند نام او را و تفکّرات حیات بخشِ او را از جوانان ایران و بعضاً جهان سلب کند و چهرۀ وی را از تار و پود کشور حذف نماید. آنان که سال ها کوشیده اند چنین کنند؛ حقیقتاً یا در گِل مانده اند و یا آب در هاون و هونگ کوبیده اند و سخت، به شکست رسیده اند. شریعتی زنده است چون انسان صالح و سالم هرگز نمی میرد. والسلام. دامنه

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
گوناگون

دفاع از حیوان زحمتکش الاغ

شنبه خرداد ۱۳۹۷

به قلم دامنه. به نام خدا. حیوان زبان‌بسته. خیلی‌ها، در خیلی جاها، به خر -یا همان حیوان زبان‌بسته‌ی الاغ- توهین می‌کنند. هر زشتی را با عنوان «خریت» به این حیوانِ کاری نسبَت می‌دهند.

 

کشتن انسان به دست انسان

و نجات الاغ به وسیله‌ی الاغ

 

انسان‌های ناسپاس، هم از الاغ در بی‌رحمانه‌ترین وجه، کار می‌کشند، هم به آن جسارت و ظلم می‌کنند. تا یکی حماقت کرد، می‌گویند: مگه خری. تا یکی از زیر کار در رفت، می‌گویند: ای الاغ. تا یکی خامی و خنگی و منگی نمود، می‌گویند: خره! الاغه! نَفهمه. بگذرم؛ خواستم بگویم میان انسان‌ها، مردم‌آزاری و حیوان‌آزاری کم بود، که این یکی هم به آن، افزوده شد: هم از الاغ بار می‌کشند، هم به آن هرچه دلشان خواست بار و بار می‌کنند. آیا بهتر نیست این گونه ادبیات را از فرهنگ خود دور کنیم و با حیوان سخت‌کوشی مانند الاغ مهربان‌تر و خداپسندانه‌تر رفتار کنیم؟ من می‌گویم درود بر حیوان زحمتکش الاغ که در جبهه‌ی کردستان، سخت‌کوشانه کمک‌کارِ رزمندگان اسلام بود که تانک و توپ نبود.

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
گوناگون

دیدگاه اورهان پاموک

شنبه خرداد ۱۳۹۷

متن نقلی: مریم شهبازی. «اورهان پاموک... نویسنده ترک تبار [برندۀ] جایزه نوبل... آن هم در ۵۴ سالگی. پاموک ۶۵ سال قبل در یکی از مناطق شمال شهر استانبول، در خانواده‌ای ثروتمند متولد می‌شود... سکان زندگی‌اش را به سوی دنیای بی‌انتهای ادبیات می‌چرخاند و خود را هفت سالی در خانه حبس می‌کند. «جودت بیک و پسران» حاصل همان خانه نشینی ست، اثری که برایش جوایز متعددی را به ارمغان آورد. «قلعه سفید»، دومین رمانش، سه سال بعد روانه کتابفروشی‌ها شد؛ داستانی که روایت آن در عصر عثمانی بود و سرآغازی برای مشهور شدن پاموک و ترجمه آثارش به زبان‌های مختلف. «جایزه بزرگ فرهنگ فرانسه»، «جایزه بهترین کتاب غیر فرانسوی زبان»، «جایزه ایمپک ایرلند» و «جایزه صلح کتابفروشان آلمان»

 

پاموک: تا غم نباشد

درکی از شادی نخواهیم داشت

منبع

 

برخی از جوایزی ست که در این سال‌ها از آن خود کرده است. علاقه‌مندان به آثار پاموک تنها به کشورهای اروپایی و امریکایی محدود نمی‌شود، درایران هم اغلب کتابخوانان آثار او را خوانده‌اند و پاموک را می‌شناسند. «خانه ساکت»، «کتاب سیاه»، «چهره پنهان»، «استانبول: شهر و خاطره‌ها»، «نام من سرخ» و «زنی با موهای قرمز» از جمله کتاب‌های اوست که اغلب آنها در ایران هم ترجمه شده‌اند.

 

خودش را سیاسی نمی‌داند اما اظهارنظرهای سیاسی‌اش با واکنش‌هایی از سوی بخشی از جامعه نویسندگان و ملی‌گرایان ترکیه روبه‌رو شده است. با این حال رمان «برف» او سیاسی ست، هرچند که تنها اثر سیاسی‌اش محسوب می‌شود و از دانشگاه‌های برلین، مادرید و لبنان به او دکترای افتخاری اعطا شده است.

 

می‌گوید: «وقتی در خیابان‌های تهران قدم می‌زنم آنقدر همه چیز و آدم‌ها برایم آشنا هستند که فکر می‌کنم در زادگاه خودم هستم.» او این روزها مشغول کار به روی کتاب «شب‌های طاعون» است؛ رمانی که موضوع آن بیش از 30سالی ذهنش را درگیر کرده بود. گفت‌و‌گویمان با این نویسنده ترک تبار با کمک و ترجمه ارسلان فصیحی، مترجم آثارش انجام شد که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید.

 

 

ردپای پررنگ استانبول در اغلب آثار شما دیده می‌شود، این توجه ویژه به زادگاه‌تان اتفاقی است یا به‌دنبال پیوند نامتان با آن هستید؟ البته قبل‌تر شنیده بودم که خودتان را نویسنده استانبول می‌دانید!


نه این‌طور نیست، نمی‌توانم دلیل خاصی را در پاسخ این سؤال بیاورم، وقتی 65 سال از عمرت را در یک شهر سپری کنی طبیعی است که ناخودآگاه آن منطقه و اتفاقات مرتبط با آن به نوشته هایت نیز نفوذ پیدا کند.


سال‌هاست ساکن این شهر هستم، نه تنها من، دیگر نویسنده‌ها نیز در وهله نخست به سراغ موضوعات و چیزهایی می‌روند که آنها را خوب می‌شناسند. خانواده، دوستان، آشنایان و حتی جغرافیای محل زندگی، نخستین موضوعاتی هستند که ردپای آنها را می‌توان در داستان‌ها و رمان‌های هر نویسنده‌ای پیدا کرد.

ادامه‌ی‌مطلب

 

تمام چیزهایی که من با آنها رشد کرده و زندگی کرده‌ام در استانبول بوده و هستند. نکته دیگری که در پاسخ این سؤال باید بگویم این است که همه نویسنده‌ها به‌دنبال درج نشانه‌ها یا موضوعاتی در خصوص انسانیت در نوشته هایشان هستند. من هم به‌دنبال همین بودم و جالب است بگویم که نخستین بار انسان دوستی و خصائل اخلاقی مرتبط با آن را در زادگاهم یافتم.

 


به‌دنبال اینکه استانبول با نامتان عجین شود نبودید؟


نه و تمام مواردی که به آن اشاره کردید کاملاً اتفاقی و بر طبق روالی بوده که پیش رویم قرار گرفته است. از اواسط دهه نود که کتاب هایم به کشورهای غربی و همچنین دیگر نقاط دنیا راه پیدا کرد و سرآغازی برای مشهورشدنم بود، منتقدان اروپایی- امریکایی این ویژگی را به آثارم پیوند دادند و گفتند که: «اورهان پاموک نویسنده استانبول است.» تا قبل از گفته‌های آنان حتی به چنین مسأله‌ای فکر نکرده بودم و تازه آن هنگام بود که توجهم به این مسأله جلب شد. البته بعد از آن آگاهانه از این گفته‌ها استقبال کردم و بدم نمی‌آمد که چنین لقبی را به من نسبت بدهند.

 


بعد از اظهارنظرهایی که منتقدان درباره استانبول در کتاب هایم مطرح کردند، کتاب «چیز غریبی در ذهنم» را در نتیجه همین تفکر نوشتم. برای نوشتن این رمان به دورترین محلات فقیرنشین استانبول رفتم و جاهایی را دیدم که تا قبل از آن تجربه‌ای از بابت دیدنشان نداشتم. معمولاً هر موضوع و داستانی برای نوشتن آثارم انتخاب کنم مدت‌ها به تحقیق درباره آن می‌پردازم. برای این رمان هم مصاحبه‌ها و گفت‌و‌گوهای بسیاری با ساکنان این محله‌ها انجام می‌دادم، باید به شناخت خوبی از آنان دست پیدا می‌کردم.

 


اقبالی که آثارتان در جلب نظر مخاطبان جهانی پیدا کرده را بواسطه ویژگی‌های بومی نوشته هایتان می‌دانید یا دلیل دیگری را برای آن برمی‌شمارید؟


به گمانم مهم‌ترین عاملی که باعث اقبال جهانی به نوشته‌هایم شده موضوعاتی است که محور خلق آنها شده است. عشق، حسادت، رفاقت، خوشبختی و به عبارتی احساسات و عواطف انسانی موضوعاتی نیستند که بتوان آنها را به جغرافیا یا قومیت خاصی نسبت داد. در رمان‌هایم به این مسائل پرداخته‌ام و شاید همین مسأله است که باعث شده، مخاطبان قادر به برقراری ارتباط با کتاب هایم شوند.

 


موضوع دیگری که در کتاب هایتان جلب توجه می‌کند، نگاهی است که به فلسفه و فرهنگ دارید، از سویی تعارض میان غرب و شرق هم به‌نظر می‌رسد یکی دیگر از علاقه‌مندی هایتان است. وجود این مفاهیم از ناخودآگاه ذهنتان نشأت گرفته یا حاصل پیگیری ضرورت خاصی است؟


هر دو مواردی که به آن اشاره کردید در این مسأله دخیل بوده است. توجهم به این مسائل در نتیجه ضرورتی است که حس کرده‌ام، از همین رو باید بگویم که آگاهانه به‌سراغ این موضوعات و مفاهیم رفته‌ام. توجه به تعارض میان غرب و شرق را به شکل موضوعی در رمان هایم آورده‌ام.

 


در ترکیه هم نظیر کشورهای روسیه و ژاپن در صد و پنجاه سال اخیر شاهد گسترش روند غربی شدن هستیم، البته در ترکیه روندی از بالا به پایین داشته و می‌توان گفت که بیشتر خواست حکومت بوده است. این مسأله تأثیر پررنگی در جامعه ترکیه گذاشته و موضوع بسیار مهمی در زندگی مردم به‌شمار می‌آید.

 

از همین رو دست بر این موضوع گذاشته و آن را در قالب رمان‌هایم گسترش دراماتیک داده‌ام. توجهی که به این تعارض داشته‌ام آنقدر است که گاهی دوستان از من می‌پرسند: «باز هم مشغول نوشتن رمان شرق و غرب هستی؟» البته به آنها حق می‌دهم. هرچند که در همین رمان «چیز غریبی در ذهنم» این موضوع جای چندانی ندارد چراکه به گمانم این تعارض بیش از مردم عادی، موضوعی است که به مسئولان کشوری تعلق دارد و تقابلی است که طرحش آنان را ناراحت می‌کند!

 


به غربی شدن از لایه‌های بالایی جامعه ترکیه اشاره کردید، این برخورد را تحمیلی می‌دانید؟


شاید بتوان گفت که بله، به هر حال این غربی شدن خواسته‌ای است که از حکومت و سیاستمداران آن به مردم دیکته شده است.

 


با طرح این موضوع در نوشته هایتان، هدفتان کمک به مردمی است که گرفتار این تعارض شده‌اند؟


اگر بگویم تنها خواسته‌ام، کمک به جوانان و مردم بوده شاید چندان صادقانه نباشد، اما این یکی از موضوعات مورد توجهم است و من را ناراحت می‌کند. اجازه بدهید توضیح بیشتری بدهم، به‌عنوان مثال در بحث نقاشی، نقاشان سیصد سال است که در فلان سبک مشغول نقاشی هستند، تصور کنید در چنین شرایطی یک دفعه تکنیک‌های جدیدی به اجبار وارد این هنر شود. طبیعی است که هنرمندان مقاومت به خرج داده و حتی ناراحت شوند. از طرفی تعدادی هم ممکن است علاقه‌مند به یادگیری سبک‌های جدید و به کاربردن آنها باشند. این تعارضات مسأله‌ای است که در تمام حوزه‌ها با آن روبه‌رو هستیم.

 


گفتید تعارض میان شرق و غرب و مشکلات ناشی از آن آزارتان می‌دهد، با این تفاسیر می‌توان گفت که آثار «اورهان پاموک» انعکاسی از درد و رنج‌های انسان امروز، بویژه در ترکیه و منطقه خاورمیانه است؟


به هر‌حال ادبیات جدا از درد و رنج مردم نیست، اما اگر قرار باشد در ارتباط با نوشته‌های خودم بگویم این‌طور نیست که آثارم یک وجهی باشد و تنها به این مسأله پرداخته باشم. در رمان‌هایم، تنها از درد و رنج مردم نگفته ام، به انعکاس شادی‌ها و اتفاقات خوب زندگی هم پرداختم. اما به هر حال نمی‌توان منکر این شد که تا غم نباشد درکی از شادی نخواهیم داشت.

 


با آنکه مسائل اجتماعی تنها هدفتان در نوشتن نیست اما تأکید دارید که درد و رنج مردم ناراحت تان می‌کند. این حس مسئولیتی که نسبت به مسائل اجتماعی در رمان‌هایتان دیده می‌شود در ارتباط با دیگر نویسندگان ترکیه، بویژه طبقه روشنفکر چطور است؟


نمی توانم پاسخ دقیقی به این سؤال بدهم، چراکه مستلزم بررسی است، تا جایی که در کشور خودم دیده‌ام روشنفکران اغلب عملکرد مسئولان را زیر نظر دارند و هر جا نقدی وارد باشد آن را مطرح می‌کنند. نقدهایی که برخی با آنها موافق و برخی به‌طور قطع هم مخالف خواهند بود. متأسفانه شرایط به‌گونه‌ای است که اگر نقدهای مذکور به مذاق مسئولان خوش نیاید آنها را به زندان می‌اندازند.

 

 

حتی گاهی اوقات هم آنان را با عنوان روشنفکران کافه نشین خطاب می‌کنند تا کار آنان را کم ارزش جلوه بدهند. هر چند که به‌نظرم اطلاق این ویژگی‌ها هم ایرادی ندارد، اصلاً هر چه می‌خواهند بگویند، بگویند که روشنفکران عده‌ای افراد کافه نشین هستند فقط آنان را زندانی نکنند!

 


آقای پاموک در جامعه نویسندگان ترکیه برخی چندان با شما خوب نیستند، آنچنان که گاه با مشکلاتی از سوی آنان روبه‌رو شده اید. این مسأله را ناشی از موضع گیری‌های سیاسی‌تان می‌دانید یا در نتیجه این نکته که پیش‌تر گفته بودید برخی نویسندگان بواسطه شمارگان بالای آثارتان با شما دشمن شده‌اند!
من چطور کسی را بفهمم که درکم نکرده! نمی‌دانم. توجه به ادبیات کلاسیک نه تنها در آثار شما، بلکه حتی در کتاب‌های دیگر نویسندگان ترکیه همچون خانم «الیف شافاک» هم دیده می‌شود. این علاقه‌مندی از کجا نشأت می‌گیرد؟


تا قبل از حدود 200 سال قبل که سیاست‌های ترکیه به‌سمت و سوی غرب چرخید، در اغلب بخش‌های هنر و ادبیات، ترک‌ها متمایل به ایران و داشته‌های آن بودند. از همین رو بی‌هیچ اغراقی می‌توان گفت که فرهنگ و ادبیات ما درهم آمیخته است، همان‌طور که در دربار ایران در برهه‌ای از زمان به ترکی صحبت می‌کردند در دربار عثمانی هم شعر سراییدن به زبان فارسی باعث غرور و افتخار بوده است. این نزدیکی و قرابت فرهنگی ریشه در گذشته و تاریخ هر دو کشور دارد و چیزی نیست که بتازگی رخ داده باشد. بنابراین اگر در ادبیات معاصر ترکیه ردپای ادبیات فارسی و فرهنگ ایرانی را می‌بینید نباید تعجب کنید.

 


بحث ادبیات ترکیه به میان آمد، زبان ترکی هم مانند فارسی با محدودیت جغرافیایی روبه‌رواست، با این حال طی سال‌های اخیر آثار برخی از نویسندگان شما مورد توجه منتقدان جهانی قرار گرفته و جوایز مطرحی کسب کرده است. روندی که ادبیات ترکیه در این مسیر طی کرده را در نتیجه نگاه مسئولان فرهنگی‌تان می‌دانید یا پتانسیلی که در آثار معاصرتان وجود دارد؟


این سؤالی است که همه از من می‌پرسند. نمی‌توان روی هیچ کدام از دو دلیلی که گفتید تأکید ویژه کرد چراکه هر دو آنها در دیده شدن ادبیات معاصر ترکیه مؤثر بوده است. هم نگاه سیاستگذاران فرهنگی مؤثر بوده و هم استعدادی که نویسندگان ترک در دهه‌های اخیر از خود نشان داده‌اند. ایرانی، ترکیه‌ای و حتی چینی یا کره‌ای بودن نویسنده فرقی در دیده شدن اثرش ندارد مهم این است که نویسنده بتواند نوشته‌هایش را به آن سوی مرزهای جغرافیایی کشور زادگاهش پرواز بدهد. خود من به‌عنوان مخاطب، اگر با اثری روبه‌رو شوم که خالق آن، زندگی در کشورش را به‌طرز باورپذیر و دور از اغراق منعکس کرده باشد حتماً آن را با عشق و علاقه خواهم خواند.

 

با این حال بحث اعطای «گرنت» از سوی حکومت‌ها هم تأثیر بسیاری در معرفی ادبیات آنها به دیگر کشورها دارد که نمی‌توان منکرش شد. دولت ترکیه چنین حمایتی انجام می‌دهد، البته این تنها به ترکیه محدود نمی‌شود چراکه اغلب دولت‌ها چنین کاری را انجام می‌دهند. منتهی این کمک مالی باید به نحوی باشد که میان نویسندگان فرقی گذاشته نشود و فرصت بهره گرفتن از آن به شکل برابر برای همه فراهم شود. با اینکه همواره به دولت ترکیه نقد دارم اما نمی‌توانم منکر حمایت‌هایی شوم که در بحث ترجمه از نویسندگان سرزمینم دارد. خوشبختانه با این نگاه که باید آثار فلان نویسنده را بایکوت کرد یا فلان نویسنده تفکراتش بیشتر مطابق خواسته‌های ماست رفتار نمی‌کنند. البته در گذشته چنین نگاهی در ترکیه هم حاکم بوده که بر اساس آن بگویند اثر فلان نویسنده را ترجمه کنید اما فلانی را نه، اما حالا اینگونه نیست.

 


بارها گفته اید که نویسنده سیاسی نیستید با این حال هر از چندی شاهد انتشار اظهارنظرهای شما در ارتباط با مسائل سیاسی و حتی موضع‌گیری هایتان هستیم!


هنوز هم می‌گویم که من سیاسی نیستم، اما مسأله اینجاست که شما خبرنگاران هستید که من را به این سمت و سو می‌کشانید. نخستین انگیزه‌های من برای زندگی و از همه مهم‌تر نوشتن سیاسی نبوده است، حول و حوش سن بیست و دو سالگی‌ام اغلب دوستانم بواسطه تفکرات سیاسی یا کارهایی که انجام داده بودند اسیر زندان شدند، اما درباره من اینگونه نبود. چراکه هیچگاه سیاسی نبودم و به‌دنبال این مباحث هم نرفتم. شما دوستان خبرنگار من را گرفتار سیاست کردید. وقتی از من درباره فلان تصمیم یا اقدام اردوغان می‌پرسند من هم عقیده‌ام شخصی‌ام را می‌گویم.

 


آقای پاموک شما در ارتباط  با  کشتار ارامنه از سوی ترکیه موضع‌گیری خاص خود را داشتید اما درباره وقایعی که بر سر کُردهای کشورتان آمده سکوت کرده‌اید!

 

نه! این درست نیست، همان‌طور که گفتم کاری با سیاست ندارم، کشتار ارامنه را نه تأیید کرده‌ام و نه در رد آن چیزی گفته ام؛ تنها گفته‌ام که باید بررسی شود. درباره کردها هم همین طور، اظهار نظری نداشته‌ام و تأکیدم تنها بر لزوم بررسی و طرح مسأله برای پیدا کردن راه حلی برای آن بوده است.

 


از آنجایی که آثار شما همواره با اقبال جامعه کتابخوان ایرانی روبه‌رو شده‌اید می‌توانید به آنها بگویید که تا چند وقت دیگر شاهد انتشار اثر تازه‌ای از شما خواهند بود؟

 

مشغول کار روی رمان «شب‌های طاعون» هستم و همان طور که در پاسخ سؤال قبلی گفتم به محض اتمام این رمان، رونمایی آن همزمان با امریکا در ایران انجام می‌شود. این کتاب، رمانی تاریخی است که وقایع آن مرتبط با سال 1900 در جزیره‌ای خیالی در دریای مدیترانه رخ می‌دهد. جزیره‌ای که در این رمان به تصویر کشیده‌ام به امپراطوری عثمان تعلق دارد. بیماری «وبا» در این جزیره همه گیر می‌شود و مردم به اجبار شرایط قرنطینه می‌شوند، هرچند که قرنطینه را دوست ندارند اما بواسطه گسترش بیماری باید به آن تن بدهند.

 

در این بین آنان به مشکلاتی که ریشه در عرف و تابوها دارد مواجه می‌شوند، به‌عنوان نمونه یکی از کاراکترهای داستان مردی است که همسر و دخترش از این بیماری مرده‌اند و حالا علاقه‌ای ندارد که با پزشکی که برای معاینه آمده همکاری داشته باشد اما در نهایت برای نجات مردم ناچار به موافقت می‌شود. دکتر این جزیره جایی در دل مردم ندارد، خودش هم این را می‌داند اما به‌دنبال کمک به ساکنان جزیره است و نمی‌تواند بی‌تفاوت باشد. موضوع این رمان کاملاً منطبق بر علایق خودم است و امیدوارم بعد از انتشار مردم هم از خواندن آن لذت ببرند.

 


وعده انتشار آن را برای چه تاریخی می‌دهید؟

سؤال سختی است، تا به حال پیش نیامده که از قبل زمان انتشار هیچ یک از کتاب هایم را مشخص کنم چراکه نمی‌خواهم نزد مخاطبانم بدقول شوم. هیچگاه قادر به اتمام کتاب هایم در تاریخی که از ابتدا مدنظرم بوده نشده‌ام. اگر شرایط طبق روالی که برنامه‌ریزی کرده‌ام پیش برود به احتمال بسیار پاییز 2019 یا بهار 2020 در ترکیه رونمایی خواهد شد.

 


در آخر قدری هم از سفری که به ایران داشته اید بگویید، بویژه که این دومین تجربه‌تان از حضور در کشور ما بوده!


هم ایران و هم ایرانیان را خیلی دوست دارم، از اینکه برای دومین مرتبه، آن هم بعد از پانزده سال، فرصتی برای سفر به کشورتان یافته‌ام خیلی خوشحالم. هر چند که حسرت می‌خورم چرا زودتر از این به اینجا نیامدم. تجربه این سفر آنقدر برایم دلنشین بوده که بزودی باز هم میهمان شما ایرانیان خواهم شد.

 

حالا که این سؤال را مطرح کردید اجازه بدهید تنها گلایه‌ام را از شما  بگویم. از اینکه قانون کپی رایت در خصوص ترجمه آثارم در ایران رعایت نمی‌شود ناراحت هستم، نه از جهت مادی آن، بلکه بواسطه ترجمه‌های شتاب زده‌ای که گاه از آثارم ارائه شده است. امیدوارم حداقل از این به بعد ترجمه کتاب هایم از سوی ارسلان فصیحی و با همکاری نشر ققنوس انجام شود. در تمام دنیا به این گونه است که یک مترجم و ناشر مشخص دست به انتشار آثار نویسندگان خارجی می‌زنند و هیچگاه همزمان چندین نفر و مؤسسه به سراغ آنها نمی‌روند.
از آنجایی که بحث کپی رایت در ایران رعایت نمی‌شود، تا کتابی از من یا دیگر دوستان نویسنده منتشر می‌شود مترجمان جوان بدون توجه به حتی یک دیکشنری سعی می‌کنند آن را با عجله و سرعت زیادی به فارسی برگردانند.

 

این در صورتی است که مترجمان با سابقه و حرفه‌ای هرگز دست به چنین کاری نمی‌زنند، من به هیچ وجه دلم نمی‌خواهد این اتفاق برای نوشته‌هایی که چندین سال زمان صرف تألیف هر یک از آنها کرده‌ام رخ بدهد. مسابقه خوب است اما در نه در حوزه ترجمه و کتاب! ورود به چنین رقابت‌های نادرستی به ماهیت و محتوای اثر لطمه می‌زند، اتفاقی که متأسفانه تنها منحصر به کتاب‌های من نیست و دیگر آثار خارجی هم از عواقبش بی‌نصیب نیستند.  مخاطبان آثارم برایم بسیار مهم هستند و دلم نمی‌خواهد کتاب‌هایم را با تغییر بخوانند بنابراین به همراه نشر ققنوس تصمیم گرفتیم ازاین به بعد همزمان با امریکا، نسخه ترکی آثار تازه‌ام را برای  فصیحی، مترجم کتاب هایم هم بفرستم. در این صورت همراه با رونمایی نسخه انگلیسی، نسخه فارسی آن هم در ایران منتشر شده و به دست مخاطبان می‌رسد.

 

از خوانندگان در همه نقاط جهان هم خواهش می‌کنم به ترجمه مترجمانی که خودم انتخاب کرده‌ام مراجعه کنند چراکه در این صورت به کتابی که از من به دست آنان می‌رسد اطمینان دارم. این مسأله مهمی است که باید درارتباط با آثار همه نویسندگان رعایت شود. از همین رو مجموعه‌ای یازده جلدی از آثارم را بزودی با همکاری مؤسسه نشر ققنوس در اختیار علاقه مندان به ادبیات خارجی قرار خواهیم داد تا خیالم از ترجمه مناسب آنها راحت باشد

 

نیم نگاه


-در ترکیه هم نظیر کشورهای روسیه و ژاپن در صد و پنجاه سال اخیر شاهد گسترش روند غربی شدن هستیم، البته در ترکیه روندی از بالا به پایین داشته و می‌توان گفت که بیشتر خواست حکومت بوده است.

 

-این مسأله تأثیر پررنگی در جامعه ترکیه گذاشته و موضوع بسیار مهمی در زندگی مردم به‌شمار می‌آید. از همین رو دست بر این موضوع گذاشته و آن را در قالب رمان‌هایم گسترش دراماتیک داده‌ام.


-من سیاسی نیستم، اما مسأله اینجاست که شما خبرنگاران هستید که من را به این سمت و سو می‌کشانید. نخستین انگیزه‌های من برای زندگی و از همه مهم‌تر نوشتن سیاسی نبوده است. (منبع)

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
گوناگونانقلاب

انقلاب و نسل جوان

جمعه ارديبهشت ۱۳۹۷

استاد محمدرضا حکیمی در «عقل سرخ» می نویسد: «هیچ انقلابی، بی حضور نسل جوان انقلاب نیست. چنانکه هیچ حاکمیتی بدون داشتنِ نسل جوان، حاکمیت نیست. اِعمالِ قدرت است.

 

باری، دکتر علی شریعتی، در شرایطی خاص، ضروری دید که یک تفسیر کاملاً انقلابی از مذهب ارائه کند، و نسل جوان را از سرگردانی های گوناگون به یک نقطۀ مثبت و فعّال متوجه سازد. و خوشبختانه در مذهب تشیّع، همۀ این امکانات و استعدادها هست، اگر درست فهم و کشف شود، و زبانی مناسب و توانا برای عرضه پیدا کند.»

منبع:عقل‌سرخ،ص۴۳۷

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
گوناگونمرجعیتانقلاب

مبارزه بى ‏امان علیۀ آمریکا

پنجشنبه ارديبهشت ۱۳۹۷

 	امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی

 

مرجع قائم؛ به تعبیر علامه حکیمی در عقل سرخ. ص ۴۲۰

امام خمینی رهبرکبیر انقلاب اسلامی: «جهان باید بداند که ایران راه خود را پیدا کرده است و تا قطع منافع آمریکاى جهان‏خوار، این دشمن کینه‏ توز مستضعفین جهان، با آن مبارزه ‏اى آشتى‏ ناپذیر دارد و حوادث ایران نه تنها ما را براى لحظه ‏اى عقب نخواهد نشاند، که ملت ما را در نابودى منافع آن مصمم ‏تر خواهد کرد. ما مبارزه سخت و بى ‏امان خود را علیه آمریکا شروع کرده ‏ایم و امیدواریم فرزندانمان با آزادى از زیر یوغ ستمکاران، پرچم توحید را در جهان بیفرازند. ما یقین داریم اگر دقیقاً به وظیفه ‏مان که مبارزه با آمریکاى جنایتکار است، ادامه دهیم، فرزندانمان شَهد پیروزى را خواهند چشید.»

(صحیفه امام، ج ۱۵، ص ۱۷۱)

۰ موافقین ۱ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
گوناگوننویسندگان

استقبال از متن آسیه

يكشنبه فروردين ۱۳۹۷
به قلم دارابی: سلام دامنه. ضمن تبریک مجدد تقدیر وتشکر از متن بسیار عالی عالی عالی..... اما صدحیف باز نشر سخنان ارزشمند مقام معظم رهبری در صحن رضوی و ان اهمیت راهبردی اش ... در دامنۀ نکته سنج با ذکاوت ولایی و انقلابی خالی. قطعاً و بر  تفاخر  غنای وزن منِ دامنه خوان بی تاثیر نبود. سپاس.

 
 

پاسخ دامنه
 
به نام خدا. سلام جناب دارابی. از بزرگواری شما و نیز تبریک و تشکرت، بسیارممنونم. من، بسی خرسندم که دامنه‌خوانِ شریفی هستی و این‌گونه تشویقم می‌داری و روحیه‌بخش هستی. از این که متنِ «مرا از فرعون و فرهنگش نجاتم بده» اینجا این‌همه مورد تحسین شما قرار گرفته، هم نشانِ درک بالای شما از مقام والای آسیه _همسر فرعون_ است و هم می‌فهمی ارزش‌ها چقدر به وجود آدمی نور ‌افکنده و انسان را آرامش و معنا می‌بخشد. و من موقع تنظیم و آرایه‌ی متنِ آسیه -سلام الله علیها- بشدّت متأثر بودم؛ خصوصاً وقتی به حضرت زینب _سلام الله علیها_  در انتها رسیدم.
 
اما آنچه هم به عنوان افسوس و لفظ «خالی» آورده‌ای، باید بگویم انتظار این بوده خودِ شما جناب دارابی که این‌همه به این امور مهم، اهتمام داری، نکته‌سنجی می‌نمودی و مطلب می‌فرستادی تا من هم بهره‌گیر خوانِ علمی شما باشم و بر سر سُفره‌ی زکات علمی‌تان بنشینم و سدِّ جوع کنم. و من به یُمنِ حُسنِ خُلقِ شما نسبت به دامنه، این بیت مثنوی معنوی مولوی را که صبح امروز آن را به عنوان مثنوی‌خوانی هفتگی‌ام، زمزمه و قرائت کرده‌ام، از صمیم دل هدیه‌ات می‌دارم. به زیرِ کامنتت نیز پاسخی گذاشتم: اینجا
 
ای بسا زر که سیَه‌تابش کنند
تا شود ایمن ز تاراج و گزند
 
۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
گوناگونقمنویسندگانجهان، جامعه

یادی از داریوش شایگان

جمعه فروردين ۱۳۹۷

توضیح دامنه : به نام خدا. باخبر هستید که دکتر داریوش شایگان صاحب آثار فاخر در حوزۀ اندیشه و ادیان دوم فروردین امسال چشم از جهان فروبست. او کتاب های زیادی نوشته و یا ترجمه کرده بود (لیست کتابها: اینجا). دامنه برای گرامی داشتنِ مقام معنوی و علمی آن مرحوم، چندنمونه از کتاب های مهم مرحوم شایگان و یک خاطرۀ ایشان از علامه طباطبایی را در این پست می آورد. من البته در پست «انسان شاکر، انسان شاکی» (اینجا) از شایگان -که به کُما رفته بود- یادی کرده بودم: خاطرۀ شایگان از علامه:

 

علامه طباطبایی به روحانیان متحجّر بی‌اعتماد بود: تجربۀ شگفت دیگری که با او (علامه طباطبایی) داشتم، ملاقات دوبه‌دویی بود که زمانی در خانه‌ای در شمیران بین ما دست داد. قرار بود که همۀ اهل محفل آن شب در آنجا گرد آیند. من به آنجا رفتم اما بقیه غایب بودند. احتمالاً تاریخ جلسه را اشتباه کرده بودند. ما تنها بودیم. شب فرا می‌رسید و از گردسوزهایی که در طاقچه‌ها نهاده بودند، نوری صافی می‌تراوید. مانند همیشه روی زمین بر مخدّه نشسته بودیم.

 

 

مرحوم داریوش شایگان

 

من از استاد دربارۀ وضعیت اخروی و اینکه چگونه روح نماد ملکاتی است که در خود انباشته و پس از مرگ آنها را در جهان برزخ متمثّل می‌کند سؤال کردم. ناگهان استاد، که معمولاً بسیار فکور و خموش بود، از هم شکُفت. از جا کنده شد و مرا نیز با خود بُرد.  دقیقاً به خاطر ندارم که از چه می‌گفت، اما آن فوران ِحال‌های دمادم را که در من می‌دمید خوب به یاد دارم. احساس می‌کردم که عروج می‌کنم. گویی از نردبان هستی بالا می‌رفتیم و فضاهایی هر دم لطیف‌تر را بازمی‌گشودیم. چیزها از ما دور می‌شدند. هوای رقیق اوج‌ها را و حالی را که تا آن زمان از وجودش بی‌خبر بودم حس می‌کردم. سخنان استاد با حسّ بی‌وزنی و سبکی همراه بود. دیگر از زمان غافل بودم. هنگامی که به حال عادی بازآمدم، ساعت‌ها گذشته بود. سپس سکوت مُستولی شد. ارتعاش‌های عجیبی مرا تسخیر کرده بود؛ رها و مجذوب در خلسۀ صلحی وصف‌ناپذیر بودم. استاد از گفتن ایستاد و سپس چشمانش را به زیر انداخت. دریافتم که بایست تنهایش بگذارم. نه تنها به سؤالم پاسخ گفته بود، بلکه نفس تجربه را در من دمیده بود. این تجربه را دیگر برایم تکرار نکرد امّا یقین دارم که اهل باطن و کرامات بود، ولی دربرابر مخاطبان ناآشنا دم فرو می‌بست. باآنکه در محافل رسمی روحانیت فیلسوف طراز اوّلی بود که لقب علّامه داشت، ولی به روحانیان متحجّر بی‌اعتماد بود.» از کتاب «زیرآسمان‌ های جهان» منبع

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
گوناگونشعر، داستان

ز کوزه آن تلابَد که دَروست

دوشنبه اسفند ۱۳۹۶

آنچ عیسی کرده بود از نامِ هُوم

می‌شدی پیدا ورا از نامِ او

 

چونک با حق متّصل گردید جان

ذکرِ آن اینست و ذکرِ اینست آن

 

خالی از خود بود و پُرّ از عشقِ دوست

پس ز کوزه آن تلابَد که دَروست

 

خنده بویِ زعفرانِ وصل داد

گریه بوهای پیازِ آن بِعاد

 

هر یکی را هست در دل صد مُراد

این نباشد مذهب عشق و وَداد

 

مثنوی مولوی. دفتر ششم

ابیات ۴۰۳۹ تا ۴۰۴۴

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
سیاستگوناگونعکسجهان، جامعه

بشّار سوریه

جمعه اسفند ۱۳۹۶

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
گوناگونمرجعیت

دیدار علامه با بانو امین

پنجشنبه اسفند ۱۳۹۶

ماجرای دیدار علامه طباطبائی با بانو امین اصفهانی. پُستی به مناسبت روز مادر، میلاد حضرت زهرا. بانو امین اصفهانی، از نوادر مجتهد و مفسر قرآن در میان بانوان جهان اسلام بوده است. در عظمت روحی و شخصیت علمی‌اش همین بس که شهید مطهری درباره‌اش می‌گوید: «از بانو مجتهدۀ امین سؤالی کردم و وقتی او شروع به پاسخگویی کرد، دیدم که من باید دست و پای خودم را جمع کنم.»

 

 

از جمله مردان دانشمندی که با ایشان دیدار کرده است، مرحوم علامه طباطبائی بوده است. در کتاب «ز مهر افروخته» (صص ۱۲۰-۱۲۱) می‌خوانیم: آیت الله طباطبایی در زمانی که حال و توانی داشتند، سفری به اصفهان کردند و پس از بازگشت نقل کردند: در اصفهان بنده با آقا [سید حسین] آرام، تصمیم گرفتیم به دیدن خانم سیده نصرت (دختر امین التجار اصفهانی) برویم. رفتیم و در خانه را زدیم؛ مستخدم آمد و پرسید: «چه کار دارید؟» گفتیم: «می خواهیم با خانم دیداری کنیم». رفت و پس از مدتی برگشت و گفت:خانم می گویند: «من، زن هستم و آنان، مرد؛ مرد نامحرم چه مناسبتی با من دارد؟!» گفتیم: «می خواهیم از چگونگی درس و مطالعات و استادان ایشان باخبر شویم و این، برای ما آموزنده است.» سرانجام اذن داد و ما وارد شدیم. خانم اصفهانی آمد و ما از فضل آن خانم، بسیار به شگفت آمدیم؛ او بی مانند یا کم مانند بود. در «یادنامه بانو امین» (صص ۴۷-۴۸) در نقل همین خاطره آمده است: یک روز مرحوم استاد علامه طباطبایی صاحب تفسیر «المیزان» به اصفهان آمده و با این بانوی اندیشمند دیدار نمود. فردای همان روز بانو امین به یکی از شاگردان خود گفت: «دیروز این مرد بزرگ و دانشمند با آن مراتب رفیع علمی خویش آمده و از این حقیر راجع به «اِلاّ مَنْ اَتیَ اللّه َ بِقلبٍ سلیم» می پرسید یعنی چه؟ یعنی ایشان که استادند از من که شاگردم می پرسند اِلاّ مَنْ اَتیَ اللّه َ بِقلبٍ سلیم چه مفهومی دارد؟ (منبع)

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
گوناگون

پاسخ سروش به داوری اردکانی

پنجشنبه اسفند ۱۳۹۶

نقد دکتر عبدالکریم سروش به نامۀ دکتر رضا داوری اردکانی: یکم: چنین می‌نماید که از دکتر رضا داوری اردکانی، دعوتی به عمل آمده است تا در «نشست علم دینی» شرکت کند و داوری عذر آورده است که نه خود بدان‌جا می‌رود، نه کسی را می‌تواند بفرستد، چرا که «این بحث سی سال است که به نتیجه نرسیده است و به نظر نمی‌رسد که در آینده نیز به نتیجه برسد»! وی آن‌گاه دلیل خود را چنین می‌آورد که «وصف دینی نمی‌تواند صفت ذاتی علم باشد» و می‌افزاید که «فقه و اصول فقه و حدیث و تفسیر و کلام و حتی فلسفه اسلامی در زمره‌ی علوم اسلامی هستند ولی علم‌های دیگر… با روش خاص به تحقیق در مسایل خاص خود می‌پردازند و ملاک درستی و نادرستی‌شان رعایت روش است. هیچ علمی را با ملاک بیرون از آن نمی‌توان سنجید.»

 

این سخنان را اگر کسی جز چهره‌ی ماندگار فلسفه و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و رییس فرهنگستان علوم و استاد برجسته‌ی فلسفه‌ی دانشگاه تهران و صاحب نشان درجه‌ یک علمی کشور گفته بود، لاحول می‌خواندم و «اذا مرّو باللغو مرّوا کراماً» گویان از آن درمی‌گذشتم. لکن، چه جای تساهل است؟ وقتی اعظم فلاسفه قوم که نور چشم نظام، «فیلسوف فرهنگ»، مدافع ولایت افلاطونی و قهرمان غرب‌ستیزی و سینه‌چاک اسلام ولایی، نامه‌ای سرگشاده می‌نویسد، آیا نباید از آن رازگشایی کرد!؟

 

گروهی به هلهله برخاسته‌اند که گویا دکتر داوری در کهنسالی «مستبصر» شده و پشت به استبداد دینی کرده و غیرت علمی‌اش جنبیده و با دلیری دست ردّ به سینه‌ی تاریک‌اندیشان و دین‌فروشان و دانش‌تراشان زده و نشان داده است که گرچه آب از جویبار نظام نوشیده امّا میوه‌ای بدانان نداده است و حرفی را که سی سال است دیگران می‌زنند او هم عاقبت بازگو کرده است.

این البته ابتهاجی کاذب و اجتهادی فاسد است. نان به نرخ روز خوردن که این‌همه هلهله ندارد. امّا مرا درین مقام سخنی با آنان نیست! سخن من این است که آیا داوری اردکانی بضاعت لازم برای چنان داوری‌هایی دارد و آیا دلایلی که برای نفی «علم انسانی دینی» آورده از استواری فلسفی برخوردار است؟ و آشکار کنم که به قول فقیهان: اَلحُکمُ کَماذکرهُ لا لما ذکره.

این را هم بیفزایم که داوری بهانه است، روی سخن با [سیستم] سفله‌پروری ست که فاجعه‌های فرهنگی یکی پس از دیگری ازان بر می‌خیزد. شاید مشفقانه بتوان گفت که داوری اردکانی خود از قربانیان این [سیستم] است گرچه بی‌تقصیر نیست.

دوم: در بضاعت وی همین قدر باید گفت که وی از فلسفه علم (علم‌شناسی فلسفی و تاریخ علم) چندان چیزی نمی‌داند و حداکثر اطلاع او از ... . منبع

۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی
سیاستگوناگوننویسندگانانقلاب

فوکویاما از ایران چه گفت؟

سه شنبه اسفند ۱۳۹۶

هرساله در ماه فوریه «نشست جهانی حکومت» به میزبانی دولت امارات متحده عربی در دبی (Dubai) برگزار می‌شود. امسال فرانسیس فوکویاما نظریه‌پرداز 65ساله‌ی ژاپنی-آمریکایی و استاد علوم سیاسی دانشگاه استنفورد _که به خاطر نظریه‌ی خود درباره‌ی «پایان تاریخ» مشهور است_ از جمله سخنرانان این نشست ۳ روزه بود. بخش هایی سخنرانی وی می آید:

 

پاسخ دامنه: به نام خدا. از سخنان چاپلوسانۀ فوکویاما در تعریف و تمجید از کشورهای عرب منحط، مستبد، فاسد و عیّاش منطقه که بی شرمانه و مستانه با ترامپ رقص شمشیر می کنند و در عوض کوبیدنِ جمهوری اسلامی ایران و بزرگنمایی رخدادهای دی ماه 96 ایران، نشان می دهد پول بگیر رشوه بِستان و سخن بران، خوب برای دانشمندان هژمونی طلب غرب ازجمله در رأس شان فوکویاما، نافع است و عایداتی دارد.

 

 

متن فوکویاما: فوکویاما به «بازنویسی تاریخ: آینده‌ی حکمرانی جهانی و حکومت‌های شبکه‌ای» پرداخت. او اظهار نگرانی کرد که تغییر به سمت جهان چندقطبی، و حضور چین در رأس آن، بی‌ثبات‌کننده خواهد بود... مشکل بزرگ در حکمرانی جهانی این است که واقعیت اجتماعی بنیادین با سرعتی بسیار سریع در حال پیش‌روی و دگرگونی است و نهادها در حال تلاشند تا خود را با آن منطبق کنند. او ظهور پوپولیسم، مهاجرت، و فناوری را از جمله مصادیق این واقعیت دگرگون‌شونده دانست. فوکویاما ظهور پوپولیسم را «پاشنه آشیل بسیاری از دموکراسی‌ها» در غرب دانست، چرا که مردم احساس می‌کنند ارزشی برای نظام سیاسی ندارند.  او بزرگترین خطر برای نظم لیبرال جهانی را از درون کشورهای غربی دانست که احساسات پوپولیستی، ضد جهانی شدن، و مهاجرستیزی منجر به ایجاد طبقه‌ای از رهبران «قُلدر» در این کشورها شده است و آنها نهادهای کشورهایشان را تضعیف می‌کنند.

 

فوکویاما اظهار داشت «اسلام سیاسی» در خاورمیانه «مشکلاتی را حربه‌ی خود می‌کند که بر اثر مدرنیزاسیون برای هویت‌ها به وجود آمده است». فرانسیس فوکویاما به رخدادهای اخیر ایران نیز پرداخت: «در ایران، یک انقلاب اجتماعی زیر پوست جامعه در حال گسترش است. یک جمعیت جوان و تحصیل‌کرده وجود دارد، خصوصا در بین زنان، که با ساختار قدرت محافظه‌کار و روستایی که بر کشور حاکم است، سر سازگاری ندارد. ایران به سمت نوعی انفجار در حرکت است و من مطمئن نیستم نتیجه‌اش چه می‌شود، ولی وضعیت ایران وضعیت باثباتی نیست». فوکویاما آشفتگی‌های اخیر در ایران را تا حدی ناشی از عوامل آب و هوایی همچون خشک‌سالی و کمبود آب دانست، که اغلب خشونت به بار آورده است و با دیگر عوامل بحران‌زا تداخل پیدا کرده است. او اظهار داشت: «بسیاری از ناآرامی‌های اخیر ایران ریشه‌های محیط زیستی داشت. منابع آب زیرزمینی بیش از حد استفاده شده است که خشکسالی ایجاد کرده است. بسیاری از خشونت‌ها در جهان به خاطر تغییرات آب و هوایی است».

 

او در کنار تحلیل‌ خود از مسائل ناخوشایند جهانی، در گفتگو با «انور قرقاش» وزیر خارجه امارات گفت کشورهای حاشیه خلیج [فارس] نشان داده‌اند «امکان تاسیس مدل‌های اقتصادی و سیاسی معتبر بدون تاثیر نهادهای لیبرال دموکراسی غربی وجود دارد.» فوکویاما افزود: «خلیج [فارس] بخش «لیبرال» را خوب اخذ کرده است. هم امنیت دارد و هم سلطه‌ی قانون و حقوق مالکیت. و شاید نشان داده‌اند که جنبه‌ی دموکراسی آن قدر هم ضرورت ندارد. خلیج [فارس] هم‌اکنون به دنیا نشان می‌دهد که چطور چنین کاری ممکن است. مشکل جهان عرب این بوده است که قادر به تاسیس دولت‌های باثبات نبوده است.» او تونس را تنها دموکراسی دانست که از دل خیزش‌های بهار عربی ۲۰۱۱ بیرون آمده است، «ولی این کشور رونق اقتصادی به ارمغان نیاورده است. این دموکراسی فرو نخواهد پاشید ولی هم‌اکنون به تار مویی بند است». (منبع)

۰ موافقین ۰ مخالفین ۰
دامنه | دارابی