اسمها در دارابکلا
به قلم دامنه: به نام خدا. بسیاری از واژه ها خصوصاً اسم های افراد و اشیاء در گویش دارابکلایی ها می شکَند (=زیر و رو می شود). یا اساساً لغت دگرگون می شود. یا بخشی از مصوَّت جابجا می شود و یا حروف کم و اضافه می گردد. گرچه این عمل در همه ی لهجه های ایرانی معمول است اما در دارابکلا به نظر می رسید کمی بیشتر به چشم می آید؛ تا حدّی که می توان گفت در پاره ای از واژه ها و نام ها، به عمد و قصد آن را می شکنند تا تصغیر یا طعنه، کنایه یا متلک، لُغز و یا وجه تمسّخُری آن جِلوۀ بیشتری داشته باشد. البته این قاعده تعمیم ندارد، خصوصاً روی نام های مقدّس و اسامی مبارک و محترم پیامبران و امامان _علیهم السّلام_ که مردم به آن ایمان و اعتقاد راسخی دارند. من به عنوان نمونه به تعدادی از این نام ها و واژگانی که در زبان روزمرّۀ مردم دچار دگرگونی می شود، اشاره می کنم:
مصطفی = مُصفا. مُصپا
خدیجه = خجّه. خدیج. خجیجه
ابراهیم = اِوریم. اورین. آبرام
علی اکبر = عَی لَکبِر
حسیَن = حوسِن
اسماعیل = اِسمِل. امِل
حیدر = حِدر
سید صادق = سی صادخ
طاهره = طایره
محمدحسین = ممدوسن
اصغَر = اصخِر
اسدالله = اَسّولّا
ماهی تابه = لاغالی. لُقولی
خوک: خی
قورباغه = وگ
موش خانگی = گَل
موش وحشی = اَشنیک
برو = رد بَوُوش
هنوز = حَن تا
خرمالو = خاروندی
دوباره = دِقَضی
کج و کوله = ول ویلانگ
جُغد = پیتکالِه
شُل = لِخ لِخی
صدا = ونگ و وا
هیزم = هیمه
چوب = چُو
خُمار = خوتوکِن
جوجه تیغی = تَشی
مُشت دردناک = گالمیس
زنبور = زیزم
لانه = کالی
گندم = گندِم
خابور (امری). خانِبُورِم (خبری)
سوسمار = مَرماشکِل (مَر مونا شکل) یعنی شبیه مار
و بی شمار لغات و واژه های دیگر... تا لغت بعد.