لزوم بازنگری مطالعاتی هر آنچه روحانیت از تاریخ معاصر گفت
نگارش ۱ ، ۵ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی
به چهار علت زیر، این بازنگری مطالعاتی را مفید و فوری میدانم:
۱. روحانیت هیچ تخصصی در تاریخ و تحلیل، ندارد.
۲. حُبّ و بُغض در روحانیت، پایه و اساس ندارد.
۳. جانبدارانه و پیشداورانه به نفع خود سخن میرانَد.
۴. عملکرد بد برخی آخوندهای حاکم بر "جمهوری اسلامی ایران" این را نشان داده است.
اینک؛ از الزامات مطالعات روشمند و برداشت صحیح و بیطرفانه و دانش خردمندانه از تاریخ معاصر، این است که خوانندگان حرفهای به روایت روحانیت از تاریخ معاصر، بسنده و اعتماد نکنند و بار دیگر تاریخ معاصر را به نگرش عقلی و واقعی مطالعه کنند. تقریباً تمام روایتهای روحانیت از تاریخ معاصر: ۱. یا دچار لغزش کلامی و تحلیل جانبگرایانه به سود خود است، ۲. یا آلوده به بُغض غلط و حُب نادرست است و ۳. یا از پایه و اساس، سست و صرفاً برای حقپنداشتن پیشاپیشِ قدرتگیری خود است.
روحانیت در روایت تاریخ معاصر، نه پژوهشی حرف زد و نه بر پروای تحقیق. لزومی ندارد گفته شود درین میان، البته برخی از آنان، کوشش داشتند صحیح و مورّخانه حرف زنند. اما روحانیت در خود حتی یک "ویل دورانت" نپرورانْد که تاریخ را صحیح عین او روایت کند. سزاوار است بگویم روایت روحانیت رسمی از دین نیز، تقلیلگرانه و فقهیسازانه است. دو انحراف بزرگ در دین، که آن را تراشید و نحیف کرد و قرائت دینی متصلّبانهی آنان را، نزد نسل نوین، بیاعتبار و فاقد گزارههای شرعپذیر و عقلپسند، ساخت.
من بر لزوم بازنگری مطالعاتیِ هر آنچه روحانیت از تاریخ معاصر گفت، قائل هستم و به روایت آنان از تاریخ معاصر اعتماد ندارم و تفسیرشان از دین هم، معمولاً معیوب است. بازنگری را لازم میدانم چه فردی و چه حتی عمومی. پارسایان این صِنف معدود و محدود بوده و هستند.