دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم، مازندران، ساری، میاندورود

پیام مدیر
طبقه بندی موضوعی
بایگانی
محبوب ترین مطالب

نگارش ۱ ، ۵ ، ۱۴۰۴ : ابراهیم طالبی دامنه دارابی

به چهار علت زیر، این بازنگری مطالعاتی را مفید و فوری می‌دانم:

 

۱. روحانیت هیچ تخصصی در تاریخ و تحلیل، ندارد.
۲. حُبّ و بُغض در روحانیت، پایه و اساس ندارد.
۳. جانبدارانه و پیش‌داورانه به نفع خود سخن می‌رانَد.
۴. عملکرد بد برخی آخوندهای حاکم بر "جمهوری اسلامی ایران" این را نشان داده است.

 

اینک؛ از الزامات مطالعات روشمند و برداشت صحیح و بی‌طرفانه و دانش خردمندانه از تاریخ معاصر، این است که خوانندگان حرفه‌ای به روایت روحانیت از تاریخ معاصر، بسنده و اعتماد نکنند و بار دیگر تاریخ معاصر را به نگرش عقلی و واقعی مطالعه کنند. تقریباً تمام روایت‌های روحانیت از تاریخ معاصر: ۱. یا دچار لغزش کلامی و تحلیل جانبگرایانه به سود خود است، ۲. یا آلوده به بُغض غلط و حُب نادرست است و ۳. یا از پایه و اساس، سست و صرفاً برای حق‌پنداشتن پیشاپیشِ قدرت‌گیری خود است.

 

روحانیت در روایت تاریخ معاصر، نه پژوهشی حرف زد و نه بر پروای تحقیق. لزومی ندارد گفته شود درین میان، البته برخی از آنان، کوشش داشتند صحیح و مورّخانه حرف زنند. اما روحانیت در خود حتی یک "ویل دورانت" نپر‌ورانْد که تاریخ را صحیح عین او روایت کند. سزاوار است بگویم روایت روحانیت رسمی از دین نیز، تقلیل‌گرانه و فقهی‌سازانه است. دو انحراف بزرگ در دین، که آن را تراشید و نحیف کرد و قرائت دینی متصلّبانه‌ی آنان را، نزد نسل نوین، بی‌اعتبار و فاقد گزاره‌های شرع‌پذیر و عقل‌پسند، ساخت.

 

من بر لزوم ‌بازنگری مطالعاتیِ هر آن‌چه روحانیت از تاریخ معاصر گفت، قائل هستم و به روایت آنان از تاریخ معاصر اعتماد ندارم و تفسیرشان از دین هم، معمولاً معیوب است. بازنگری را لازم می‌دانم چه فردی و چه حتی عمومی. پارسایان این صِنف معدود و محدود بوده و هستند.

| لینک کوتاه این پست → qaqom.blog.ir/post/2588
۱۴۰۴/۰۵/۰۱ موافقین ۱ مخالفین ۰
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

روحانیت ایران

نظرات  (۲)

۰۲ مرداد ۱۴۰۴ ، ۱۲:۱۹ محمد عبدی سنه‌کوهی

با درود به شما جناب آقا مدیر 

یکی از بهترین و جالب توجه ترین مطالبی که حرف حساب را می زند و زده شده است را همین الان از نوشته شما خواندم .

قبل از آن داشتم مطالبی را در مورد بازخوانی پنج پیامد منفی مصاحبه اخیر جناب آقای دکتر عراقچی!!!می خواندم و در این فکر بودم آن کسی که چنین مطالبی را نوشته را چه خطاب و ثبت کنم در تاریخ معاصر ؟؟!!!

و به قول عامیانه کجای دلم بگذارم!! و نیز 

اتفاق عجیب دیگری هم در منطقه هزارجریب نکا رخ داد که نفوذ برادر یکی از امامان جمعه بعد گوسفند کباب خوری با تلفن دردسرهای زیادی برای دامداران روستاهای آنجا بوجود آورد و ...داشتم تجزیه و تحلیل می کردم .

آنوقت مطلب شما چراغ راه را نشان داد که باید دقت نمود در مطالعه و شنیدن و پذیرفتن حق و حقیقت و ...

من بیشتر ازین فعلا به ذهنم نرسید با شما در میون بگذارم

پاسخ مدیر دامنه :
،،
مهندس محمد عبدی سلام
اساساً سخنی مسموع است که انسجام مفهومی در آن باشد. از شما دوست دیرین ممنونم که مشاهدات روزمره‌ات را عِلّی و فلسفی می‌نگری. این نوع نگاه به اطراف آن هم روزمره، به انسان سلاح عقل می‌بخشد.

محمد عبدی:
با درود دوباره بر دوست دیرینم 
کاملا درست می فرمایید 
پرت و پلانویسی تندروها در بکارگیری برخی واژه ها در زمان و جای نامناسب بار حقوقی و قانونی خسارتبار شدیدی را بر یک میهن و کشور وارد می کند به همان نسبت مصاحبه این روزهای برخی چهره های نظامی اسبق نیز چنین شده و در اجماع جهانی علیه تمامیت ارضی کشور هم خسارتبار شده است . 
از حسن عنایت و توجه شما سپاسگزارم 


نظر شیخ محمدرضا احمدی:
سلام جناب طالبی
وقت به خیر
خوب شد از پس پرده برون افتادی و مجددا به صحن بازگشتی، چه بازگشتنی.
از آخر شروع می‌کنم:
۱‌ صنف معدود را جدا کردی تا دیدگاه سیاسی خود را بر دیدگاه دینی غلبه دهی؟ اگر کسی به لحاظ سیاسی با شما هم‌عقیده بود، پس حرفش هم درست است. مهم نیست، اما از کجا می‌فرمایید که تفسیر و تحلیل و تبیین و تاویل همین صنف معدود درست است و بقبه معیوب؟ مواظب باش در جواب این سوال به پلورالیسم دینی متوسل نشوی.

۲. شما چه برداشتی از دین داری که روایت هزارساله روحانیت از دین را معیوب می‌دانی؟ برداشت خود از دین را از کدام آیه یا روایت آوردید؟ چگونه به این برداشت رسیدید و با کدام منطق؟

۳. برعکس دیدگاه شما، روحانیت هرچه از تاریخ گفته کاملا پژوهشی و محققانه بوده است، اما مشکل بعضی از آقایان نه تاریخ است و نه آثار پژوهش محور. جالب این که در دوره‌ای که ما در آن قرار داریم، رشته‌های تخصصی و کتابخانه‌های تخصصی تاریخ راه‌اندازی شده و کتاب‌های محققانه بسیاری چاپ شد و در دسترس همگان قرار دارد. این که چرا عده‌ای دوست ندارند این کتاب‌ها را ببینند یا بخوانند، به خودشان مربوط است. 

۴. نمی‌دانم چرا دوست داری تاریخ، آن‌گونه که شما خوشتان می‌آید نوشته شود؟ هرجور دوست داری تاریخ را تحلیل کن، اما انتظار نداشته باش چیزی که شما دوست داری روایت شود. تقصیر تاریخ چیست که بنده پنج سال پیش دوست داشتم تاریخ به نحو خاصی روایت شود و امروز دوست دارم طور دیگر؟؟!! 

۵. اولین جمله‌ات را خیلی قبول دارم. بازنگری در هر زمان خوب و مفید و لازم و ضروری است، برای همه، از جمله روحانیت، اما عللی را که برشمردید، بشدت مخدوش و یک‌طرفه است. این شیوه درستی نیست جناب طالبی که برخی عملکردهای نامطلوب را این گونه به همه امور تسری دهید‌.

۶. حرف‌های دیگری هم هست، انشاالله برای بعد.
سالم باشید، ارادت

،،
چند جواب من به اعضا
در شعبه‌ی واتساپ مدرسه فکرت
در ۱ ، ۵ ، ۱۴۰۴ :

،،
جناب آقاجعفر آهنگر سلام
با دیدگاه شما که نسل نو سازنده‌ی ساختارها باشد، موافقم. در درس "نوسازی و دگرگونی سیاسی" در رشته‌ی علوم سیاسی بحث از ریشه‌های دیکتاتوری و دموکراسی می‌شود. نسل نو باید کتاب برینگتین مور درین‌باره را بخواند. البته جمهوری اسلامی ایران در حرکتی تلخ این درس را ازین رشته‌ی مهم حذف کرد! حتی صاحبان کُرسی این واحد درسی را از دانشگاه بیرون انداخت! گویی استاد دانشگاه شبیه آجر و خروار گُرس هستند باید کمپرس کرد و دور ریخت! سوختن سرمایه‌های دانش به دست حکومت جمهوری اسلامی ایران با کتابسوزی دوره‌ی میانه مو نمی‌زند! دامنه.

،،
جناب دکتر فتح‌الله دهقان سلام
هر چند متن آن دوستم از اصل میهن‌دوستی سیر گرفته است، اما ازین رهبران نظام جمهوری اسلامی ایران -که به خطا آن را " نظام مقدس" نام می‌نهند که جلوِ تغییرات را بگیرند- هیچ کاری ساخته نیست و زورگویی به مطالبات و مطالعات مردم را حق دینی و آسمانی خود تفسیر می کنند. بگذرم. دامنه.

،،
جعفر بن حاج غلام سلام
سپاس از زحمت ارسال ایموجی!
به اُس موسای سریال پایتخت، که هر وقت کِش می‌گرفت به نقی معمولی می‌گفت: خسّه نباشی! یعنی بیا مرا ببر لینگ بگیر!

،،
جناب دکتر آق فتح‌الله دهقان سلام
یک تشکیک! شما کارهای نظامی و اطلاعاتی کشورهایی که به رویارویی با ایران رو آورده‌اند، سِحر و جنبَل مگر می‌دانی؟! که پی دعای "باطل‌السِحْر" می‌گردی؟! پادگان دولتی به اسم اسرائیل زرّادخانه‌اش کار می‌کند، نه دعای کنار دیوار ندبه!

،،
جناب جعفر آهنگر سلام
خودت مطلع هستی که بنای اعتقادی برخی افراد بر گزارش علیه‌ی مخالفان فکری استوار است و لولای درشان روغن از حکومت می‌گیرد و چرب می‌کنند و لنگه‌شان را واز و چفت. آنان ازین که شغل کسی را بچزونانند، حاضرند تا خود حراست آن ادارت اردوکشی کنند. بگذرم. دامنه.


جناب آقاجلیل سلام
در عکس‌نوشته‌ات آمده است:
اینگمار برگمن فیلمساز سوئدی، جمله‌ی طلایی:
جهنم، جایی است که در آن دیگر کسی اعتقادی به حل مشکلات ندارد!
کشکولی: اصل میانجی پس چی؟!

،،
جواب جناب جلیل قربانی به من:
سلام آقای مدیر، روز و رسیدن به‌خیر
این کامنت شما نیاز به قبض و بسط تئوریک دارد...!

،،
سلام جناب قربانی جلیل
قبض آن با من،
بسطش با تو.
قبول، عندالمطالبه، لایجوز البته عندالاستطاعه!

،،
آشیخ احمدی سلام عصرانه
من شِم جمهوری اسلامی سُ رفتم!
دست به تحدید من خوب شد!
آخه خان مردِم را به بهشت بَوِرن وا.
آری، بستم مشاهده‌ی اعضا را، علت، تسدید نفوذ بود.

،،
جناب آقاجلیل سلام
روزی در عصر آقای غلامحسین کرباسچی، آقای سعید حجاریان پیشنهاد کرد تمام پادگان‌های ارتش و سپاه از تهران به بیرون شهر منتقل شود، گفتند او دارد دسیسه می‌کند. در جنگ اخیر اسرائیل با جمهوری اسلامی ایران همه شاهد شدند که چقدر این پادگان‌ها به زیان مردم تمام شد زیرا وجود پادگان‌ها، پایتخت را در معرض خطر کشتار مردم عادی قرار می‌دهد. ماشه هم همین است. آنقدر فرصت سوختند که برگ چانه‌زنی اتمی از دست‌شان پَر زد! اینک دارند روی گزینه‌های دیگر بر حکومت ایران فشار حقوق بین‌الملل و حتی فشار نظامی می آورند. بگذرم. حکومت‌های تک‌بُعد، ساحتی دموکراتیک نمی‌پذیرد.

،،
آقا احمدی با زیّ طلبگی‌ات مأنوس بودم. دیدم. ممنونم.!

جواب‌هایم به اعضا در آن شعبه‌ی ایتا
در ۱ ، ۵ ، ۱۴۰۴ :

پیام عام 👇
پاسخم به پیام‌های این صحن،
چند دقیقه‌ی دیگر،
از بِن می‌روم به سمت سَر.

،،
،،
مهندس محمد عبدی سلام
اساساً سخنی مسموع است که انسجام مفهومی در آن باشد. از شما دوست دیرین ممنونم که مشاهدات روزمره‌ات را عِلّی و فلسفی می‌نگری. این نوع نگاه به اطراف آن هم روزمره، به انسان سلاح عقل می‌بخشد.

،،
جناب محمد عبدی سلام مجدد
میهن ایران فقط به عاقلان نیاز مُبرَم دارد. عقل، یگانه متاع کمیاب سیاست. هر کس خواست برای هر کشوری فداکاری کند، میهن را نباید دستاویز خطر گلاویزی‌اش کند. راهِ عضویت در گروه‌های خاورمیانه بازِ باز است. به جای نشستن در پایتخت و پایِ تخت، بروند هر چه توشه و توان شخصی دارند، پیاده کنند. اما حق ندارند میهن را در مهیب فرو ببرند. دامنه

،،
آشیخ محمدرضا سلام
هنگام وضو شیر آب را باز می‌گذارند و کلی آب هدر می‌رود که مثلاً دارند برای نماز وضو می‌سازند. با یک لیوان کمتر آب، وضو می‌شود ساخت، بدون آن‌که شیر آب را باز گذاشت.

راستی آقااحمدی! حجم نوشته‌های رونویسی‌ات چرا پیشی گرفته است؟! دیگران کپی می‌گذارند و می‌خواهند مدیریت مدرسه را مثلاً مورد فشار و صدمه قرار دهند، اما شما شیخ دانا با نوشته های فقط خودت، بیا آقا. دامنه

،،
آقای شیخ مالک رجبی سلام
برای شُتر حضرت سجاد -سلام خدا برو باد- مصیبت نوشتی که من فقط از نظر گذراندم! حالا کشکولی: نکند برای "گربه‌ی مرتضی علی" -سلام خدا برو باد- هم قصد داری روضه بخوانی؟! مصیبت‌نویسی هم برای خود شئون دارد. دامنه

عبدی محمد سلام
در تاریخ معاصر این‌گونه گفتند قصد "فتلیشاه" این بود قبایل را از طریق ازدواج خود، فامیل و متحد حکومت خود کند تا راحت اعمالِ قدرت کند! البته سایر قصدهاش، جداست. دامنه


،،
محمد عبدی سلام
واژه‌ی قاجار و قجر را قشنگ شرح دادی. جالب بود. دامنه

،،
آقاجلیل سلام
تعبیر "مذاکرات ماشه" زِنخدان، خندان بود، یک واقعیت شد. زیرا سه جای اتمی ایران تلّ سنگ و پودر شد. از قضا، هر سه جای اتمی هم در اطراف قم! ساخته شد که واقعاً برای جمعیت میلیونی قم تشعشعات احتمالی اتمی بسیار مخاطره‌آمیز است. اتمی را می‌برند در دل صحرا نه بیخ قم در سه طرف، سمت اتوبان قم به تهران با فاصله‌ای ۲۵ و اندی کیلومتری و دو جای اطراف قم در جنوب غربی و جنوب شرقی. دامنه

،،
بله، دیده بودم آقاشیخ مالک. سلام مجدد. مصیبت کربلا آنچنان اندوهباری دارد که با سخنان عادی هم در اهل مَودّت، حزن می‌آفریند. ممنونم از توضیحات. دامنه.

،،
آشیخ محمدرضا سلام
دل داری احمدی؛ به وسعت روستایت گتاب‌شهر.
دل داری احمدی ؛ به حجم قعر دریای خزر.
که سواحلش را حکومت شما کرد در حلقوم آن جور وا جور بشر.

،،
مجدد شیخ محمدرضا سلام
من اما گزارش می‌کردم به آیندگان که در حالی‌که مذاکرات در مرحله‌ی پنجم بود، سخن مرقد آن را زیر گرفت و آمریکا از ادبیات آقاخامنه‌ای رو تُرش کرد. زیرا ترامپ اخلاق لجاجی دارد و کرد آن‌چه که میهن از آن زیان ناجبران کرد.

،،
رسیدم به این هم، سَر
پایان رسید هم این دفتر.

جواب جلیل قربانی:
سلام آقای مدیر
روز و رسیدن به‌خیر

مثل این‌که ماشه [انبر به زبان فارسی]، رفت تو زغال گداخته [اَنگِشت به زبان مازندرانی] و موقع داغ‌کردن شده؛ حالا همه حساب کار دست‌شان آمده است، شاید آمده، یعنی امیدواریم که آمده باشد...!


شیخ محمدرضا احمدی به دامنه:
سلام مجدد
ممنونم

اخیراً کارهای عجیب و غریب می‌کنی:
۱. واتساپ که ابزار جاسوسی رژیم کودک‌کش هست را به راحتی می‌پذیری و همه به پیوستن به آن تشویق می‌کنی،
اما ما اینجا نمی‌توانیم به بهانه نفوذ، اعضای گروه را مشاهده کنیم.
۲. شمه جمهوری اسلامی! شمه نظام! شمه شمه...
۳. اینها علامت چیست؟
۴. اعضای گروه هم که یکی یکی یا ساکت می‌شوند یا خارج،
۴. پس ما هیچ حقوقی در گروه نداریم؟
ارسال عکس و فیلم و صوت و استیکر و پی دی اف و وورد و ... پیشکش، اما مشاهده اعضا چرا فیلتر؟

خیر مدیر در آن است که اینها را ازاد کند.
از من گفتن.


سید علی اصغر شفیعی دارابی به شیخ احمدی نسبیت به دامنه:
طنز جدی – نامه‌ای به سبک گلایه‌های خنده‌دار
سلام استاد احمدی عزیز،
شما جایی در این سرزمین سراغ دارید که یک مدیر یا مسئول نظامی برنامه‌ای بلندمدت داشته باشد که آخرش به موفقیت هم منتهی شده باشد؟
اگر هست، لطفاً معرفی کنید؛ چون من هنوز با این موجود افسانه‌ای روبرو نشده‌ام!
در مدرسه ما، مدیر نظامی محترم – که لابد از دل یک لشکر سایبری بیرون آمده – دقیقاً بر خلاف همه پروتکل‌های «انقلاب الکترونیک» عمل می‌کند. این انقلاب، گویا فقط در پاورپوینت‌ها و ویترین جشنواره‌ها معنا دارد، نه در عمل!
هرگاه یکی از بچه‌های مدرسه، ساده‌ترین درخواست رفع محدودیت یا دسترسی را مطرح می‌کند (مثلاً برای استفاده از یک ابزار آموزشی یا منبع علمی)، نمی‌دانم چرا بی‌اختیار می‌خندم.
نه از روی تمسخر، بلکه بیشتر از روی درماندگی؛ چون می‌دانم پاسخ از پیش معلوم است ؛
«با عرض پوزش، امکان‌پذیر نیست. در راستای حفظ امنیت ملی مدرسه است!»


شیخ محمدرضا احمدی به سید علی اصغر:
سلام جناب سید، اهل قلم و قدم در میدان

بله،
دیگر کم کم طنز داره جدی می‌شه.

ما را به یاد جمله معروف انداختید که با روش‌های سرهنگی می‌خواهیم کار فرهنگی کنیم.
انتظار ما در گروهی که کاملا فرهنگی و علمی هست، به کارگیری روش‌های فرهنگی است، نه سرهنگی.
بعضی از قوانین خیلی خوب هست، مانند ممنوعیت فوروارد و ارسال کپی و...
اما چرا دایره تنگ مدیریت، هر روز تنگ‌تر می‌شود؟
نکنه یک روزی بیاید و گروه بشود غزه دیگر...
ممنونم جناب سید


محمد عبدی به شیخ احمدی:
با درود 
به عبارتی مو لا درزش نمیره 😇😇😂😂😂😂

باید قدری بازترش کنه



متن سید علی اصغر شفیعی در رد متن دامنه:

پاسخ نقادانه به متن ابراهیم طالبی 
 «لزوم بازنگری مطالعاتی...» 
مدعای اصلی نویسنده ؛
روایت روحانیت از تاریخ معاصر، فاقد صلاحیت تحلیلی و اعتبار روایی است و باید کنار گذاشته شود. اعتماد به آن، مانع درک عقلانی و بی‌طرفانه از تاریخ معاصر ایران است.
من در پاسخ، این مدعا را از چهار جهت نقد می‌کنم ؛

۱. نادیده‌انگاری "روایت درون‌سنتی" به‌عنوان بخشی از تاریخ‌نگاری

ادعای کلی شما مبنی بر اینکه «روحانیت تخصصی در تاریخ ندارد»، دچار خطای کل‌گرایی ارزشی است. در سنت تاریخ‌نگاری، ما با دو گونه روایت روبرو هستیم ؛

روایت‌های درون‌سنتی 
از دل یک نظام ارزشی و دینی پدید می‌آیند.

روایت‌های برون‌سنتی 
 با ابزارهای مدرن، علمی و روش‌شناختی نوشته می‌شوند.

 روحانیت، روایتگر سنت دینی و زیسته‌ی مردم ایران در یک چهارچوب خاص است. نادیده‌گرفتن این روایت، معادل با حذف یک لایه از حافظه تاریخی جامعه است. حتی اگر این روایت دچار سوگیری باشد، حذف آن، ناقض کثرت‌گرایی روایی است که یکی از اصول مهم تاریخ‌نگاری در فلسفه تاریخ معاصر است 

۲. نادیده‌گیری سنت‌های تاریخ‌نگاری درونی و شخصیت‌های مؤثر

شما مدعی‌اید روحانیت هیچ تاریخ‌نگار قابل‌اتکایی نپرورانده. این هم از نظر تاریخی، نادرست است. روحانیت سنتی، به‌ویژه در عصر قاجار و پهلوی، سهم فعالی در ثبت وقایع داشته است.

شواهد ؛

آخوند ملازین‌العابدین مجتهد تبریزی: کتاب «وقایع‌الایام» را نوشت که منبع دست اولی برای فهم تاریخ مشروطه است.

شیخ حسن خرقانی، در ماجرای نهضت جنگل، شرحی دقیق و حتی انتقادی نوشته.

آیت‌الله طالقانی در «پرتوی از قرآن» تاریخ صدر اسلام را با نگاهی اجتماعی و تحلیل‌گرانه بررسی کرده است.

مرتضی مطهری، در «بررسی نهضت‌های اسلامی در صد ساله اخیر»، تحلیلی نیمه‌جامعه‌شناختی ارائه داده است. که شباهت‌هایی به نگاه آرنولد تویین بر،دارد

بنابراین، ادعای «فقدان هرگونه روایت معتبر یا تحلیلی از سوی روحانیون»، سخنی مطلق‌انگارانه است و از دقت تاریخی خالی‌ست.

۳. مغالطه‌ی تعمیم گناه فردی به کل صنف

شما عملکرد بد برخی از روحانیون سیاسی در جمهوری اسلامی را، بهانه‌ای برای رد صلاحیت کل روایت روحانیت کرده‌اید. این استدلال، دچار مغالطه‌ی
 ژنریک‌سازی (الگوهای روایی )منفی ، است.
نقد قدرت، با نقد روایت تاریخی متفاوت است. ممکن است یک روحانی در مقام حاکم، دچار فساد یا سرکوب شده باشد، اما این لزوماً بی‌اعتباری روایت تاریخی او را نتیجه نمی‌دهد.
 معیار اعتبار روایت تاریخی ؛

انسجام تحلیلی

مستند بودن

توانایی تفسیر چندبعدی

و قابلیت نقدپذیری

باید روایات را مورد به مورد سنجید، نه بر پایه‌ی تعلق صنفی راوی.

۴. خلط میان نقد روایت رسمی و حذف روایت دینی

در پایان، شما به‌درستی از «تقلیل‌گرایی فقهی» در دین انتقاد می‌کنید. اما نتیجه‌ای که از آن می‌گیرید، حذف روایت دینی از تاریخ است. اینجا دچار دو مغالطه می‌شوید ؛

مغالطه‌ی حذف کل به‌خاطر نقص بخشی.

و غفلت از کارکرد هرمنوتیکی روایت دینی در حافظه‌ی تاریخی.

نظریه‌پردازانی مانند گادامر ، بر این نکته تأکید دارند که روایت‌های دینی ـ حتی در قالب اسطوره‌ای یا فقهی ـ لایه‌هایی از معنا، حافظه و تفسیر را شکل می‌دهند که در ساختار هویتی یک ملت ریشه دارد. حذف آن، برابر با قطع رابطه با ریشه‌های فکری جامعه است.

 آیا بازنگری لازم است؟

بله، بازنگری لازم است؛ اما نه با رویکرد حذف یا نفی کلی. بلکه ؛

با نقد درون‌زا و بیرون‌زا (هم نقد از موضع سنت، هم از موضع مدرنیته).

با اعتراف به ارزش برخی روایت‌ها در ثبت وقایع و انتقال تجربه تاریخی.

با گشودن میدان رقابت روایی، نه انحصار حذف.

نظریه جایگزین پیشنهادی ؛ «روایت هم‌پوشان تاریخ»

پیشنهاد من به جای نفی کل روایت روحانیت، تدوین یک نظریه‌ی جایگزین در تاریخ‌نگاری معاصر ایران است ؛

نظریه ؛ روایت هم‌پوشان 

تاریخ معاصر ایران، نه از یک روایت، بلکه از چند روایت هم‌پوشان (دینی، ملی‌گرایانه، مارکسیستی، لیبرال، مردم‌نگارانه و زن‌محور) تشکیل شده است. هر کدام، بخشی از واقعیت را روایت می‌کنند. وظیفه‌ی تاریخ‌نگار معاصر، نه حذف یکی به نفع دیگری، بلکه بازسازی انتقادی و تطبیقی میان آن‌هاست.


جواب مهندس محمد عبدی 
به متن سید علی اصغر شفیعی دارابی در مورد متن من:

۲ ، ۵ ، ۱۴۰۴ :
با درود صبحگاهی بر شما آقا سید علی اصغر 
مطلب هر دو بزرگوار دوستان دیرین را حداقل دوبار بار با دقت تمام و تطبیقی خواندم و از منظر یک ناظر و خواننده هر دو نوشته را مورد توجه قرار داده و می دهم .
۱- به این موضوع از ابتدا اذعان دارم که تنوع نقد و نظر در بین دوستانمان به رسمیت شناخته شده و می شود اصل تفکیک ناپذیر دوستی ماهاست فلذا از ابتدا عرض کنم که با هیچکدام از شما زاویه نداشته و نظرم را آزادانه سنجاق نظرات شما می کنم .
۲-من نوشته های آقا ابراهیم را منطقی یافتم و تاییدش هم به موقع کردم اما نقد شما بر نوشته ایشان را نمی گویم غیرمنصفانه بلکه ساده بگویم دارای جبهه جانبداری از طیف مورد نقد نوشتار یافتم و برای آن دلیل دارم .
۳-در چهار علت برای بازنگری سه مورد را مورد اشاره قرار داد و گزاره چهارم را مورد استناد سه گزاره دیگر قرار داده بود ولی شما روایت درون و برون سنتی را برای رد این چهار نظر بیان داشتید بدون اینکه بپذیرید که روایتهای مدنظر آقا ابراهیم را حذف معنا کردید در حالی که صدق نوشته اش این است «...بسنده و اعتماد نکنند...» این کجا و آن کجا ؟!!!
۴-آقا ابراهیم دعوت نمودند به اینکه «...بار دیگر تاریخ معاصر را به نگرش عقلی و واقعی مطالعه کنند ...»
ولی شما در بند دو خود کاملا حرف دیگری را به نویسنده نسبت داده و با ذکر مثالی تلاش نمودید نظر خود را به خواننده در مقابله با ایشان القا نمایید و این خلاف حقیقت است شاید روح نوشتارتان در یک راستا قرار بگیرد اما نتیجه متضاد دارد . 
۵-برای من جالب است که کتابی را از 
« آخوند ملازین‌العابدین مجتهد تبریزی: کتاب «وقایع‌الایام» را نوشت که منبع دست اولی برای فهم تاریخ مشروطه است.» 
معرفی کردی که در هیچ عطاری وجود خارجی ندارد!! اگر دارد محل چاپ و عنوان فیبا را منتشر فرما 
من یافتم فقط این است : 

وَقایعُ الْاَیّام کتابی به زبان فارسی تألیف ملا علی واعظ خیابانی (متوفای ۱۳۲۷ش). این کتاب که در چهار جلد منتشر شده، درباره وقایع و اعمال برخی ماه‌های قمری است. عمده شهرت کتاب به علت دو جلد دوم و چهارم است که به احوال و وقایع ماه محرم و قیام امام حسین(ع) می‌پردازد.

هیچ اشاره ای به مشروطیت و این داستانها ندارد !!!

در مورد نهضت جنگل و شیخ حسن خرقانی هم اگر کتابی با این عنوان و نویسنده داری بیان فرما .ما که نیافتیم ...یا نیست گویا !!!!
در مورد آیت الله طالقانی و شهید مطهری قابل اعتناترند .

۶-در مورد تعمیم دادن به گمانم ذکر شاهد بود که ابراهیم درست نوشت چرا که یک نفر نیستند یک طیف بسیار وسیع در حال کار هستند که همه چیز تاریخ معاصر را با حب و بغض خاص خودشان شدیدتر از صفویه و قاجاریه در حال تعویض کذب بر حقیقت هستند متاسفانه 
خوشبینی شما مرا کشته آقا سید 😊😊🥰

۷- شما این جمله تان را از کجای نوشته اقا ابراهیم درآوردی ؟
«مغالطه‌ی حذف کل به‌خاطر نقص بخشی.»!!!
حداقل من ندیدم 

۸- به درستی اشاره نمودید که بازنگری لازم است و ...

م.عبدی 
دوم مرداد ۱۴۰۴

سبد علی اصغر شفیعی دارابی به محمد عبدی:

سلام ، جناب مهندس عبدی بزرگوار،
پاسخ اینجانب در ادامه‌ بیشتر ناظر به روش‌شناسی، درک دقیق‌تر واژگان کلیدی به کار رفته در نقدها، و نیز تصحیح برخی سوءتفاهمات مفهومی خواهد بود. در اینجا چند نکته به‌شرح زیر تقدیم می‌گردد ؛

۱. تعریف "نقد علمی استقرایی" و "منطق" برای روشن‌سازی روش بحث

الف. نقد علمی استقرایی ؛ نقد علمی استقرایی، روشی در تحلیل است که بر تجربه‌های جزئی و داده‌های واقعی تکیه دارد و از آن‌ها نتیجه‌گیری کلی حاصل می‌شود. یعنی نویسنده یا منتقد، ابتدا نمونه‌هایی از واقعیت‌ها یا رویدادهای عینی می‌آورد (مثلاً شواهد تاریخی یا اجتماعی)، سپس از دل آن‌ها یک گزاره‌ی کلی یا نظریه استخراج می‌کند.

مثال ؛ اگر در چند دوره‌ی تاریخی مشاهده شود که نهاد روحانیت با قدرت سیاسی پیوند می‌خورَد و پیامدهای خاصی رخ می‌دهد، تحلیلگر ممکن است به‌صورت استقرایی نتیجه بگیرد که «در ایران، روحانیت سنتاً در فرآیند قدرت‌آفرینی و هژمون‌سازی سیاسی نقش داشته است.»

ب. منطق ؛ در معنای کلاسیک، منطق علم قوانین صحیح اندیشیدن است. دو شاخه‌ی اصلی دارد ؛

منطق صوری (ارسطویی) ؛ مثل قیاس منطقی، که از مقدمات کلی به نتیجه جزئی می‌رسد.

منطق استقرایی ؛ از مشاهدات جزئی، به قانون یا اصل کلی می‌رسد (که البته همواره صدق آن احتمالی است، نه قطعی).

مثال از مغالطه در منطق ؛ اگر فردی بگوید «چون یک روحانی خطا کرده، پس تمام روحانیت خطاکارند»، این مغالطه‌ی تعمیم شتابزده است.

۲. پاسخ به جناب مهندس عبدی

جناب مهندس عزیز، با احترام به دقت و فصاحت نقدتان، اجازه دهید به چند برداشت نادقیق یا مستعد سوءفهم اشاره کنم ؛

الف. در مورد "نقد من" بر ابراهیم طالبی ؛

نقد من روایت شخصی یا سلیقه‌ای نیست، بلکه بازخوانی تاریخی با استفاده از روایت به‌مثابه ابزار تحلیل اجتماعی است. برخلاف برداشت جنابعالی، این نقد نافی چهار گزاره‌ی ابراهیم طالبی نیست، بلکه نسبت آن‌ها را با ساختار قدرت و روایت حاکم می‌سنجد.
روایت من بر پایه‌ی تجربه زیسته، داده‌های تاریخی و روش تحلیل گفتمان است و اساساً به دنبال تطبیق یا حذف نیست، بلکه پرسش‌گری نسبت به پیش‌فرض‌هاست. لطفاً دقت شود که واژه‌هایی مانند "بسنده و اعتماد نکنند..." خود گواه بر این است که ابراهیم عزیز نیز روایت رسمی را ناکافی می‌داند؛ اما وقتی همین ناکفایی را به نقد بکشانیم، چرا باید نادیده انگاشته شود؟

ب. روایت تاریخی روحانیت و منطق انتزاعی ؛

در روش تحلیل انتزاعی، ما ساختار را از فرد جدا می‌کنیم و به جای قضاوت درباره یک شخص، پویایی کل سیستم را بررسی می‌کنیم. من دقیقاً همین کار را کرده‌ام. ساختار روایت سنتی را نقد کرده‌ام، نه فرد روحانی خاص را.

در واقع، روحانیت در ایران فقط نهاد دینی نیست، بلکه نقش گفتمان‌ساز و قدرت‌محور دارد. اگر روش منطقی تشکیکی و انتزاعی را به‌کار گیریم، باید بپذیریم که این نهاد، در بازتولید یک ساختار هژمونیک روایت‌ساز مؤثر بوده است.

۳. در مورد منابع تاریخی ؛

فرمایش جنابعالی درباره‌ی کتاب «وقایع‌الایام» درست است. توضیح دقیق‌تر ؛

وقایع‌الایام ملا زین‌العابدین تبریزی احتمالاً دچار خطای نقل شده‌ام و باید تصحیح شود ؛

کتاب صحیح ؛
 «وقایع اتفاقیه» یا «تاریخ بیداری ایرانیان» اثر ناظم‌الاسلام کرمانی است، نه وقایع‌الایام مورد اشاره شما.

نسخه‌ای که من اشتباهاً ذکر کردم شاید از یادداشت‌های خطی و محدود بوده باشد، که در چاپ رسمی یافت نمی‌شود.

در مورد شیخ حسن خرقانی و نهضت جنگل ؛

منابعی که باید بررسی شوند:؛

«نهضت جنگل» – یحیی دولت‌آبادی

«تاریخ نهضت‌های آزادی‌خواه در گیلان» – فخرایی

«جنبش جنگل» – ابراهیم فخرایی

اگر در منابع رسمی ایشان را نمی‌یابید، به احتمال زیاد یا از روایات محلی است یا از منابع کم‌تر دیده‌شده در پژوهش‌های رسمی.

۴. در مورد تعمیم، صدق و مغالطه ؛

عبارت «مغالطه حذف کل به‌خاطر نقص بخشی» یک فرمول منطقی انتزاعی است که در نقد من به چشم می‌خورد، نه در نوشته آقا ابراهیم. اگر شما آن را در نقد من دیدید، دقیقاً از همین منظر نوشته شده، برای اشاره به این خطا که با برجسته‌سازی برخی روحانیون منصف (مانند آیت‌الله طالقانی یا شهید مطهری) نمی‌توان کل ساختار قدرت‌محور نهاد روحانیت را تبرئه کرد.

۵. یادآوری 

گفت‌وگو اساساً باید با درک متقابل از روش طرف مقابل همراه باشد.

نقد من بر نوشته آقای طالبی، روایت‌محور است، نه شخص‌محور؛ و از منظر گفتمان تاریخی، ساختار قدرت و انحصار روایت در روحانیت را تحلیل می‌کند.

پاسخ شما محترمانه، دقیق و دغدغه‌مند بود، اما برخی برداشت‌ها، نیاز به تصحیح روش‌شناختی دارد.

من هیچ‌گاه بر "فریاد مبارزاتی" شما نقدی نکردم، بلکه گفتم مخاطب این نوشته، نوعی روایت‌سازی تاریخی است نه شورآفرینی سیاسی.

با مهر فراوان،
در خدمت دوستانی هستم که هنوز به گفت‌وگو ایمان دارند،
و نه فقط به پاسخ دادن برای اثبات.


پاسخ سید محمد موسوی وکیل به پست محمد عبدی در مورد متن من:

درود بر همه؛
از آقا ابراهیم طالبی که نوشته‌شان جرقه‌ای برای اندیشیدن، تعمق و نوشتن بود، همچنین از اهل قلم و جناب آقای عبدی سپاسگزارم.

نظر من این است که روایت‌هایی که از سوی جریان‌های فقهی سنتی یا راویان مذهبی درباره تاریخ معاصر ایران ارائه شده‌اند، غالبا همراه با نگاه خاص و پیش‌فرض‌های ارزشی بوده‌اند. این نگاه‌ها باعث شده‌اند که روایت‌ها از واقع‌گرایی فاصله بگیرند و بیشتر در خدمت تثبیت یک هویت یا مشروعیت سیاسی باشند.

با این حال، این دسته روایت‌ها را نمی‌توان نادیده گرفت یا به‌کلی کنار گذاشت، زیرا بخش مهمی از حافظه تاریخی و فرهنگی جامعه ایرانی را شکل داده‌اند. حذف آن‌ها یعنی پاک کردن یکی از صداهای مهم تاریخ ما.

رویکرد درست، نه حذف کامل این روایت‌هاست و نه پذیرش بی‌چون‌وچرای آن‌ها، بلکه باید با دقت، نگاه تطبیقی و نقد منصفانه، این روایت‌ها را در کنار سایر روایت‌های ملی‌گرایانه، اجتماعی، روشنفکری و حتی روایت‌های کمتر شنیده‌شده بررسی کنیم.

تنها در چنین گفت‌وگوی چندصدایی و بدون تعصب است که می‌توانیم به درکی کامل‌تر، عادلانه‌تر و واقعی‌تر از تاریخ معاصر ایران برسیم.

اگر بخواهیم تاریخ را به درستی بفهمیم، باید صدای همه روایت‌ها را شنیده و با کنار هم گذاشتن آن‌ها، تصویری چندوجهی و پویا از گذشته بسازیم. این نگاه، زمینه‌ساز گفت‌وگویی سازنده و آگاهانه میان نسل‌ها و دیدگاه‌های مختلف خواهد بود.

محمد عبدی به سید علی اصغر شفیعی:
با درود بر آقا سید علی اصغر 
این مطلبم را توشیح بر نوشتار خود حساب کنید نه کل کل برای اثبات من و تو من 
فلذا باید اذعان دارم که مقدمه بحث شما هر چند تخصصی است اما قابل فهم و درک برای تفهیم نوع و روش نقادی این مباحث و من بر آن صحه گذارم که تلاش بنده هم این است که خطاهای فردی و حتی گروهی روحانیت چه در ساختار و شراکت در حکرانی همچون روحانیون درون ساختار حاکمیت صفوی و حتی صوفیان و دراویش و چه ایجاد یک جنبش فرقه ای چون بابیان و بهائیان را نمی توان و نباید به کل روحانیت تعمیم داد و این قشر نیز بخشی از ابعاد ساختار اجتماع ایران بوده و هستند و قابل حذف و نادیده گرفتن نه بودند و نه هستند هر چند در جایگاه خودشان باید جاگیری شوند نه در ظرف مظروف تمام اعضای اجتماع .
و اما در متن :
در متن نوشت الف شما در مطلع اذعان نمودید که نقدتان سلیقه ای نیست بلکه بازخوانی تاریخ با استفاده از تاریخ احساسم برهمان ادعاست چون همان ادعای شما را جناب رمضانی هم در نوشتار خویش نموده است که هشدار گونه "بسنده و اعتماد نکنند..." را نفی برداشت کرد که به نظرم او هم به خطا رفت !!!
اما ناکافی که گفتی می تواند برداشت قابل هضم تری باشد اما من برداشتم این است که ایشان نقدی جدی بر عدم صداقت را خواستند بیان کنند و کردند.

در بند ب شما قضیه روشن تر شد با این توضیح شما همان گونه در واتساپ جناب محمد نامی هم همین برداشت را داشت و بیان فرمودند که روایت روحانیت را در کنار بقیه روایتها ببینیم و بخوانیم نه تنها یک ندا و یک صدا با این مضمون 

از پذیرش خطای شما در انعکاس و رفرنس کتابهایی ناموجود سپاسگزارم اما جای یک سوال برام باقی است که این منابع ذهنی شماست یا ؟؟!!!...
در مورد نهضت مشروطیت و نهضت جنگل به زودی با هم خواهیم پرداخت .

سپاس از عنایت و لطف شما در این مباحثه

جلیل قربانی به سید علی اصغر:
سلام اصغرآقا، روز به‌خیر

🟡 برای درک پاسخ شما به آقاابراهیم درباره روحانیت و تاریخ باید بروم کتاب "تاریخ در ترازو" نوشته شادروان زرین‌کوب و برای فهم این پاسخ شما به آقای عبدی هم بروم کتاب "مبانی منطقی استقرا" نوشته شهید محمدباقر صدر را بخوانم.


محمد عبدی به جلیل قربانی:
با درود 
از ورود شما به این بحث با این دو رفرنس جالب توجه سپاسگزارم 

خوشبختانه هر دو موجود است و قابل دسترسی نه موهوم 😇😊😂👊


جواب سید علی اصغر شفیعی دارابی:
بازسازی فلسفی-تاریخی نوشتار جناب مهندس عبدی:

آیا می‌توان در مواجهه با تاریخ روحانیت، به درکی بینابینی رسید که نه در ورطه‌ی تعمیم‌گرایی فرو افتد و نه گرفتار تطهیر ساختاری شود؟ و اساساً چگونه باید جایگاه نهاد دین را در فرآیندهای قدرت و جامعه، بدون حذف یا افراط، تعریف کرد؟

در هنگامه‌ای که هر روایت تاریخی درگیر سوگیری و گزینش‌گری‌ست، آیا اعتماد به منابع ذهنی، ولو صادقانه، می‌تواند پشتوانه‌ای معتبر برای نقادی عمومی تلقی شود؟ و آیا تمایز میان «نقد از سر دغدغه» و «نقد از سر تقابل» در عمل نیز ممکن است، یا صرفاً امری آرمانی‌ست؟

وقتی مفاهیم بنیادینی چون صداقت در روایت، نیت‌خوانی از متن، و تفسیر از قصد مؤلف مورد چالش قرار می‌گیرند، آیا فضای گفت‌وگو به میدان کشاکش قدرت‌ها و اثبات‌های فردی تبدیل نمی‌شود؟ در این وضعیت، چه راهی برای تداوم یک گفت‌وگوی اندیشه‌ورزانه باقی می‌ماند؟

و در نهایت، آیا زمان آن نرسیده است که در مباحث فکری، به‌جای امتداد منازعه‌های واژگانی، به بازاندیشی در شیوه‌ی مواجهه‌مان با تاریخ، منابع، و یکدیگر بپردازیم؟ آیا پافشاری بر ادامه‌ی بحثی که میل به یادگیری در آن کمرنگ شده، خود نشانه‌ی پایان‌یافتگی آن نیست؟

یادآوری ؛

با تأکید بر اینکه نیت اصلی این سلسله گفت‌وگوها، تعمیق اندیشه، تبادل برداشت‌های متنوع و درک متقابل بوده است، به نظر می‌رسد اکنون – با توجه به فضای پدید آمده – مسیر گفت‌وگو بیش از آنکه در پی کشف و دریافت‌های نو باشد، به سمت اثبات دیدگاه‌های پیشینی و نوعی کل‌کل موضوع‌محور سوق یافته است. از همین‌رو:
این گفت‌وگو از جانب این‌جانب، به‌مثابه یک فصل پژوهشی، «تمام‌شده» تلقی می‌گردد؛ نه از سر قهر، که از سر وقوف به آنکه ادامه‌ی مسیر، بیش از آنکه بر بار معرفتی بیفزاید، انرژی دوطرف را صرف پاس‌داشت موقعیت‌های ذهنی خواهد کرد.
با احترام و آرزوی توفیق برای جناب مهندس عبدی در همه‌ی مسیرهای فکری و فرهنگی پیش رو.

سید علی اصغر شفیعی دارابی به جلیل قربانی:
سلام جلیل جانم 

چه تعبیر لطیف و گیرایی در کلامتان هست، و چه نکته‌سنجی دقیقی در اشاره به دو اثر سترگ از دو اندیشمند بزرگ.
پیشنهاد خواندن کتاب‌های «تاریخ در ترازو» از استاد عبدالحسین زرین‌کوب و «مبانی منطقی استقرا» از شهید آیت‌الله سید محمدباقر صدر، نه‌تنها شایسته‌ی توجه است، بلکه راهی استوار برای فهم عمیق‌تر پاسخ‌هایی است که در آن‌ها به مباحث تاریخی و منطقی پرداخته‌اید.

🔹 در ادامه، به رسم نمونه، چند جمله‌ی برگزیده از منابع یادشده را با شما در میان می‌گذارم ؛

 تاریخ در ترازو – زرین‌کوب

«تاریخ را نه باید طومار پندارها دانست و نه اسطوره‌ی گذشتگان، بل تجربه‌ای‌ست که عقل امروز از آن بهره می‌گیرد، اگر بخواهد.»

«مورخ راستین، هم‌چون قاضی، نباید دل به دعوی هیچ‌یک از طرفین بسپارد؛ او باید با اسناد، با روش، و با بی‌طرفی قضاوت کند.»

 مبانی منطقی استقرا – شهید صدر

«استقرا در عقل بشر، نه تنها ابزار کشف علوم طبیعی است، بلکه پایه‌ی حرکت فکری از جهل به دانایی است.»

«هدف ما آن است که یقین حاصل از استقرا را در سطحی از روش عقلی اثبات کنیم، تا علم از اتهام احتمالات صرف رهایی یابد.»

از این پیشنهاد خردمندانه‌ی شما با دل و جان استقبال می‌کنم. چه نیکوست که گفت‌وگوهای عالمانه را به چراغ کتاب پیوند بزنیم، و چه زیباست که در دل اختلاف دیدگاه‌ها، جویای حکمت باشیم.

در جواب شیخ احمدی نوشتم:
آشیخ محمدرضا سلام
در کار گلاب و گل، حکم ازلی این بود
کآن شاهد بازاری، وین پرده‌نشین باشد
به لحن محمدرضا شجریان بخوان. والسلام.
احمدی دوست فرزانه‌ی من در کار مدیر مدرسه فکرت دخالت نکن!!! من در امورم از هیچ احدی نه خط می‌گیرم و هراس دلم می‌افکنم و نه حساب می‌برم از کسی. سرت سرِ نوشته‌هایت باشد و مرا از دانش فراوان و تقوای اخلاص‌تان نَم و طعم برسان. والسلام نامه تمام، ناله و ناره حرام.
۰۳ مرداد ۱۴۰۴ ، ۱۳:۵۸ عیسی رمضانی دارابی محمد

سلام دوست ِ گرامم استاد ابراهیم طالبی روز بخیر ،

مطالبی را ذیل عنوان ِ "" لزوم و فوریت بازنگری هرآنچه روحانیت در مطالعات و تدوین تاریخ معاصر انجام داده است"" مرقوم فرمودید و 

بنده هم نظرم را در این باره عرض می‌کنم: 

✅ حضرتعالی نقش روحانیت را محدود کردید به مطالعات و تدوین تاریخ معاصر، و حال اینکه کارکردهای این صنف بسیار گسترده است که بنده ، در پایان ، به برخی از آنها اشاره خواهم کرد .

✅ ای کاش کلی گویی نمی کردی و مصداقی وارد می‌شدی، و تبیین می‌کردی به اینکه، حب و بغض های روحانیت و جانبدارانه بودن و پیش داوری کردن ِ آنها ، در آثار کدام فرد روحانی وجود دارد که اینچُنین بر آشفته شده اید ، البته بنده هم منکر نیستم ، ولی باید دید کدام روحانی ، آیا صرفا ملبس بودن کافیست؟  

✅ شما توقع دارید حوزه علمیه، که اساسا کارکرد مذهبی و فرهنگی و اجتماعی دارد همانند ویل دورانت قرن نوزدهم ، تاریخ تمدن بنویسد؟ گرچه از نظر بنده، در راستای تبیین ِنقش ِهای موظف، و حتی فراتر از آن ، ویل دورانت های فراوانی ظهور کرده اند. 

✅ با استناد به چه منابعی حضرت عالی معتقدید دین ما دچار انحراف بزرگ شد؟  

شاید مشکل این باشد که ، ما ، بجای اینکه خودمان را با متون دینی تطبیق بدهیم و عملکرد خود را در آیینه ی دین ببینیم، توقع داریم احکام و باید و نبایدهای دینی را مطابق سلیقه ی شخصی تفسیر کنیم، در این صورت، دیگر چه چیزی از دین می‌ماند؟ 

✅ در ادامه، همانطوریکه قبلا ذکر شد نقش صنف روحانیت در جامعه اسلامی را بیان می‌کنم: 

 

👈 تبیین و تبلیغ دین اسلام: 

روحانیت مسئولیت دارد تا مفاهیم و آموزه‌های اسلامی را به درستی برای مردم تبیین کند و آنها را در زندگی روزمره به کار ببندد.

این قشر وظیفه تبلیغ دین و گسترش فرهنگ اسلامی را بر عهده دارد، حالا اگر موردی وجود داشت که خلاف این وظیفه بود نباید کلیت قضیه را محکوم کنیم. 

👈 تربیت دینی و اخلاقی:

روحانیت در تربیت نسل جوان و پرورش آنها بر اساس تعالیم اسلامی نقش مهمی ایفا می‌کند. 

تلاش برای گسترش فضایل اخلاقی و ارزش‌های اسلامی در جامعه از وظایف اصلی روحانیت است. 

شاید حضرت عالی بفرمایید این نقش ضعیف است و یا دچار مهجوریت شده است، این به صورت جزئی تر قابل بررسی است. 

👈 انجام امور دینی و مذهبی: 

روحانیت در برگزاری مراسم مذهبی، نمازهای جمعه و جماعت، و سایر امور دینی نقش اساسی دارد.

از جمله وظایف آنها، امر به معروف و نهی از منکر، قضاوت، و حل و فصل اختلافات در چارچوب شرع است. اگر احیانا در ایفای این نقش و وظیفه ، قصورها و تقصیر هایی وجود دارد ، باید عوامل دیگر را نیز مد نظر داشت. 

👈 دفاع از اسلام و انقلاب: 

روحانیت در دفاع از ارزش‌های اسلامی و دستاوردهای انقلاب اسلامی ،به ویژه، در حفظ و حراست از نظام جمهوری اسلامی و ولایت فقیه، نقش محوری داشته و دارد.

👈 ارائه خدمات اجتماعی و فرهنگی: 

روحانیت در فعالیت‌های عام‌المنفعه و ارائه خدمات اجتماعی به مردم ، و فعالیت‌های فرهنگی و هنری مرتبط با دین و ارزش‌های اسلامی ، نیز نقش دارد.

👈 بخشی دیگر از فعالیت‌های صنف روحانیت در جامعه، که به نظر بنده، تبعات ِ منفی آن بسیار بیشتر از خدمات احتمالی آن بوده است، حضور آنها در امورات اجرایی است.

 یک رئیس جمهورِ روحانی و یا وزیر ویا مدیر کل و تا بقیه ی اجرائیات ، در سطوح پایین تر، حتی اگر با ایفای نقش و مسئولیت اصلی او منافات نداشته باشد ، جامعه تناقض های رفتاری یک مجری سیاست پیشه ی مذبذب را که بعضا در راستای اجرای وظایف شغلی خود مرتکب می‌شوند، نمی پذیرد، وای بر چنین مجری که ملبس به لباسِ روحانیت نیز باشد. سالم و سربلند باشید.

پاسخ مدیر دامنه :
،،

در جواب آقا عیسی:

دانشور گرامی جناب آقاعیسی سلام
از آن استاد پارسا سپاس که دیدگاه خود را بیان داشت.
۱. من گفتم در مطالعه‌ی تاریخ معاصر، مطالب روحانیت مورد وثوق من نیست. چهار مدخَل هم به عنوان علت تحلیلم، نام بردم.

۲. خودم را از نظر عقیدتی و سیاسی وامدار هیچ صِنف هم نمی‌دانم که بخواهم نتایج علمی خودم را پنهان کنم. و دست به تقلید بزنم.

۳. اساساً روحانیت دین را به نفع تفقه خود متمایل می‌کند.

۴. به من نسبت "برآشفته" درین بحث، و دفعه‌ی قبل نسبت "عصبانی" در مورد آن موضوع داده‌ای، این نسبت‌دادن از ساحت نقد بیرون است، فقط به آن رفیق فروتن بگویم، نه، چنین نیست.

۵. تاریخ معاصر در اختیار نویسنده‌ی خاص و صِنف خاص نیست، روحانیت اما روایتش از تاریخ معاصر همان است که در متنم گفتم. باید به روایت آنان بسنده نکرد و تاریخ این معاصر (=حدود دویست سال به حال) را با نگرش عقلی و مستقل مطالعه کرد.

۶. تعاریف و تماجید آن دوست از روحانیت در دین اسلام -که استاد ماهر درس تاریخ معاصر بوده‌ای- ربطی به متن من ندارد. تِ اصلاً بور واشونِ سَر رِه بَرِگ! و یا واشون لینگ رِه اوه بَزِن خانِک! شوند و یا واشون پیش شیر و ماست‌پلا دشِن! و حتی واشون وه نخ درزِن بَکِش! آن دیگر میل درونی و فردی خودت است که صِنفی را تقلید کنید یا نکنید. سپاس از نقدت بر متن من. برادرت حتی شاگردت در بخش پیشه‌ی پارسایی: ابراهیم.

،،
جواب سید محمد موسوی وکیل به متن آقاعیسی رمضانی دارابی محمد:
سلام استاد رمضانی. ارادت. 
خواستم در حد چند جمله وارد بحث شوم:
وقتی متونی با تعمیم‌های« مطلق» درباره «خطاها» و نگاهی «صرفاً»«مثبت» به نقش‌ها نوشته می‌شود، بیش از آنکه راه فهم عمیق‌تر را هموار کنند، مخاطب را در پیچ‌وخم سردرگمی گرفتار می‌کنند.

عیسی رمضانی به سید محمد موسوی وکیل:
سلام شب بخیر، 
وای بر شاگردی که از استادش پیشی نگیرد ولی این گزاره در مورد آقا سید محمد ما ، صدق نمی کند، چرا که ایشان استادی است که باید بر نگارش‌های او عمیق شد تا فهم حاصل شود. 
تعمیم مطلق ، چه از جنس مطلق گرایی باشد و چه از نوع مطلق اندیشی ، یعنی عمومیت دادن یک حکم یا قانون به تمامی موارد مشابه بدون استثنا است. در واقع، این مفهوم به این اشاره دارد که یک اصل یا حکم، بدون در نظر گرفتن شرایط خاص یا موارد استثنا، به همه موارد مشابه تعمیم داده می شود.
در موضوع مورد اشاره، نه حکمی صادر شده نه اصولی مطرح گردید، صرفا بیان حقایقی بوده است تا دفاعی باشد بر نفی منفی بافی و سدی بر تحریف ، 
دفاع از جایگاه روحانیت، (نه لزوما دفاع از فرد فرد روحانی )، در حقیقت رجوع به هویت شیعی ماست، و آنچه مطرح گردید تقابل با جریانی است که در روشی چالش زا، در صدد بی هویت سازیست، البته، کاملا واضح و مبرهن است که، اثبات شی نفی ما عدا نمی کند، راه ِ نقد و نظر ، آنهم از نوع عمیقش همچنان هموار و مفتوح است، و به باور ِ این متلمذ، خوش خیالی و نگاه پوزیتیوستی هم مد نظر نبوده و نخواهد بود ، چراکه در مسیرِ و انتخاب نقادانه به موضوعات، این نگاه، کور کننده و سدِّ راه عقول است .
در کلام پایانی ، عارضم که ، در طرح اینگونه مسائل ، که ریشه ی راهبردی و استراتژیک دارند، هیچگونه گردنه و پیچ و خم سرگیجه آوری متصور نیست، مخصوصا برای استادی که ، اینک خودش راهنمای طُرُق غامض و پیچیده است.
 وجودت مایه مباهات است. 
سالم و سربلند باشید

عیسی رمضانی به من:

سلام استاد ابراهیم و رفیق دیرین، 
به نظرم تفاوت ِدیدگاه در بیان موضوع مورد بحث، عمیق تر از آن است که بتوان در این صفحات محدود و معدود ِ مجازی مطرح کرد. 
در عین حال از طرف بنده تمام. 
از شما سپاسگزارم. 
راستی در مورد فراز های پایانی مطالبتان هم نظری ندارم.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">