گل نبات روستای سنجد و سنت باران خواهی
به قلم دامنه: یک مراسم سنتی زیبا در سنجد خراسان شمالی در مزر ترکمنستان برگزار میگردد که دانستن از برخی جزئیات آن خالی از لطف نیست. من این را از مستند آقای مهدی منیری دریافتم. خلاصهای از برداشتهایم را مینویسم:
گُلنباتخانم این روستا سوار بر اسب میشود و علَم امام حسین ع را به دوش میگذارد و با حضور زنان به تمام کوچهها و به درِ خانهها میروند و آنان برای او یا خیرات میکنند یا اسپند دود میکنند. منظور اصلی ازین کار علاوه بر عبادت خدا، بارانخواهی است. چیزی شبیه استسقا که در استسقا به نماز میایستند اما درین سنت فقط با اسب میگردند. او میخواند:
"خدایا پروردگارا دستم توی خمیر است نمیخواهی باران به ما بدهی؟!"
روستای سنجد
خراسان شمالی
عکس از دامنه
از روی مستند
او -گُلنباتخانم- پیرزن مؤمن سنجد این دعا را با جملات دیگر ادمه میدهد که هر بار زنان پی آن میگویند: یا حسین. جالب این است هیچ مردی نباید درین مراسم باشد. یعنی نمیگذارند هم؛ مگر گذری مردی مهمان شود که به او آش میخورانند. مردم سنجد به گُلنباتخانم خیلی اعتقاد دارند. باران هم از قضا میآید. او یارانه ندارد! چون شناسامه ندارد؛ لذا مردم هوای او را همهجوره دارند از هیزم تا لباس. از جاجیم تا نان و آب. از بلندگوی مسجد اعلام میکنند مردم سنجد "گُلنباتقربان" در خانه هیزم ندارد. همه هیزم به درِ خانهاش میبَرند. راستی! گُلنبات (نگاه شود به عکس) اسلحه هم دارد برخلاف پُزیهای غربگرا که میگویند اسلحه و موشک ما را چه کار؟!!! او تبرِ تیز دارد که هر حملهی احتمالی به خود را با آن با قطعیت دفع میکند. غربگراها چقدر از گُلنبات عقبترند. بگذرم.