به قلم دامنه : به نام خدا. من از مرحوم داریوش شایگان خواندهبودم ڪه ایشان بر این نظر بود از ۲۰۰ تفسیری ڪه بر ڪتاب «فصوصالحِڪم» ابنعربی نوشته شدهاست «حدود ۱۵۰ تفسیر را مفسّران ایرانیالاصل نوشتهاند». ازینرو، ایشان روی همین اصل گفتهاست: «اندیشهی ابنعربی در ایران متوطّن شد»
اشاره: البته محمد عبادالجابری در ڪتابش با عنوان «نقد عقل عربی» زوالِ اندیشهی عقلی در اسلام را به گردن ایرانیان انداخته است و مدعیست این ایرانیان بودند ڪه «عرفان را به اسلام تزریق» ڪردند.
نڪته: به قول مرحوم داریوش شایگان آنان خود با ابنرُشد چه ڪردند؟ ڪه نسبت به ایران چنین فرافڪنی دارند. به نظر من، مقبولیت نداشتن او در جهان اسلام نشان میدهد اساساً نمیگذاشتند چنین تفڪری در میان مسلمانان امڪان شڪوفایی و رشد پیدا ڪند. اما مغربزمین با افڪار ابنرُشد به خود تڪانی داد. از ڪارهای برجستهی ابنرُشد یڪی این بود ڪه میان نظریههای غزالی و بوعلی و فارابی پُل سازگاری زدهبود.
تبصره: من فصوصالحِڪَم را با برگردان آقای محمدعلی موحد و آقای صمد موحد خواندم. ڪه شرحی زیبا، ساده و روان بر آن دارند که آقای ضیاء موحد در آن مقدمه و خاتمهی خواندنی نوشت. اهل فن بهخوبی میدانند فصوصالحِڪَم، جمع فصّ است و ڪتاب هم، فصّ به فصّ است. فصّ (=نگین، مَفصَل) همانند فصل به فصل در ڪتابهاست با این فرق، ڪه ابنعربی در هر فصّ فرازهایی رازآلود از انبیای الهی را بر روی خوانندگان میگشاید و پردهها را یڪییڪی ڪنار میزند و با تحلیلهای عرفانی، مشتاقان را تغذیه میسازد: مانند: فصّ حڪمت یونسّیه، فصّ حڪمت الیاسیّه، فصّ حڪمت سلیمانیه و همینطور یحیویه، داوودیه، ایّوبیه، شُعیبیه، اسحاقیه... و نیز فصّ حڪمت محمدیّه ڪه اوج فصوص است.
گزارهی سیاسی: ایران سهم بزرگ و درخشانی در جهان اسلام و مدیریت سیاسی داشت. ڪوشش غرب سیاسی برای نابودی فرهنگ، تفڪر و تمدن ایران شاید یڪ علتش همین باشد ڪه نمیخواهند برای تمدن مادّی و اومانیستی محض غرب، رقیبی معنوی و تمدنساز به نام ایران و ایرانیان داشته باشند. بگذرم. آنان به نظر من، هرگز به این هدف شُوم نمیرسند؛ چراڪه ایران و ایرانی اهل سازگاری، صلح حقیقی، رشد بشری و درعینحال، در وقت لزوم و ضرور، دارای برترین و عاقلانهترین و روحانیترین روح غیوری و سلحشوریست. اصل انتظار حضرت منجی مهدی موعود (عج) خود نمادی درخشنده برای این راه است و مصلِح جهان نیز آموزگار و مقتدا و رهبر و پیشوای آن.