چه باشد زندگانی را بهایی

به قلم دامنه : به نام خدا. ماندهبودم از میان سه موضوع -که در ذهن چرخش داشت- کدام را برای ستون روزانهام در مدرسهی فکرت بنویسم. سه موضوع این بود: ۱. دعاهای مُنشاء و مأثور، ۲. آیا ایرانیها هم نژادپرستاند؟ ۳. تبارشناسی باند اکبر طبری.
اما پیش از نوشتن یکی از این سه سوژه، مشغول مطالعهی رباعیهای مرحوم خلیلالله خلیلی شاعر معاصر افغان بودم و همین ذهنم را از آن سه موضوع انصراف داد. وی که در سال ۱۳۶۶ هجری خورشیدی در پاکستان درگذشت دارای «۶۲ اثر منظوم و منثور در عرصههای مختلف هنر، ادب، سیاست، فلسفه و عرفان» است.
من سه رباعی از چندین رباعی وی را زینت ستون روزانهی امروزم میکنم تا گفته باشم هرگونه نژادپرستی و نژادگرایی و آپارتاید نادرست است و با روح اسلام و انسانیت و معنویت ناسازگار است.
بارها دیدهام که در میان ایرانیها هم نوعی خفیف و حتی شاید بعضاً شدید، نژادپرستی و نژادگرایی وجود دارد. خصوصاً علیهی نژاد عرب و قوم افغان؛ بهویژه از سوی کسانی که دم از باستانگرایی ایرانی میزنند. حال آنکه قرآن در آیهی ۱۳ سورهی حجرات (منبع)، تمام امتیازات نژادی و جنسی و «تبعیضهاى نژادى، حزبى، قومى، قبیلهاى، اقلیمى، اقتصادى، فکرى، فرهنگى، اجتماعى و نظامى را مردود» و لغو و به جای آن «تقوا» را ملاکِ کرامت انسان کرد.
وبلاگ مربوط به: خلیلالله خلیلی: اینجا
با خلق نکو بِزی که زیور این است
در آینهی جمال، جوهر این است
آن قطرهی اشکی که بریزد بر خاک
بردار که گنج لَعل و گوهر این است
(رباعی ۷)
چه باشد زندگانی را بهایی
فسرده از نَمی، خشک از هوایی
ز مَطبخ سالها تا مُستراحیم
مگر این زندگی یابد بقایی
(رباعی ۵۳)
سرمایهی عیش، صحبت یاران است
دشواری مرگ، دوری ایشان است
چون در دل خاک نیز یاران جمعند
پس زندگی و مرگ به ما یکسان است
(رباعی ۴)
(منبع)