نشست دکتر شریعتی، شهید مطهری، آقا خامنهای
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. آنچه در نقاشی بالا میبینید یک واقعیت بود در ۱۰ دی ۱۳۵۵ که سه شخصیت محوری مبارزات آن زمان را به نشست کنار هم کشاند؛ زندهیاد دکتر علی شریعتی، استاد شهید مطهری و آیت الله خامنهای. هدف نشست جستوجو برای رسیدن به راهکار بود؛ نسل نو را با مسائل روز، تجزیه و تحلیل، خصوصا" احیای پیام حماسهی حسینی (ع) آشنا کنند. همین نشست سه شهیر آن عصر، نشان میدهد پیشروان منطقهای نهضت اسلامی ذکاوت داشتند. روز تاسوعا رخ داد. کجا؟ تهران، خانهی حاج عباس تحریریان (بازاری باایمان تهران) شهید مفتح هم در تصویر هست. نشست سه جانبه با حضور سه تئوریپرداز برجسته، شاخک ساواک را تیز کرده بود زیرا هر نگاه سیاسی به حرکت حضرت اباعبدالله (ع) نگرانی رژیم پهلوی را تشدید میکرد. از محرم و منبر و سخنرانی هراس داشت.
نقل است در آن نشست روی واژهی انقلاب بحث و تحلیل شد که همزمان دو جریان را زیر میگرفت؛ درباریان، ایدئولوژی مارکسیستی را. آن سه تن در آن نشست بر سر «مفاهیم بنیادی و اصیل شیعی اتفاق نظر» داشتند، اختلافنظرها -که معمولا" میان شخصیتهای آن عصر وجود داشت- مانع از تشریک مساعی و رایزنی نمیشد. به عبارتی از همدیگر به ندرت قهر میکردند. نشست جدا از جنبهی علمی، روی مسیر نهضت اثر داشت زیرا جامعه به تعبیر امروزی: «اینترنتزده» نبود و نسل نو با روحانیان و اندیشمندان مبارز رابطهی عقیدتی و عاطفی عمیق داشت. سه شخصیت یک الگو بر سر مبارزه نهاده بودند؛ با مباحثهای پربار.
بین سیدعلی خامنهای و علی شریعتی اشتراک فکری و دوستی، بیشتر بود. سه گزاره در آن نشست از آن سه تن؛ که بنده متن صحبت آنان (منتشر در خراسان توسط آقای جواد نوائیان) را در زیر خیلی خلاصهنویسیاش کردم و تنظیم و مقداری هم ویراست: اول آقا خامنهای [رهبر معظم] صحبت کرد:
"امامت، ادامهی نبوت است. نبی با یک فکر نو، ایدئولوژی مترقی در اجتماع جاهلی ظهور میکند... از جمله ویژگیهای محیط جاهلی نبودن برابری، بروز فسادها و ذلتها... اشرافیگریها، تَرَفها (=خوشگذرانیها)، اسرافها و زیادهرویهاست؛... در جامعهی جاهلی چیزی به نام انسان، یک ارزش محسوب نمیشود... نقطه مقابلِ جامعه جاهلی، جامعه توحیدی است... که از خصوصیاتش تکریم انسان است... نبی در این جامعه ظهور میکند، با رسالت برهمزدن نظام جاهلی و استقرار نظام توحیدی... یکی از تدابیری که نبی برای تداوم مکتب بایستی از پیش بیندیشد، این مطلب است که اگر بر اثر یک حوادثی این قطارِ منظم جامعه توحیدی از خط خارج شد و علیرغم تدبیر امامت، یعنی نصب امام، حوادث جوری شد که آن نقشه از پیشچیده عمل نشد و این قطار منحرف شد... چه باید کرد؟"
بعد استاد شهید مرتضی مطهری:
"بیانات جناب آقای خامنهای بحث بسیارعالی بود... انقلاب و ثوره آن وقت به معنی واقعی انقلاب است که از روح مردم سرچشمه بگیرد؛ یعنی ابتدا در روح جامعه این دگرگونی و زیر و رو شدن صورت بگیرد که آن چه در جامعه رخ میدهد تجلیای باشد از آنچه در روح جامعه رخ دادهاست... قیامهای اصلاحی هرگز نمیتواند جای قیام انقلابی را بگیرد، برای اینکه قیام های انقلابی در وقتی است که روحیه مردم، استعدادهای مردم، فطریات مردم، عادات مردم یک حالتی، یک صلابتی و یک وضعی پیدا کرده که تا یک حرکت بسیار بسیار شدید و تند و عنیفی ( سهمگین) نباشد این انقلاب در روح مردم پیدا نمیشود."
سپس زندهیاد علی شریعتی:
"کلمهای داریم به نام ثار. که در دعاها میخوانیم یا ثارَ الله و ابن ثارِه، به خود امام حسین (ع) میگوییم که تو ثار خدا هستی... بزرگترین کار انقلابی اسلام، تبدیل یک نظام قبایلی است به یک نظام اجتماعی... همچنان که رابطهی اخوت بین قبایل را تبدیلش کرد به اخوت بین انسانهای همفکر، به جای همخون؛ همانطور که، ولایت قبیلهای را تبدیلش کرد به یک ولایت سیاسی فکری انسانی؛ همان طور که بیعت یک فرد را به رئیس قبیله تبدیلش کرد در حج به بیعت هر فرد با حجرالاسود به عنوان رمزی از دستِ راست خدا... در اینجا دیگر ثوره تنها یک شورش در یک برهه از زمان از طرف یک گروه در برابر یک نظام نیست، بلکه ثوره عبارت است از قیام افراد قبیلهی خدایی در هر نسل برای انتقامگرفتن از آن قبیلهی طاغوتی که از آنها یک خون به گردن دارد و یک خون طلب دارد؛ ثوره.
یادآوری: منابع گزارش ساواک از آن نشست (به نقل خراسان) در تاریخ ثبت است.
سلام جناب دارابی.
ایدئولوگ های انقلاب!
با سرهایی پرشور و دل هایی پر نور...
یادشون بخیر،
و تفاوت بازاری های آن روز و امروز :)
حظ وافر بردم از دل تاریخ انقلاب جناب دارابی.