به قلم دامنه. ۲۸ ابان ۱۴۰۱ : مسائل روز: جامعه به چه پرسشی رسیده؟ به نام خدا. سلام. امنیت مطلق در هیچ شرائطی و در هیچ حکومتی پدیدار نمیشود. به همین علت، هدف از تأسیس حکومت در درجهی نخست ایجاد امنیت و نظم است تا مردم آن کشور آسوده و ایمن به کار خود بپردازند. و منظور از به وجود آمدن نیروهای مسلح در درون هر حکومتی، نگهبانی از همین امنیت و نظم اجتماعی و حفظ مرزها از احتمال تجاوزها و جنگهاست. بنابرین؛ حتی اگر عالیترین و بینقصترین دموکراسی هم در جایی شکل بگیرد (که نمیگیرد زیرا همیشه عیب و نقصها دنبالهی انسان پیوست است) باز نیز در کنارش ارتش شکل میدهند تا در سایهی قدرت آن، بقیهی کارهای اجتماعی، علمی، سیاسی، دینی، فرهنگی و حتی امور شخصی شهروندی در روالی عادی و باثبات انجام گیرد و به عبارت ساده همهنوع داد و ستَد میان مردم برقرار باشد. خلاصه این که، چون هرگز امنیت مطلق رخ نمیدهد به ضرورت عقلی نیروی مسلح در کنار حاکمیت و حکومت ایجاد میشود تا قدرتِ مؤثرِ روزِ مبادا باشد. ازین رویکرد عقلانی، دین هم پشتیبانی نموده است و در سخنان امیرالمؤمنین علی ع نیز -که خود نزدیک پنج سال حکومت را رهبری و مردم را امامت کرد- این مفهوم مهم در فرازهای مختلف آمده است.
در جمهوری اسلامی ایران نیز این قاعده، مستثنی نیست، یعنی حکومتی از ناحیهی دینی و مردمی که در خود میتواند هم جامعهی مدنی فعال داشته باشد، هم احزاب سیاسی قانونی قائل به بازی بر اساس تئوری و آزادی و نیز نیروهای مسلح قوی شامل پنج سازمان رزم و اِشراف (ارتش، سپاه، انتظامی، بسیج مردمی و دو سازمان اطلاعات سپاه و وزارت) که هدف از آن ثبات، بازدارندگی و توانِ پیشدستیست. این نظام سیاسی را اولا" مردم با رأی مستقیم خود تأسیس کردهند. ثانیا" در کمتر از چند ماه بعد به چشم خود دیدند که خاک میهن مورد تجاورز و یک جنگ تمامعیار و بیرحم صدام به سرکردگی غرب قرار گرفته است و نیز همزمان مشاهده کردند که تقریبا" کل شهرهای کشور دچار نبرد مسلحانهی گروهکهای تروریستی و تجزیهطلب شده است. یک چنین نظام نوپا و مورد حسادت، که هر آن ممکن است مورد رَشک و دسیسهچینی دشمن شود و عدهای هم از نوع خواص و عادی، همهوقت حاضرند بازیچهی اتاقعملیاتهای براندازان شوند و به روی انقلاب و مردم و حتی نیروهای مسلح قانونیِ تأمین امنیت مردم و دفاع کشور، تیغ و دشنه و قمه و اسلحه و آتش بکشند و هزاران دروغ و جنگ روانی را هم به آن پیوست کنند و زیر پای "تلویزیون تروریستی" و بنگاههای سلطنتی سخنپراکن هر نقلی را به عنوان خبر واثق قبول کنند، نه فقط باید نقش نیروهای انتظامی و بسیج مستضعفین را برای حراست از آسایش مردم و حفظ انقلاب اسلامی برجستهتر دید، بلکه باید و باید حضور آنان را در معابر عمومی و گذرگاهها، با تصویب بودجههای مکفی و سرشار، دائمی و ماندگار تعریف نمود و باید از بودجههایی که راحت و مفت هزینهی جاهایی مندرآوردی میشود، بُرید و به آنان اختصاص داد تا مردم در اثر نظم اجتماعی قانونی، زندگی طبیعی و آرام و مسئولیتشناسانهی خود را با آسودگی خیال طی کنند.
امروز جامعه به چه پرسشی رسیده؟ به نظرم به پرسش سرنوشتساز: با این قماش آشوبگر تروریست چگونه میخواهند برخورد کنند؟ منِ شهروند عادی این مملکت پاسخم این است: همه چیز در ذات خود صنعت دارد؛ مثلا": صنعتِ کِشت، صنعتِ ماشین، صنعتِ کتاب، صنعتِ گردشگر، صنعتِ کالا. حالا قیاس کن مفهوم قدرت را با صنعت. از نظر من همه چیز علاوه بر اینکه در خود صنعت دارد، قدرت هم دارد. مثلا": قدرتِ فکر، قدرتِ نفوذ، قدرتِ کاریزما، قدرتِ حزب، قدرتِ اشخاص، قدرتِ تظاهرات، قدرتِ نمازجمعه، قدرتِ حوزه، قدرتِ معتمدین، قدرتِ مطالعه که به دانش منجر میشود، و... در رأس همه، قدرتِ فائقهی حاکمیت است که تبلور قانونی همهی قدرتهاست و در نظام ما این قدرتِ مافوق اقتداری جنبهی شرعی هم دارد که در نظریهی «ولایت فقیه» جمع است. پس، به کارگیری قدرت در وقت خود، جزوِ ذات و فلسفهی حکومت است. الگوی نظام، تز شهید بهشتی باید باشد: "جاذبه در حد اعلا، دافعه در اندازهی ضرورت". همان جاذبه و دافعهای که امام علی ع مظهرش بود. وقتی خودِ آشوبگر با رفتار شَریرش بر پالایش خود امضاء زد، حکومت برای حفظ جان مردم و چنگآویختن صددرصد به امنیت وظیفه دارد قدرت را کنار خدمت پیش ببرد. هیچ حکومتی نه با صِرف خدمت میمانَد و نه با صِرف قدرت. این دو باید باهم باشد. این شکاف، که خود آشوبگرها و خواص خائن، پدیدارش کردند (چون در ضمیرشان این صفت حک بود) در جای خود یک فرصت بود، مردم به ماهیت کریه آنان رسیدند و اینک از خود میپرسند پس چرا وارد برخورد نمیشوند؟! بگذرم. روزهایی دارد میرسد که این پرسش جوابش آشکارِ آشکار میشود.
چو جای جنگ نبیند به جام یازَد دست
چو وقت کار بُوَد تیغ جان سِتان گیرد...
سلام جناب دارابی عزیز،
خدا قوت.
به اضافۀ تیک موافق.