۱۰آذر
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. ایران حقیقتاً در خیلی از موضوعات مهد بوده، چون صاحب تمدن بوده است. تعزیه یا شبیهخوانی هنر نمایشی ستُرگِ سوگواری ایرانی در ماتم عاشوراست که به باور بسیاری، ازجمله بهرام بیضایی بر «بالندگی تئاتر در ایران» کمک کرد. بیضایی که در نمایش و سینما مشهور شد، خود از شیوههای تعزیهی «نیاکانش در آران» کاشان بهره گرفت. پژوهشگرانی هم صحّه گذاشتند که پیشینهی تعزیه در ایران به پیش از اسلام بازمیگردد؛ مراسمی در سوگ سیاوش پهلوان قصههای ملی، یا به تعبیر زندهیاد سیمین دانشور، مراسم سیاوشون. حتی دیرینهتر از سیاوشون، آیین مصائب میترا برگزار میکردند؛ میترایی که بزرگترین ایزد پیش از پیدایش زرتشت بود.
تعزیه علاوه بر نقطهاوج در دورهی سلطان محمد خدابنده، در عصر قاجار هم بسیار رونق داشت که هم سبک زبان پرتکلّف را در نثر و نظم پارسی تقویت و ساده کرد و هم موجب تحکیم انسجام ملی شد و تمام مناطق ایران ازین هنر بهره گرفت بهطوریکه در باغشهری چون نطنز «چهار تکیهی تعزیه» بنا شده بود. تعزیه شعر و شاعری را قوام بخشید و موجب شد از دل جامعه، عادیترین فرد که استعداد شبیهشدن داشت وارد این هنر کلامی و نمایشی شود بیآنکه تشکیلات یا سازمانی بخواهد به زبان امروزی رانت و مانعی ایجاد کند، مثل سینمای حالحاضر ایران که با پول و پارتی ستارهسازی میکنند و در واقع استعدادکُشی.
با تأسف باید یاد کرد که رضاخان با تصمیم غلطش و بهتر است گفته شود غرضورزیاش، تعزیه و روضهخوانی و حتی سوگواری روز عاشورا در ایران را قدغن کرد و حتی «تکیهی دولت» به دستورش ویران شد. با آنکه دولت او در سالهای آغازین با کمک روشنفکرانی مشهور تئوریپردازی میشد و قصد داشت به ظاهر ایران را به باستان پیوند دهد، اما نسبت به چیزی که ریشه در آیین ایرانی داشت خشم گرفت. چرا؟ چون رنگ دین و رونق مذهب داشت و باعث آگاهی و دلدادگی مردم به دین میشد، اما با آنکه تعزیه مایهگرفته از سوگ سیاوش و آیینی چون مصائب میترا بود، باز هم بیم داشت که این هنر قدرت او را به چالش نبرد. بنابرین با اینکه آیینی که زمینهساز شکلگیریاش دو آیین دیرین ایرانی بود، آن را تعطیل و ممنوع کرد. بگذرم. تعزیهخوانان در حقیقت «رانندگانِ سخن» هستند؛ فرمان شعر و سوگ را هدایت و نه فقط سرِ مخاطب را به سوگ فرا میخوانند، بلکه دل او را به همدردی و مسئولیت در برابر ستمگر زنده نگه میدارند. این را کسی بهتر درک میکند که پای تعزیه نشسته باشد و یا در تعزیه مطالعاتی را گذرانده و دل به حق سپرده.
اشاره: ترکیب «رانندگان سخن» را از آقای شایان حسیننژاد مدیر سایت «هنرهای تبسمی» وام گرفتم.
| لینک کوتاه این پست →
qaqom.blog.ir/post/2006
۱۴۰۰/۰۹/۱۰
سلام جناب دارابی.
با آن چه نقل فرمودید موافقم.
اما تصور من این است که تعزیه با همۀ جایگاه و اصالتی که دارد، متأسفانه نه به لحاظ محتوا و نه در بعد ظاهر و صحنۀ اجرا، هیچ رونق و تازگی در آن اتفاق نیفتاده و هم پای زمان به بازسازی و روزآمد کردن آن توجه نشده است. بلکه متأسفانه به عارضه ای غمناک از کهنگی و فرسودگی مبتلا شده، به حدی که در بعضی مواقع خمیر مایۀ درونی و اجرای آن کمی موهن و اسفناک به نظر می رسد.