به قلم دامنه: به نام خدا. استادی ارجمند، چندی پیش به من، متنی نگاشت که خواندن آن خیلی تکاندهنده و تآمّل در آن واقعاً خیرهکننده بود. با مطالعهی متنش با خود وعده کردهبودم متنی بنویسم که همراستا با آن باشد و دربرگیرندهی مفاد آن. اینک این نوشتهام ثمرهی آن وعده است.
امام علی (ع) در دورهی حکومت در کوفه گاهی در بازارها قدم میزدند، آیهی ٨٣ قصص را برای انذار مخاطبان، تلاوت و تفسیر مینمودند؛ آیهای که پندی منحصر برای زِمامداران نیست، بلکه هشداری برای همهی صاحبانِ قدرت در هر مَرتبت است و نیز نَویدی آرامبخش برای هر مؤمنی که ازین بلیّهی بد پرهیز دارد.
لابُد بدین دلیل بود و شاید هم حکمتی فراتر ازین داشت که هر گاه امام صادق (ع) این آیه را مینگریستند، میگریستند و میگفتند با وجود این آیه، همهی آرزوها «بربادرفته» است. ر.ک: (تفسیر قمی .على بن ابراهیم، ذیل آیهی مورد بحث)
و این در واقع به یک معنا یعنی نفیِ ارادهی برتریجویی ولو در دل. و نیز نپروراندنِ بذر جاهطلبی ولو در سر.
و پیشتر از همه، حضرت ختمی مرتبت، پیامبر رحمت (ص) هشدار داده بودند که «دو گرگِ درّنده که در آغلِ گوسفندان رها شوند فساد و خرابیشان بیشتر از حُبّ مالومقام در دینِ انسانِ مسلمان نیست» (ریشهری، محمد، میزانالحکمه، جلد ۱، صفحه ۴۹۲ (حدیث ۳۰۳۴) چراکه در جهانبینی توحیدی و مکتب اخلاقی آن حضرت -که بر سینهی صدرش آیهها فرو آمده و از لسانِ پاکش نکتهها جاری شده است- «علاقهی شدید به مقام و مال، نفاق را در قلبِ انسان میرویانند، همانگونه که آب، سبزه را میرویاند.» (المحجة البیضاء، جلد ۶، صفحه ۱۱۲)
و حرف آخر را وصیّ آن نبی مکرّم (ص) امام علی (ع) تمام کردند که «آخرین چیزی که از محبّت دنیا از قلب مؤمنانِ راستین خارج میشود، جاهطلبی است.» به عبارتی: حُبِّ ریاست، آری حُبِّ ریاست؛ زیرا این کُنده، آنچنان به انسان میچسبد که بهآسانی ازو کَنده نمیشود!
آن آیه این است:
تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا ۚ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ. (آیهی ٨٣ قصص)
ما آن سرای آخرت را تنها بهرهی کسانی میگردانیم که در زمین، خواهان تکبّر و استکبار نیستند و فساد و تباهی نمیجویند (و دلهایشان از آلودگیهای مقامطلبی و شهرتطلبی و بزرگبینی و تباهکاری، پاک و پالوده است)، و عاقبت از آنِ پرهیزگاران است. ترجمهی مرحوم مصطفی خرّمدل. (منبع)
نکتهی ۱ : البته دنیا از مظاهر زیبندهی خدا و مزرعهی روز رستاخیز است؛ پس نیکوست. آنچه مایهی فرومایگیست، دنیازدگیست. آبادانی دنیا و خدمت به مردم با این امر تفاوت دارد؛ زیرا پیامبران و امامان -سلام الله اجمعین- همگی برای این اهتمام، همت کرده و بپاخاستند و هرگز صحنهی حق را خالی نکردند تا جبههی باطل جولان دهد و هر جُور خواست، جَور ورزد.
نکتهی ۲ : زشت و نکوهیده آن است که کسی برای دنیا و جاه و مقام چنان خیز بردارد و بدوَد که برای تصاحب پُستهای دنیوی -چه نمایندگیها و چه ریاستها- حاضر باشد هر طور که هواهای نفسانیاش میل کرده، قدم برداشته و جدا از خدا بزِیَد، ولو همسانِ «یزید»؛ بدتر از دو گرگِ درّندهی رهاشده در آغلِ گوسفندان!