تازه ترین پست ها
پذیرفته ترین پست ها
پر بازدید ترین پست ها
پر بحث ترین پست ها
تازه ترین نظر ها
-
ناشناس : درود جناب طالبی حمله به سرداران نظامی در میانه ی جنگ بنظر شما سزاست . آنچه خود میگویی را قبول داری . !؟ اینکه تهدید بالفعل است و سرداری در حفاظت از فرمانده که نه رهبر و مرجعش اعلام پشتیبانی کند . این خطاست . تو به کدام قبله و محرم نگاه میکنی که اینچنین شدی !!!!! اصلن همه جمهوری اسلامی کارهایش خطا اندر خطا ... -
ناشناس : سلام پاسخی به نوشتار صریح بانو اُنظُر ✍️ در این روزگار که بیشتر، سکوت میکنند یا از کنارهگیری و محافظهکاری دم میزنند، گاه نوشتاری میآید که بیهیاهو، اما با شجاعت، تلنگر میزند و دردهای نهفته را به زبان میآورد. نوشتار ۱۳گانهی بانو «أنظر» خطاب به علی شمخانی، از جنس همان یادداشتهاست؛ تذکری زیرپوستی اما ... -
ناشناس : متن پیام مرجع تقلید معظم حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی به شرح ذیل است: بسم الله الرحمن الرحیم هر شخص یا رژیمی که برای ضربه به امت اسلامی و حاکمیت آن رهبری و مرجعیت را تهدید کند یا (لاسمح الله) تعرضی نماید حکم محارب دارد و هر گونه همکاری و تقویت آن توسط مسلمانان یا دولتهای اسلامی حرام است و لازم است عموم ... -
قاسم بابویه دارابی : خدا را شکر بعضی ها تازه از خواب ناز بیدار شدن باز هم شروع به حراحیف و شبهه افکنی برای رهبری حکیم نمودن و از اسرائیل تمجید تلخی او بعد ۱۵ روز که از جفت کوه خف شده بود و شبانه از انجا تا انار قلد را می رفت تا اوضاع را رصد کند او این ندت در شغال اباد بصرف اب گندیده بود زر بیحا نی زند عرضه نداشت تجاوز رژیم ... -
ناشناس : سلام آقاابراهیم، صبح بهخیر 🟩حق یا تکلیف 🔻 امام حسین علیهالسلام وقتی تصمیم به مقابله با یزید گرفت، به تمام همراهان خود اجازه انتخاب داد؛ به بیان امروزی، حضور در میدان مبارزه را برای دیگران "تکلیف" نکرد، بلکه "حق" انتخاب و تصمیمگیری برای آنان قائل شد. جلیل قربانی -
ناشناس : درود و عالی سکه و ستیزه را تفسیر کردی . از اینجا بود که دین ابزار قدرت شد . نه راهنمای حقیقت و آرامش برای زندگانی مردم .🙏🙏🖤🖤 امیر رمضانی دارابی -
ناشناس : دنیای اقتصاد- استفنوالت : حمله گسترده اسرائیل به ایران، جدیدترین دور از نزاع این رژیم برای حذف یا تضعیف تکتک مخالفان منطقهایاش است. در پی حمله حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳، اسرائیل نبرد سهمگینی را برای نابودی مردم فلسطین بهعنوان یک نیروی سیاسی معنادار آغاز کرد؛ تلاشی که توسط سازمانهای ... -
ناشناس : عصر ایران ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ نوت: «آژانس بینالمللی انرژی اتمی سازمان ملل میگوید بخش زیرزمینی سایت هستهای نطنز در نتیجه حملات اسرائیل «آسیب مستقیم» دیده است. تأسیسات نطنز حدود ۷۰ زنجیره سانتریفیوژ در دو کارخانه غنیسازی دارد که یکی از آنها زیرزمین است. ایران همواره تلاش برای ساخت سلاح هستهای را رد کرده اما ... -
ناشناس : سلام رویداد۲۴| در ۲۸ خرداد ۱۴۰۴ نشر داد : «حساب توییتری منسوب به رهبر انقلاب در توییتی به زبان عربی نوشت: باید با قاطعیت با رژیم صهیونیستی تروریست برخورد کنیم. ما هرگز با صهیونیستها سازش نخواهیم کرد.» -
ناشناس : رویداد۲۴ در ساعت ۲۳ / ۵۸ دقیقه ۲۷ خرداد ۱۴۰۴ انتشار داد. لینک .
موضوع های کلی سایت دامنه
کلمه های کلیدی سایت دامنه
- عکس ها
- چهره ها
- تریبون دارابکلا
- انقلاب اسلامی
- دامنه کتاب
- عترت
- تک نگاران دامنه
- اختصاصی
- مباحث دینی
- گوناگون
- ایران
- مسائل روز
- فرهنگ لغت دارابکلا
- جهان
- قرآن در صحنه
- مدرسه فکرت
- دارابکلایی ها
- روحانیت ایران
- لیف روح
- جامعه
- مرجعیت
- دامنه قم
- زندگینامه من
- شعر
- روحانیت دارابکلا
- جبهه
- امام رضا
- کویریات
- خاطرات
- مشهد مقدس
- گفتوگو
- آمریکا
- تاریخ سیاسی دارابکلا
- روزبه روزگرد
- کبل آخوند ملاعلی
- اوسا
- بیشتر بدانید
بایگانی های ماهانه ی سایت دامنه
-
تیر ۱۴۰۴
۴
-
خرداد ۱۴۰۴
۲۱
-
ارديبهشت ۱۴۰۴
۱۶
-
فروردين ۱۴۰۴
۱۴
-
اسفند ۱۴۰۳
۶
-
بهمن ۱۴۰۳
۱۰
-
دی ۱۴۰۳
۱۲
-
آذر ۱۴۰۳
۲۰
-
آبان ۱۴۰۳
۱۳
-
مهر ۱۴۰۳
۱۲
-
شهریور ۱۴۰۳
۲۳
-
مرداد ۱۴۰۳
۱۷
-
تیر ۱۴۰۳
۱۷
-
خرداد ۱۴۰۳
۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۳
۸
-
فروردين ۱۴۰۳
۷
-
اسفند ۱۴۰۲
۱۸
-
بهمن ۱۴۰۲
۲۰
-
دی ۱۴۰۲
۸
-
آذر ۱۴۰۲
۲۰
-
آبان ۱۴۰۲
۲۱
-
مهر ۱۴۰۲
۲۰
-
شهریور ۱۴۰۲
۱۹
-
مرداد ۱۴۰۲
۱۸
-
تیر ۱۴۰۲
۱۰
-
خرداد ۱۴۰۲
۱۴
-
ارديبهشت ۱۴۰۲
۸
-
فروردين ۱۴۰۲
۱۷
-
اسفند ۱۴۰۱
۱۲
-
بهمن ۱۴۰۱
۱۶
-
دی ۱۴۰۱
۲۰
-
آذر ۱۴۰۱
۳۱
-
آبان ۱۴۰۱
۲۳
-
مهر ۱۴۰۱
۲۱
-
شهریور ۱۴۰۱
۱۳
-
مرداد ۱۴۰۱
۱۳
-
تیر ۱۴۰۱
۱۲
-
خرداد ۱۴۰۱
۱۵
-
ارديبهشت ۱۴۰۱
۱۵
-
فروردين ۱۴۰۱
۲۷
-
اسفند ۱۴۰۰
۲۴
-
بهمن ۱۴۰۰
۳۰
-
دی ۱۴۰۰
۲۴
-
آذر ۱۴۰۰
۲۴
-
آبان ۱۴۰۰
۳۲
-
مهر ۱۴۰۰
۲۶
-
شهریور ۱۴۰۰
۱۷
-
مرداد ۱۴۰۰
۱۱
-
تیر ۱۴۰۰
۲۵
-
خرداد ۱۴۰۰
۱۶
-
ارديبهشت ۱۴۰۰
۱۴
-
فروردين ۱۴۰۰
۱۷
-
اسفند ۱۳۹۹
۳۴
-
بهمن ۱۳۹۹
۳۸
-
دی ۱۳۹۹
۳۵
-
آذر ۱۳۹۹
۳۶
-
آبان ۱۳۹۹
۲۳
-
مهر ۱۳۹۹
۳۱
-
شهریور ۱۳۹۹
۲۲
-
مرداد ۱۳۹۹
۳۲
-
تیر ۱۳۹۹
۳۰
-
خرداد ۱۳۹۹
۲۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۹
۴۱
-
فروردين ۱۳۹۹
۴۰
-
اسفند ۱۳۹۸
۳۶
-
بهمن ۱۳۹۸
۴۹
-
دی ۱۳۹۸
۴۸
-
آذر ۱۳۹۸
۳۸
-
آبان ۱۳۹۸
۳۰
-
مهر ۱۳۹۸
۴۴
-
شهریور ۱۳۹۸
۳۷
-
مرداد ۱۳۹۸
۲۸
-
تیر ۱۳۹۸
۳۵
-
خرداد ۱۳۹۸
۱۸
-
ارديبهشت ۱۳۹۸
۱۸
-
فروردين ۱۳۹۸
۱۸
-
اسفند ۱۳۹۷
۳۰
-
بهمن ۱۳۹۷
۴۰
-
دی ۱۳۹۷
۴۰
-
آذر ۱۳۹۷
۳۴
-
آبان ۱۳۹۷
۴۵
-
مهر ۱۳۹۷
۵۵
-
شهریور ۱۳۹۷
۶۷
-
مرداد ۱۳۹۷
۶۷
-
تیر ۱۳۹۷
۶۴
-
خرداد ۱۳۹۷
۳۵
-
ارديبهشت ۱۳۹۷
۴۸
-
فروردين ۱۳۹۷
۴۸
-
اسفند ۱۳۹۶
۶۶
-
بهمن ۱۳۹۶
۶۵
-
دی ۱۳۹۶
۳۲
-
آذر ۱۳۹۶
۵۷
-
آبان ۱۳۹۶
۴۴
-
مهر ۱۳۹۶
۴۹
-
شهریور ۱۳۹۶
۲۸
-
مرداد ۱۳۹۶
۲۷
-
تیر ۱۳۹۶
۱۶
-
مهر ۱۳۹۵
۱
-
آذر ۱۳۹۴
۱
-
دی ۱۳۹۳
۱
-
تیر ۱۳۹۲
۱
پیوندهای وبلاگ های دامنه
پیشنهاد منابع
دامنهی دارابکلا
استبداد شرقی
به قلم دامنه. به نام خدا. مارکس در بحث مشهورش شیوۀ تولید آسیایی، به این نظریه رسیده بود که کمبود آب در شرق نسبت به غرب، موجب استبداد شرقی شده است. زیرا باید برای آب، قنات حفر می شد و تلاش و زور و اجبار به کار می بُرد. همین موجب می شد اَشراف و تیول داران به شیوۀ استبدادی عمل کنند؛ بر کارگر و زارع و نیروی کار و نیز بر رقیبان خود سخت بگیرند و دیکتاتوری پیشه کنند. همین کمیابی ها و کم آبی ها باعث می شد خانواده های شرقی بیشتر آرزو کنند فرزند پسر بیاورند تا دختر. زیرا زندگی استبدادزدۀ شرقی _ارباب رعیتی_ اقتضاء داشت نیروی کار داشته باشند تا معاش و امنیت خود را تأمین نمایند.
بگذرم. وقتی عکس تریک کردن گردو (=پوست کَن کردن گردو) برگرفته از مهندس محمد عبدی سنه کوهی را پری روز دیدم، این را در ذهنم پروریدم که پستی بنویسم. با این دستان آغوز تَلپاسی این زنِ زحمتکش روستایی، حالا متوجه می شویم کارل مارکس، کامل غافل بوده است که روزی فرامی رسد، استبداد شرقی رنگ و ماهیت عوض می کند و زن را به بیگاری می کشاند نه مرد را. مرد، در خانه می نشیند و پُفّه پُفّه قلیون دود می کند و یا با رخف هایش (=رفیق) زمین و زمان را به هم می دوزد! و صبح تا شب شصت و شش تا چایی و نسکافه و قهوه و دَم نوش مینوشد.
مرحوم شیخ علی رمضانی
به قلم دامنه. به نام خدا. مرحوم شیخ علی رمضانی دارابی. دو فرزندش روحانی اند که قبلاً معرفی کردم: حُجج اسلام شیخ باقر و شیخ محمود رمضانی. مرحوم شیخ علی جثّه ای کوچک داشت. مردی آرام، ساکت، مسجدی و تکیه ای بود.. مکتبخانه داشت. در داخل خانۀ قدیمی اش در بالامحلۀ دارابکلا. شاگردان زیادی را قرآن آموخت. من روزی در قدیم به همراه یکی از دوستان بالامحله ای ام به مکتبخانه اش رفته بودم که ببینم چگونه درس می دهد، دیده بودم چگونه درس می داد. روح آن مرحوم _که در اَفّواه عمومی شیخ خوانده می شد_ غریق رحمت باد و نامش در یادها زنده.
فرق رشد و توسعه
به قلم دامنه. به نام خدا. رشد آن است که؛ کشوری به همّت مردم و خدمات سیاستمداران از راه، فرودگاه، درمانگاه، کارخانه، مدرسه، دانشگاه،بیمارستان، مسکن، پوشاک، رفاه، آسایش و از این قبیل دارایی ها و تمدّن سازی هابرخوردار باشد. اما توسعه آن است که، میان قدرتمندان و ملت شکافی نباشد. آزادی فقط برای حکومت و رهبران سیاسی نباشد احزاب با آزادی کامل بتوانند با رأی مردم در سیکل قدرت جای گیرند. مردم از بیان عقاید و انتقادات خود از هیچ کسی نترسند جابجایی قدرت با امانت داری و با رأی آزادانۀ مردمی صورت گیرد. نهادهای انتخاباتی بیشتر از نهادهای انتصاباتی باشد دموکراسی به معنای واقعی نه صوری و هدایت شده برقرار باشد هیچ احدی به هیچ کسی چیزی را بزور دیکته و الزام نکند قانون اساسی بر ملت حاکمیت کند نه فرد و سلیقه و نهاد خاص روزنامه ها و کتاب ها و نوشته ها در آن رونق داشته باشد سانسور و کنترل و شاغول افکار نباشد. رسانه ها صرفاً حکومتی و در یدِ قدرت کسی نباشد دانشمندان و روشنفکران در آن تنفّس آزاد داشته باشند. عُلمای مذهبی و لیدرهای سیاسی در آن کنترل نشودند. توصیه پذیری و رانت و انحصار از آن رخت بربندَد. و در یک کلام مردم همه کاره باشند نه هیچ کس خاص؛ چرا که سرنوشت هر قوم و ملتی در دست همان قوم و مردم است.
اسّا مراد
به قلم دامنه. به نام خدا. سلسله مباحث روحانیت دارابکلا. مرحوم اُسّا مراد یکی از تأثیرگذارترین روحانیون دارابکلا بود. او مکتبخانه داشت؛ در داخل تکیۀ قدیمی دارابکلا. تابستان ها در زیر درخت نارنج داخل حیاط مسجدجامع محل تدریس می کرد. شاگردان زیادی داشت. قرآن آموزی و سوادآموزی جوانان دههی سی دارابکلا، مدیون تلاش های ایشان بود.
خانۀ اُسّا مراد کنارِ خانۀ حسین دائی؛ دائی پدرم مرحوم حسین خال طالبی _نزدیک درمانگاه پایین محله_ بود. همین خانه سرای درازی که چفتِ مغازۀ مرحوم فتح الله اعتمادیان است. شاگردانِ اُسّا مراد وی را خیلی دوست می داشتند. جذبه ای داشت. نیز صدایی گیرا. گلویش بعدها دچار آسیب شد. یک شیوۀ او این بود که همه هفته پنجشنبه ها یا جمعه ها، شاگردانش (البته بزرگترهای شان) را به جنگل می فرستاد، تا هر یک برای او یک «رُوشا» می بیاورند؛ چوبی بلند برگفته از تنه های درختان، که در وسط حیاط منزلش به صورت عمودی دِپو (=کوفا و کوپا) می کردند تا او زمستان ها برای «تَش کِله» (=بخاری هیمه ای هیزمی) بسوزاند.
از جمله شاگردان او شیخ وحدت، سیداسحاق حاتمی، سیدحسن شفیعی (سیدمیرمیر)، مرحوم سیدهادی صباغ (پدر سیدادریس) و ... بودند. بین آنها رفاقت و دوستی عمیق برقرار بود. اینان به جنگلِ میانشورش می رفتند؛ کمی بالاتر از آغوزگاله. آن سال ها جنگل به باغات روستا متّصل بود، با جنگل تراشی ها جنگل اندک اندک از محل دور شد!
آنها باید درخت هایی را برمی گزیدند و آن را به اصطلاح «بِن شیری» می نمودند؛ یعنی موقع بریدن، روی آن را سوار می شدند، هنگام افتادن درخت سواری می خوردند. گویا یک بار هم در همین بن شیری کردن شیخ وحدت و دوستانش، حادثه ایی رخ داد و دست سیدمیرمیر حسن کلاً شکست.. بگذرم که داستانی مفصّل دارد و پدرم می شنَود و بر شیخ، بابت این رویداد، سخت می گیرد و به او گیر می دهد که چرا دست فلانی را شکستی. بگذرم.
خدا اُسّامراد را بیامرزد و مقامش را منیع بدارد. ان شاء الله شأن معلمیاش را روزی برسد که در مراسمی گرامی بداریم؛ انسانها و فضیلتهای فراموش شدهای که در ظلمات و فقر و تنگدستیها با جهد و نگرشهای دینیشان، نگذاشتند جوانهای دههی ۳۰ بیسواد و به دور از مکتب و قرآن بمانند.
دهیار و حاج علی میرزا
به قلم دامنه. به نام خدا. عصر امروز در وبلاگ جناب (رنگین کمان) خواندم و دیدم که دوست خوب و زحمتکش مان جناب حاج علی میرزا مورد تقدیر بخشدار مرکزی میاندورود و دهیار خَدوم دارابکلا جناب محمد دباغیان قرار گرفت.
من هم به عنوان عادی ترین فرد روستای دارابکلا، این پست را هم به جهت قدردانی از دو مقام مسئول اجرایی شهرستان میاندورود و دهیاری دارابکلا، و هم برای سپاس و آرزوی سلامتی حاج علی میرزا چلویی و بقای عمر همۀ اعضای خانواده اش می گذارم. درختکاری دو سال قبل جناب علی میرزا در بخش های وسیعی از روستای دارابکلا، شایستۀ این ارزشگذاری بود. کاری که همیشه مرضیِّ خدا و مورد تأکید رسول خدا (ص) و ائمۀ هُدی (ع) بوده و هست.
از جناب حاج علی میرزا چلویی دارابی
اهتمام وی ستودنی ست، هم در کارگاه اش که فردی مُنصف و بااخلاق است؛ هم در پایین تکیه و پایین مسجد که خادم الحسین بی ریا و پرتلاشی ست؛ و هم در ایجاد فضای سبز و پاسداری از بوم زیست و طبیعت زیبا و دیدنی روستا که با هزینه هایی شخصی اش آن را به پیش بُرده است و همچنان دغدغۀ مراقبت و حراست و هرَس آن را دارد. در همین جا حمایت همیشگی ام را از حرکت های راهبُردی دوست گرامی ام جناب محمد دباغیان ابراز می دارم. دهیاری که به نظرم؛
خدمت به مردم را بخوبی معنا،
همّت برای رشد محل را بدرستی اَدا،
نآرمیدنِ خود برای آرمیدن مردم را بشاستگی وفا
نآسودنش را برای آسودن مردم بآسانی اِهداء کرد
من حقیقتاً از داشتنِ چنین دهیاری دلسوز و خوش نگرش و ناخسته، بر خویشتنِ خویش می بالم. برای همگان توفیقات الهی می طلبم.
مِلّا سحرخیز
به قلم دامنه. به نام خدا. سلسله مباحث روحانیت دارابکلا. مرحوم مِلّا سحرخیز پدر مرحوم شیرمحمد، اسماعیل، علی و مهدی، از جمله کسانی بود که مردم دارابکلا وی را «مِلّا» صدا میکردند. من او را ندیدم. با آن که در نوجوانی با علی سحرخیز رفیق بودم و به خانه ی شان رفت و آمد داشتم، اما مِلّا را ندیدم. ایشان زود دارِ فانی را وداع گفتند. به گمانم پیش از انقلاب، مرحوم شدند. از یک بزرگتر محل پرسیدم چرا وی را «مِلّا» خطاب می کردند؟ گفت: چون نوحه و مدح و مرثیه می خواند و نیز اذان می گفت. به هر حال شناخت من از مرحوم ملا سحرخیز همین قدر بود. نمی دانم آیا در قدیم در تعزیه محل هم نقش داشت. به محل هم دسترسی ندارم تا اطلاعاتم را تکمیل کنم.
خانهسرای ملا سحرخیز
یورمله دارابکلا. عکاس: جناب یک دوست
روح آن مرحوم و همسر گرانقدرش و مرحوم حاج شیرمحمد _که اخیراً درگذشت_ شاد و غریق رحمت باد. این خاندان را از نزدیک می شناسم و همیشه آنان را بسیارمهربان، خندان، آرام، خوب، بی آزار، متدیّن و مذهبی یافته ام. ملاک من در سلسله مباحث روحانیت دارابکلا بیشتر آن است که این سلسله و افرادِ روحانی و شیخ و مُلّای محل را _چه آنان که در قید حیات اند و چه به رحمت خدا رفتند_ برای نسل جدید و تاریخ روستای مان روشن سازم و نامشان و قسمتی از زندگی شان را ثبت و ضبط گردانم.
آنچه بر من گذشت ۴۳

خلیفهبودن انسان
أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ السُّوءَ وَیَجْعَلُکُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ أَإِلَهٌ مَعَ اللَّهِ قَلِیلًا مَا تَذَکَّرُونَ
یا آنکه وقتی درمانده ای او را بخواند اجابت می کند و آسیب و گرفتاریش را دفع می نماید، و شما را جانشینان [دیگران در روی] زمین قرار می دهد؟ آیا با خدا معبودی دیگر هست [که شریک در قدرت و ربوبیت او باشد؟!] اندکی متذکّر و هوشیار می شوند.
سورهی نمل آیهی شصت و دو ترجمهی انصاریان
تفسیر علامه طباطبایی
«دعاى مُضطر چون صادقانه است قطعاً اجابت مى شود: مراد (از اجابت مضطر وقتى که او را بخواند) این است که خدا دعاى دعا کنندگان را مستجاب و حوائجشان را بر مى آورَد، و اگر قید اضطرار را در بین آورد براى این است که در حال اضطرار، دعاى داعى از حقیقت برخوردار است و دیگر گزاف و بیهوده نیست، چون تا آدمى بیچاره و درمانده نشود، دعاهایش آن واقعیت و حقیقت را که در حال اضطرار واجد است ندارد، و این خیلى روشن است.
قید دیگرى براى دعا آورده و آن این است که فرموده: (اذا دعاه: وقتى او را بخواند)، و این براى آن است که بفهماند خدا وقتى دعا را مستجاب مى کند که داعى، به راستى او را بخواند، نه اینکه در دعا رو به خدا کند و دل به اسباب ظاهرى داشته باشد و این وقتى صورت مى گیرد که امید داعى از همه اسباب ظاهرى قطع شده باشد، یعنى بداند که دیگر هیچ کس و هیچ چیز نمى تواند گره از کارش بگشاید، آن وقت است که دست و دلش با هم متوجه خدا مى شود و در غیر این صورت همانطور که گفتیم غیر خدا را مى خواند.
پس، اگر دعا صادق بود، یعنى خوانده شده فقط خدا بود و بس، در چنین صورتى خدا اجابتش مى کند و گرفتاریش را که او را مضطر کرده بر طرف مى سازد.. به خلاف آیه مورد بحث و سایر آیات راجع به اجابت دعا، که در خصوص موردى است که - همانطور که گفتیم - نیرنگ در آن تصور ندارد و دعا در آن مورد دعاى حقیقى است، یعنى تنها و تنها خدا خوانده مى شود...
وَیَجْعَلُکُمْ خُلَفَاءَ الْأَرْضِ: آنچه از سیاق استفاده مى شود این است که: مراد از (خلافت)، خلافت زمینى باشد که خدا آن را براى انسانها قرار داده، تا با آن خلافت در زمین و هر چه مخلوق زمینى است به هر طورى که خواستند تصرف کنند همچنان که درباره این خلافت فرمود: (اذ قال ربک للملائکة انى جاعل فى الارض خلیفة). خلیفه بودن انسان در زمین مستلزم کشفِ سوء او و رفع موانع از پیش پاى اوست: توضیح اینکه تصرفاتى که انسان در زمین و مخلوقات زمین مى کند، امورى است که با زندگى و معاشش ارتباط دارد و گاهى ناگواریها و عوامل سوء او را از این تصرف باز مى دارد، در نتیجه آن سوء که وى را مُضطر و بیچاره نموده و از خدا کشف آن سوء را مى خواهد، حتماً چیزى است که نمى گذارد او تصرفى را که گفتیم بکند، یا تصرفات او را محدود مى سازد و از بعضى از آنها جلوگیرى مى کند و درب زندگى و بقاء و همچنین سایر تعلّقات زندگى را به روى او مى بندد، پس اگر خداى تعالى در چنین فرضى به دعاى آن شخص مضطر، کشف سوء از او بکند، در حقیقت خلافتى را که به او داده بود تکمیل کرده است... پس خلیفه قرار دادن انسان مستلزم این اجابت دعا و کشف سوئى است که او را مضطر و بیچاره مى کند...» المیزان
حاکمان و تاریخ
به قلم دامنه. به نام خدا. چرا حاکمان درس نمی گیرند؟ این که چرا حاکمان سیاسی از تاریخ و علم سیاست، درس نمی گیرند، پاسخ های متعدّدی دارد که من به یک نکتۀ آن اشاره می کنم. همۀ دانشمندان در علوم فیزیک، پزشکی، شیمی و زیست شناسی، حتی علم اقتصاد و ... از اشتباهات گذشتۀ عالمان علمِ خود درس می آموزند و آن را تکرار نمی کنند. مثلاً یک پزشک جرّاح عصر ما، هیچ گاه اشتباهات جرّاح دهه های دور را تکرار نمی کند. چون او به آموزه های علوم پزشکی احترام و ارزش قائل است و آن را آینۀ عبرت می داند. همینطور است سایر دانشمندان علوم دیگر.
مرحوم نلسون ماندلا
اما چرا در سیاست چنین نیست؟ چون سیاست، عرصۀ قدرت است و قدرتی که نظارت نگردد سرمستی و غرور و نِخوت می آورد. چشم و گوش را می بندد. خیره سر می گردد و حرف کسی را اعتنا نمی کند و حرف و راه و دستور خود را فرمانی لازم الاجرا می خواند. همین است که از تاریخ و علم سیاست درس نمی آموزد. او می خواهد خود را در قدرت نگه دارد. می خواهد همه چیز را یه همگان دیکته کند. کشور برای قدرتمندان سیاسی، پادگان است نه جامعۀ مدنی.
کجا سراغ دارید حاکم قدرتمندی در جهان معاصر و قدیم، خود به خود و داوطلبانه کناره گیری کند و عرصه را به نیروهای دیگر واگذارد؟ اینان شغل خود را مادام العمری می دانند. تا زنده هستند باید در دایرۀ قدرت باشند و یا خود «مدار قدرت» شوند. البته که نلسون ماندلا رهبر 30 سال زندان کشیدۀ آپارتاید آفریقای جنوبی، یک استثناء بود. و به همین خاطر مجسمۀ آزادی و مردم گرایی و ترک قدرت داوطلبانه شد؛ الگویی که مردم راه انسانی و لطیفش را خوب می پسندند اما تشنگان قدرت و حکومت، هرگز.
ملامرتضی و ملامصطفی
به قلم دامنه: به نام خدا. ملامرتضی طالبی و ملامصطفی طالبی (پسر و پدر) دو تن دیگر از روحانیون قدیم روستای دارابکلا بودند. من پیشتر فرزند ملامرتضی (=نوهی ملامصطفی) یعنی مرحوم شیخ محمدحسن طالبی دارابی را در ۱۱ مرداد ۱۳۹۶ (اینجا) معرفی کرده بودم. آن دو هم همسایهی پدربزرگم کبل آخوند ملاعلی طالبی بودند و هم فامیل.
در اسناد کتابخانهی منزل مان نام آنها درج است که هر گاه فرصتی دست داد، از آن تصویر می گیرم و به این پست می افزایم. پستهای معرفی روحانیت دارابکلا از نظر خودم بهترین و ثواب دارترین پست های ماندگار تاریخ دارابکلاست که با شوق و اعتقاد آن را می نویسم. باشد تا قدرِ نعمت ها را بدانیم. وقتی با بحران مواجه شویم تازه میفهمیم نعمت را بدجوری ناسپاسی کردهایم. خدا این سه روحانی این خاندان را غریق رحمت کناد
«روحانیت دارابکلا» اینجا
ملّای آغوزگاله
به قلم دامنه. به نام خدا. یکی از مُلّایان قدیم روستای دارابکلا، یک شیخیست که در محلّۀ آغوزگالهی یورمله ساکن بود. درست بعد از پیچ کوچهی مرحوم میراحمد موسوی، در همسایگی مرحوم محمدعلی. قبل از خونۀ مرحوم شیرمحمد. این ملّا -که نامش را به خاطر ندارم- به کارِ خویش مشغول بود و در اجتماع ورود چندانی نداشت. من که اسمش را نمی دانم، به اختیار نامِ «ملّای آغوزگاله» بر آن شیخ گذاشتم، تا به لحاظ جا و مکان، دانسته شود در کجای محل زندگی می کرده است. حتی از شیخ وحدت هم نامش را پرسیدم، ایشان اسمی ازو در ذهن نداشت، ولی یک قضیه ایی را بر من تعریف کرد که جالب است؛ خلاصۀ آن حکایت را می نویسم: مرحوم مادرمان برای شیخ تعریف میکرد در حومۀ آغوزگالۀ یورمله، در زمانهی دور شیخی زندگی می کرد که مردم، کمتر یا به نُدرت وی را به عنوان روضه خوان دعوت می کردند. سرش به امورش بود. گویا کشاورزی و باغداری هم می کرد. نقل است یک روزی یکی از اهالی محل، آن مُلا را برای روضه خوانی منزلش دعوت کرد. غروب وقتی مُلا سراغ عمّامه اش می رود که بر سر گذارد و راهی دعوت شود تا بعد از مدت مدیدی به یک منبری دلخوش شود، دید مرغ کُرچی داخل عمامه اش تخمگذاری کرده است. چون از بس عمامه را استفاده نکرده بود و روی طاقچه اتاقش گذاشته بود، مرغ هم گودی آن را محلی امن برای جوجه کِشی یافته بود. خدا این ملای غریب و ناآشنای روستای ما را غریق رحمت کناد. خدا را چه دیده ای! شاید این پست _که به یاد و ارزشگذاری اش نوشته ام_ موجب شود، کسی پیدا شود اطلاعاتی از او بیابد و به دامنه ارسال نماید و موجب ثواب و ماندگاری گردد.
آنچه بر من گذشت ۴۲
به نام خدای آفرینندۀ آدمی. با آن که خود به رشتۀ ادبیات علاقۀ بی حدی داشتم، اما مهندس سیدعلی اندیک و مهدی مقتدایی به من قبولاندند رشتۀ علوم تجربی بروم. آن دو خود به ترتیب در علم و صنعت تهران و دانشگاه شریف، مهندسی ریخته گری و علوم ریاضی خواندند. از این رو، فکر می کردند من هم به ریاضی و یا تجربی بروم، مفیدترم. رفتم. حرف شان را گوش کردم تجربی رفتم. سه درس پایه ای این رشته فیزیک، شیمی و زیست را خوب نمره می آوردم. خود نیز کم کم واقف شده بودم تجربی بهتره. آن زمان این رشته به قول معروف پرستیژ و کلاس داشت! اما من در جیبم همیشه کتاب های دکتر شریعتی و استاد شهید مرتضی مطهری را حمل می کردم و بکوب می خواندم، گاه و بی گاه. حتی سرِ جلسه، کُنج مدرسه و زاویۀ کلاس حینِ درس دادنِ معلم. چه لذّت و شوق و عشقی داشت مباحث دکتر و استاد.
ناگهان مسیر اصلی زندگی ام زاویه ای دیگر به خود گرفت: جنگ، تجزیه طلبی، خودمختاری، شورش ها و تنازعات داخلی میان گروه ها، گروهک ها، جریان ها، سلطنت طلب ها با انقلابیون _که عُمدۀ آنان در آن زمان «خط امام» خوانده می شدند_ فضای کشور را دگرگون کرده بود. ما هم دگرگون می شدیم وقتی این همه جفا را می شنیدیم، نمی شد بچه انقلابی باشی و این ها را ببینی و ساکت و سیب زمینی بی رگ بمانی. خصوصاً وقتی رهبری نظام _که بسیار در قلوب جای داشت و یک کلمه اش طوفان بپا می کرد_ از جوان ها و دانشجوها و حتی دانش آموزها می خواستند که به کمک جبهه ها بشتابند.
من هم که چندین مرحله به آموزش های نظامی کوتاه مدت _که اغلب شهید پاسدار علی اکبر درویشی ولشکلایی مربّی نظامی و تاکتیکی ما بود_ رفته بودم، روحیه ایی یافته بودم که به جبهه بروم. جوان هایی مثل ما، هم در درون خود را ندا می دادیم به فرمان امام لبیک بگوییم در جنگ حاضر شویم و هم رفقا همدیگر را فرا می خواندیم به این راه. به هر حال، برای نخستین بار در سال 60 راهی جبهه شدم؛ درس و کلاس و مدرسه را در امان خدا گذاشته به زعم خود به عقیده ام عمل و به اَهمّ (=دفاع مقدّس) در برابر مهم (=درس)، اقتداء نمودم. می گویم چگونه و کجا... . تا بعد.
سی و پنج سال بی سیروس
سی و پنجمین سالگرد شهادت سیروس
شهید سیروس. دورهی سربازی در شیراز
شهید سیروس و دوستانش شهمیزاد
نکتهی کوتاه دامنه:
به نام خدای شهیدان. ۱۵ مهر ۱۳۹۶ سی و پنجمین سالگرد شهید سیروس اسماعیل زاده یکی از نوزده شهید روستای دارابکلاست. او و تمامی رزمندگان هشت سال دفاع مقدس -که همگی پابرهنگان و مستضعفان گیتی بودند- به امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی لبیک گفتند تا نظامِ اسلامیِ جایگزینِ سلطنت دیکتاتوری شاهنشاهی، در ایجاد عدالت و از بین بردن هر گونه فساد، آقازادگی، رانت پروری، پول اندوزی، چپاول گری و نیز در رأس همۀ پلیدی ها میراثخواری و زر و زور و تزویرگری، نمونه و الگوی حکومت های جهان گردد... .
پاسخ به جناب رهگذر
جواب دامنه
ملا ولی دارابکلایی
به قلم دامنه. به نام خدا. از دیگر روحانیون قدیمی روستای دارابکلا، مرحوم ملا ولی دارابکلایی ست؛ پدربزرگ حُجج اسلام شیخ علی اکبر دارابکلایی و شیخ نصرالله دارابکلایی. این عالِم دینی روستا نیازمند معرفی بیشتر است که مترّصد هستم جناب شیخ علی اکبر دارابکلایی نوۀ گرامی و فاضل آن مرحوم چنین خواسته ایی را اجابت کنند. متأسفانه دسترسی من به جمع آوری اطلاعات در بارۀ ایشان ممکن و میّسر نبود. حتی به سایت دوست دانش پژوه ام مهندس عبدی سنه کوهی _که با این خاندان نسبت نزدیک نسبی دارد_ مراجعه کرده ام با جستجوی زیاد نتوانستم مطلبی بیابم. گویا ایشان برای آن روحانی پستی نوشته بود که اگر به دستم رسید به این متن خواهم افزود. روح آن شیخ شاد و نامش برای تاریخ روستای دارابکلا ماندگار.