انتصاب سید احمد خاتمی
به قلم دامنه: به نام خدا. فقیه! یا خطیب؟ سمنانیست؛ که سمنانیها در لهجه به مازندران شباهت میزنند، نه به تهران یا خراسان. به حکم اصل مجاورت -از قواعد هفتگانهی خبر- چون وی از سمنان در مجاورت مازندران است، ممکن است بر مازندرانیها پیگیری اخبارش مهم باشد. که گویا تا به حال بوده؛ شاید هم نه به خاطر اصل مجاورت، که به علت حرفهای تند و تیزش در سیاست. او زادهی ۱۳۳۹» است؛ یعنی سه سال از منِ نگارنده بزرگتر و ۲۹ سال از کسی که پُستش را تحویل گرفته، کوچکتر.
فکر میکردم او فقط یک خطیب است و اساس کار و شاکلهی حوزهیاش سخنوریست، آن هم گاه و بیگاه با سخنانی شاذّ و زودگذر؛ که عمر حرفهایی که میزد و میبافت! به سرعتِ باد از یاد و یا از بین میرفت. اما همین مردم هنوز هم جملات فراوانی از دکتر علی شریعتی، شهید مطهری، شهید مظلوم بهشتی را از بَرند و حتی در سراچهی دل گذاشتهاند، چون بهخوبی به یاد دارند این مثلث تفکر و ایده، حرفِ مفت نمیزدند. سدید فکر میکردند، و سدید سخن میگفتند.
فکر نمیکردم او فقیه هم هست! چون کار فقاهت نمیکرده است. بیشترِ عمرش به سخنرانیهای هیجانی در شهرها و خطابههای سیاسی جمعه در تهران گذشته است. البته در حوزهی علمیه رسمی دیرین و زیبا پابرجاست که طلبهی مُبتدی هم میتواند به تازهواردان تدریس کند و همین موجب میشود مقام استادی در حوزه مرتبهی اعلا و اَدنیٰ داشته باشد. اینک که کُرسی فقاهتِ آیتالله شیخ محمد یزدی از «سابقون انقلاب» در شورای نگهبان، به ایشان رسیده است، بر من معلوم گشت رهبری وی را در ردیف فقیهان قرار داده است. و حالا ایشان یکی از شش فقیه شورای ۱۲ نفره شده است که نظارت و نگهبانی و کارکردش، زیر نظارت و قضاوت مردم دچار «اماواگر»ها گردیده است. نهادی که گرچه میگوید به جناحها تعلق خاطر ندارد، اما مردم (البته پارهای از جمعیت ایران) گویا نمیپذیرند که این نهاد «راست» فکر نمیکند، زیرا تا کنون نشان داده جانب این جناح را داشته است. دستکم آیات: جنتی، یزدی، مرحوم مؤمن، اِبای از اظهار علاقه و جانبداری به «راست» نداشتند؛ و نیز گرایش و جانبداری حجتالاسلام شیخ صادق لاریجانی از راست، اَظهر مِن الشمس (=آشکارتر از آفتاب) بود.
گرچه به انتصاب حجتالاسلام سید احمد خاتمی به عنوان فقیه شورای نگهبان (منبع) از سوی رهبری، انتقاد و ایراد دارم، و جزو آن جمعیت از مردم هستم که نه فقط به عملکرد این شورا نمرهی قبولی نمیدهم بلکه در عِدل قانون بودن و عدالتداشتن و عدالتورزیدن، عدد رد میزنم، اما به عنوان یک شهروند قانونمند، دست رهبری را -به عنوان «ولی فقیه» و مدیر نخست نظام- در گزینش و چینشِ افرادش در ساختار انتصابی نظام، مخیّر، آزاد، مرسوم و قانونی میدانم. بگذرم.
نکته: به نظر من، فقیه منصوب در شورای نگهبان با فقیه حاضر در حوزه یک فرق مهم و سرنوشتساز دارد؛ فقیه حوزه لزوماً با مسائل مستحدثه (=نوپدید) سر و کار ندارد، یعنی مختار است سر و کار نداشته باشد؛ اما فقیه نشسته بر کُرسی فقاهت شورای نگهبان کارش دلبخواهانه نیست، بلکه با پیچیدهترین مسائل که میخواهد توسط نمایندگان مجلس لباسِ قانون به تن کند و در مملکت جاری شود، دستوپنجه نرم میکند. پس، فقیهِ نهاد، باید قوی باشد؛ قوت در استنباط و تسلط در فهم فقه. و حتی میبایست اِشراف و احاطه در «سایه-روشن»های سیاست داشته باشد. این که آیا این خطیبِ تازهوارد میتواند یا نه؟ داوریاش از من سلب است و مُحِق هم نیستم پیشداوری کنم. نیاز به گردآوری دارد که نخستین رسم در پژوهش و نقد و نظر است.
📝📝روز به روز به مرگ فقه و به تبع آن مرگ فقها، نزدیک میشویم
✍️کاظم استادی
✅فربهترین رشته دینیِ شیعی، «فقه» است؛ علمای اسلامی ما، غالباً فقیه هستند؛ و در رشتههای دیگر اسلامی، به ندرت مهارت و دانش دارند.
اکنون فقه، نیمه جان شده؛ و در آیندهای نه چندان دور، خواهد مرد؛ حتی اگر نمیرد، در کما رفتن آن، قطعی است.
چرا؟
حداقل، به چهار دلیل:
✅- بسیاری از مسایل و موضوعات فقهی موجود در رسالهها و کتابهای فقهی، به علت ظهور تکنولوژی و تغییر ساختار زندگی فردی و اجتماعی مردم، منقضی شده؛ و دیگر، مبتلیٰبه مردم نیست.
اکنون، شاید یک سوم مسایل رسالههای عملیه (تدوین شدهٔ شصت سال پیش)، اساساً از صحنه زندگی مردم، محو شدهاند؛ همانند احکام چاه، احکام کنیز، و ...
✅از آن طرف، فقها، تبحری در پرداختن به مسایل جدید (مستحدثه) ندارند؛ و غالباً، اساتید درس سطوح عالی حوزه (به نسبت)، از آن دروس گریزانند.
✅- برخی از احکام و مسایل فقهی مورد قبول و پذیرش علما، «قبیحِ اجتماعی» شدهاند؛ و چون جامعه جهانی و نیز مردم کشور، آنها را مورد نقد یا تمسخر قرار میدهند، ناپسند و زشت شمرده میشوند؛ و متروک شده، یا در حال متروک شدن هستند؛ همانند برخی احکام ازدواج و احکام حدود و ...
حتی برخی از این احکام شرعی مجاز، قانون منع، یا مجازات قانونی در پی دارند.
✅(به عنوان نمونه، صدور قرار بازداشت برای جوانی که دختر ۹ ساله را با اجازه پدر، عقد موقت نموده است؛ و فیلم گفتههایش به تازگی منتشر شده؛ و یا مورد ازدواج دختر ۱۱ ساله، چندی قبل)
✅- دلیل مهم دیگر، تغییر ذایٔقه دینی مردم و گرایش جامعه به سمت «بیدینی فقهی» است؛ اکنون بسیاری افراد، خود را مسلمان یا شیعه میدانند، اما التزامی در عمل و رفتار، به دستورات فقها ندارند؛ و این رویه، در حال گسترش و نهادینه شدن است.
✅- تعداد فقها و مراجع خودخوانده، بسیار گسترش یافته؛ و تنوع فتاوا، بسیار زیاد شده؛ و از آن سو، سطح علمی فقها، تنزل پیدا نموده، یا به حد ابتذال رسیده است.
✅وقتی فقها، کم سواد شوند؛ و از سوی دیگر، مردم کوچه و بازار، چند نظر و فتوای مخالف هم در یک مسأله را ببینند، مکلفین، الزامی به تبعیت از این راه «پر هرج و مرج» فتوایی، نمیبینند؛ و ترجیح میدهند تا نظر خودشان را جایگزین نظر فقها کنند.
✅بنابر آنچه اختصاراً بیان شد؛ روز به روز به مرگ فقه و به تبع آن مرگ فقها، نزدیک میشویم.در آیندهای نزدیک، دایره مکلفین و عاملین به دستور فقها، بسیار محدود خواهند شد؛ و «دینِ فقهی»، شبیه فرقههای خاص دینی ادیان مختلف، میگردد.
*فرزند آیت الله استادی سخنگوی اسبق شورای نگهبان