مطب شفاء الدوله قم
به قلم حجتالاسلام محمدرضا احمدی: «دوا اینجا، شفا آنجا»
1. در سال 1383 استاد درس فقه سیاسی ما، جناب آقای پارسانیا، که معمولا به مباحث معرفت شناسی اشتیاق خاصی نشان میداد، در موضوع دین و تجدد، به اشعاری اشاره کرد که با کاشی کاری بر سردر مطب قدیمی شفاءالدوله نقش بسته بود. اصرار داشتند که حتما به آن مکان که درست در مقابل حرم مطهر قرار دارد رفته و آن اشعار را بخوانیم.
2. در روزی که به دلیل [حفظ سلامتی مردم]، درهای حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها بسته شده بود، عدهای متحجر به حرم حمله کرده و با ادعای این که حرم حضرت معصومه (س) شفاخانه هست، نسبت به بسته شدن درها اعتراض کرده و آن را شکاندند. یکی از معترضان یک بیت شعری را در استدلال خود به کار برد که بر همان مطب شفاءالدوله نقش بست بود.
3. مطب شفاء الدوله در سال 1352 قمری که تقریبا مصادف با 1312 شمسی است روبروی صحن مطهر حضرت معصومه (س) و در کنار مدرسه خان یا مدرسه آیت الله بروجردی بنا نهاده شد، پنجرههای این مطب رو به در شرقی صحن حضرت معصومه (س) باز میشدند، به گونهای که به فضای حرم اشراف دارد.
4. اکنون دیگر از آن کاشی های روی سردر مطب خبری نیست و به حرم منتقل شد. می گویند مطب شفاء الدوله اولین شفاخانه در قم است که به علت ارزشمند بودن این بنا، بازسازی و مرمت میشود. اما شنیده می شود که جهت توسعه طرح حرم مطهر، ممکن است...
دکتر شفاءالدوله
مطب شفاءالدوله با کاشینوشته
مطب شفاء الدوله پس از کندن کاشینوشته
5. اما شعری که روی سر در مطب شفاءالدوله نوشته بود که در واقع نگاه آسمانی بر آن حاکم است این است:
رواق حکمت اینجا، کاخ سبط مصطفی آنجا
بشارت دردمندان را دوا اینجا شفا آنجا
در اینجا طب یونانی و تشریح اروپایی
فرامین و الهیات و آیات خدا آنجا
سبب اینجاست یعنی حکمت و تقدیر و دانایی
توانایی است یعنی حکم و تقدیر و قضا آنجا
شفا از نبض اینجا می دهد تشخیص علت را
خداوند شفا دارد یدِ معجز نما آنجا
6. رئیس شهربانی قم که ناظر جمع شدن مردم کنار مطب و توجه آنان به اشعار شده بود، همان طور که سوار مرکب بود، به طنز اشعاری در همان قالب سرود:
مطب دکتر بی رحم پر جور و جفا اینجا
حریم و جایگاه دخت پاک مصطفی آنجا
کتاب حِرز یعقوب و طب مُرخای اینجا
فرامین و الهیات و آیات خدا آنجا
برای ذکر تاریخ ثناء شاعر و مائر
بگفتم من که غسّالخانه دکتر شفا اینجا
دامنه: سلام جناب آقای احمدی. برای من مطلب قابل تأملی بود. هم روی مفاد اشعار تفکر کردم، هم روی متن شما تعمُّق. تحریک شدم در فرصتهای آینده، وقتی گذرم به گذرخان افتاد، باری دیگر به این مکان نظر بیفکنم. این بار با نگاه ژرفتر. ممنونم.