چهار خانه، چهار تاریخ
به قلم دامنه. به نام خدا. من خدای متعال را شاکرم که بر من میسّر (=آسان) ساخت به دیدار چهار «خانه» بروم، که در آن چهار خانه، یک ابرمرد «بیهمتا» میزیست؛ سادهزیست. فقیهی که برنامههای فرستادگان خدا را امتداد داد؛ رهبری که گفت به من «خدمتگزار» بگویید نه رهبر. سیاستمداری که هم مظهر عطوفت با ملت و مستمندان بود و هم تصمیمگیر قاطع و نترس در برابر امپریالیسم و وطنفروشان.
به خمین رفتم، سال ۱۳۸۲، تا بیتی که امام در آن چشم به جهان گشود را ببینم. دیدم؛ باشکوه بود و دلانگیز. نیز پناهگاهی برای مردم ظلمستیز، و دژی برای «نه» گفتن به ستم.
در قم، به یخچال قاضی رفتم، نه یک بار و دو بار، بلکه بارها؛ که این بیت امام، نماد نهضت اسلامی علیهی ستمشاهی پهلویست، بیتی که از آن به مسجد سلماسی میرفت و شاگرد میپروراند؛ فیلسوف، فقیه، انقلابی، درگیر با ظلم و آگاه به زمانه.
بیت امام. قم
اتاق محل دیدارهای امام خمینی. عکاس: دامنه
در جماران، هم نیز. چند بار به دیدن بیت و حسینیه، آن هنگام که در تهران ساکن بودم؛ دههی هشتاد. جمارانی که در آن نه فقط ایران، بلکه جهان اسلام را به بهترین راه و برترین خط دعوت میکرد و کشتی انقلاب را هدایت.
به نجف شتافتم، دی ۱۳۹۲، که پایان آن، نوشتنِ یک سفرنامهی تحلیلی و تفسیری بود از کربلا و کوفه و نجف اشرف. بیت امام در خیابان حضرت رسول (ص) یک دیدار جانبخش بود برای من. خانهای که بیش از ۱۳ سال در آن تفکر کرد و به مبارزین خط میداد و ربط. بگذرم.