بحرانها و ژرفاندیشیها
به قلم دامنه. به نام خدا. در دورهی عبدالکریم قاسم (۱۹۵۸) آموزههای الحادی و کمونیستی توسط کمونیستها در عراق رواج یافته بود و همین باعث شده بود شهید آیتالله محمدباقر صدر دست به کارهای عمیق و ژرف فکری و دینی بزند.
نکته: چندسال پیش کتاب «فهم نظریههای سیاسی» اثر توماس اسپریگنز ترجمهی آقای دکتر فرهنگ رجایی (که استاد متبحّر ما بود در درس «اندیشهی سیاسی شرق باستان) را برای یکی از مؤسسات به صورت نمودار درختی درآورده بودم که یک شاخهاش این بود بحرانها همواره برای اندیشمندان آن جامعه، زمینهساز چارهاندیشی و نظریهپردازی است.
ڪتاب «فهم نظریههای سیاسی»
خواستم بگویم طبق این نظریه صاحبنظران دین، سیاست، جامعه، اقتصاد، روانشناسی، فرهنگ و... مانند شهید صدر دست به ژرفاندیشی بزنند؛ موضعگیرها و واکنشها در برابر بحرانها و رویدادها ممکن است نشانی از حقّانیت و غیوریت باشد، اما مشکل را حلّ نمیکند، فکر نو یا پاسخ اندیشیدهشده نمیآورد. نمیدانم رساندم؟ یا درماندم. بگذرم. فقط بگویم شهید مطهری را هم سؤالات سخت و جدی دانشجویان یک اندیشمند متفکر ساخت و به سمت نوشتن و گفتن انداخت که وقتی پس از انقلاب به چاپ رفت، از صد جلد هم عبور کرد.
اشاره: امام خمینی از شهید صدر به عنوان «مغز متفکر اسلام» یاد کردند و از شهید مطهری به عنوان «مردی که در اسلامشناسی و فنون مختلفه اسلام و قرآن کریم کمنظیر بود» (منبع) و «حاصل عمر ... و پارهی تنِ» ایشان.