دامنه‌ی داراب‌کلا

ایران ، قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

ایران ، قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود ، داراب‌کلا

پیام مدیر
نظرات
موضوع
بایگانی
پسندیده

قمر آریان را می‌شناسید؟

جمعه, ۲۷ فروردين ۱۴۰۰، ۰۵:۰۵ ب.ظ

قمر آریان را می‌شناسید؟

جمعه ۲۷ / ۱ / ۱۴۰۰

نوشته‌ی ابراهیم طالبی دارابی دامنه

 

به نام خدا. با سلام و احترام به همگان. قمر (زاده‌ی فروردین ۱۳۰۰ قوچان) همسر زرین‌کوب (زاده‌ی اسفند ۱۳۰۱ بروجرد اما اصالتاً اهل خوانسار) در دانشکده‌ی ادبیات فارسی تهران با او آشنا شد و هر دو در دوره‌ی دکتری، باهم ازدواج کردند؛ البته آشنایی‌شان در فضای دانشکده، ۹سال طول کشید تا زرین‌کوب در مشهد به خواستگاری قمر رفت. قمر خود می‌گفت به او احتیاج داشت، برای اینکه هزار مسئله بود که وی می‌خواست بداند و از نظرش این تنها زرین‌کوب بود که آن را می‌دانست.

 

 

قمر نویسنده‌ی «روایت یک شاهد عینی» عبدالحسین زرین‌کوب را با اسم خودمانی و مخفّف «عبدی» صدا می‌کرد که مادرش گفت «عبدل» یا «عَدُل» صداش کن، ولی رفته رفته نام او در زبان قمر، به همان واژه‌ی «عبدی» نشست که مایه‌ی طنز هم شد، مثلاً «مهتدی صبحی» از دوستان آنان روزی از روی طنز و شوخی به قمر گفت: «عبدی چیه؟! بگو ارباب!»

 

رساله‌ی دکتریِ دکتر قمر آریان جزوِ اولین پژوهش‌های فارسی درباره‌ی مسیحیت است. نیز جالب است بدانید که قمر آریان در جلسه‌ی محاکمه‌ی مرحوم دکتر محمد مصدق حضور داشت. او این صحنه را از فرصت‌های مهم زندگی‌اش می‌دانست تا تصویر ملی‌شدن صنعت نفت همیشه در ذهنش جاودانه شود. او این دادگاه را عرصه‌ی «محاکمه‌ی انسانیت در برابر رذالت و خیانت» خواند و از ایستادگی مصدق در برابر دادگاه و حکومت شاه، دفاع کرد.

 

قمر آریان به شعر و شاعری نیز علاقه‌ی وافر داشت و در ۲۲ سالگی، نیما یوشیج را ملاقات کرد. به روایت او هر بار که «سیمرغ» نیما یوشیج را زمزمه می‌کرد و یا «افسانه»‌ی وی را، لذت می‌بُرد. به‌ویژه به خاطر این‌که، این مرحوم یوشیج بود اولین بار شعر را از قید و بند قافیه آزاد کرده‌بود؛ بنابراین، دلش می‌خواست آن مرد را ببیند. لذا در یک مراسمی متوجه شد که نیما حضور دارد. فوراً جلو رفت و فریاد زد: «آقا شما نیما هستید؟ نیما گفت: بله خانم، مگر من داخل آدم‌ها نیستم که این طور مرا صدا می‌کنید؟! گفتم البته که هستید.»

 

مقالات، اشعار و ترجمه‌های متعددی از خانم دکتر آریان در مجلاتی چون یغما، سخن، مهرگان، مروارید به چاپ می‌رسید. او -که از نخستین زنان دانش‌آموخته دانشگاه تهران و جزوِ اولین استادان زن دانشگاه در ایران بود- مدتی نیز سردبیر مجله‌ی «راهنمای کتاب» را برعهده داشت. و علاوه بر تحقیق و ترجمه و سرودن دوبیتی‌ها، سال‌ها در دانشگاه شهید بهشتی (ملی سابق) چه پیش و چه پس از انقلاب، ادبیات تدریس می‌کرد. وی دکتر زرین‌کوب را در سفر‌های علمی هند، پاکستان، لبنان، آمریکا و چندین کشور اروپایی و عربی همراهی می‌کرد. بی‌تردید فرهنگ و تاریخ ایران مدیون دانشمندان بزرگ ازجمله این دو دانشمند است و آثار آنان بالاترین ارثیه‌ای‌ست که برجای گذاشته‌اند.

 

آیا این را شنیده‌اید که استاد عبدالحسین زرین‌کوب یک تشت یخ را زیر میز مطالعه‌اش می‌گذاشت و شب‌ها پا را در آن فرو می‌برد تا خوابش نبرَد و بتواند بیشتر بخوانَد و بنویسد بپژوهَد. این روحیه با تشویق قمر نیز همراه بود. و‌ چه عالی‌ست انسان‌های بزرگ را همسرانی همراه‌اند.

 

زنده‌یاد قمر آریان در ۲۳ فروردین ۱۳۹۱ درگذشت؛ یعنی۳ سال بعد از درگذشت روانشاد عبدالحسین زرین‌کوب. زرین‌کوبی که قمر آریان باورش این بوده از اول وی را در انگلستان غلط معالجه کردند که بعد در آمریکا نتوانستند آن را جبران کنند؛ تب‌های خیلی‌شدید، که خودشان گفتند «تب باکتری». و آریان چنین تب‌ولرز‌هایی را هرگز در عمرش ندیده بود.

 

خانم «سمیرا شاهیان» برای این بانوی ایران، گردآوری‌های مفیدی در «شهرآرا» (اینجا) صورت داد. نیز منابع زیر در شناخت دکتر قمر آریان مآخد خوبی‌ست: «مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی، «قمر آریان، ستاره‌ای در آسمان فرهنگ پارسی»، «سازمان اسناد و کتابخانه ملی» و «مصاحبه‌ی تاریخ شفاهی با دکتر قمر آریان». والسلام.

| لینک کوتاه این پست → qaqom.blog.ir/post/1879
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴۰۰/۰۱/۲۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

چهره ها

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">