ببین تا تو از این خشخاش چندی؟
به قلم دامنه: باد و بُروت. به نام خدا. شیخ فریدالدین عطار نیشابوری در «اسرارنامه»، بخش دوازده، (منبع) چنین سُرود:
زمین در جَنبِ این نُه طاقِ مینا
چو خشخاشی بوَد بر روی دریا
ببین تا تو از این خشخاش چندی
سزَد گر بر بروتِ خود بخندی
چندکلمه توضیح:
عطار -که در نگاه مولوی «هفت شهر عشق» را گشت- زمین را به این دیده و ذرّه مینگرد؛ یعنی در حد و اندازهی یک ریزدانهی خشخاش، که بتواند با این نگرش و نکوهش، بینشی الهی، اخلاقی و عرفانی به روح انسان بدَمد، تا دچار بُروت (=غرور، عُجب، لاف) نشود و اگر کِبر و نخوت ورزید به «باد و بُروتِ» خود بخندد و هوشیار شود و به دامنِ فروتنی بازگردد، نه اینکه به تکاثُرِ ثروت و قدرت و مِکنت خود بنازد.
۱. در برخی نُسخهها به جای «نُه طاق مینا»، نُه سقف مینا آمده است.
۲. بُروت در معنای لغوی به معنی سبیل و موی پشت لب است. ولی در معنای کنایی به معنی لاف و لابه و غرور و خودپسندی و غَرّهشدن به متاع و مال و منال دنیاست.
۳. در کنایههای محلی ما نیز، به چنین افرادی میگویند: «وِه چندِه بادُبُروت کاندِه».
نکته: امام علی -علیهالسلام- میفرماید: «دلت را با موعظه، زنده کن». لذا، پندها و اندرزهای شیخ عطار به زندهکردن دل میانجامد؛ اگر هم بگویی: نه! خواهی پذیرفت دستکم تلنگُر که میزند. بگذرم.