دامنه‌ی داراب‌کلا

ایران ، قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

دامنه‌ی داراب‌کلا

ایران ، قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود

مشخصات سایت دامنه
دامنه‌ی داراب‌کلا

Qalame Qom
ابراهیم طالبی دارابی (دامنه)
قم ، مازندران ، ساری ، میاندورود ، داراب‌کلا

پیام مدیر
نظرات
موضوع
بایگانی
پسندیده

۲۵۲۹ مطلب توسط «ابراهیم طالبی | دامنه دارابی» ثبت شده است

لغت‌های ۳۶۸۵ تا ۳۷۳۲ داراب‌کلا

نوشته‌ی مشترک دکتر عارف‌زاده و دامنه

جُل‌دِله: پیاله‌ای که داخلش گود و فرورفته‌تر باشد. مثلاً کسی که غذای بیشتری بخواهد بخورد می‌گوید: مِه وِسّه جل‌دله دکون. برایم توی ظرف گود و پرحجم‌تر بریز. این کلمه در رودخانه‌ها استفاده می‌شود زمانی که می‌خواهند عمق رودخانه را اعلام کنند می‌گویند این قسمت جول هسته یعنی عمق زیاد، اما جول‌دله را بیشتر در شالیزار استفاده می‌کنند، برای اعلام عمق گل و لای. مثال: می‌گویند این جه جول‌دله هسته مواظب بوشین نماسین (گیر نکنین) یا جول‌دله ره نشاء بوته کم می‌گیرد.

 

نار: در عربی نار آتش است در در زبان بومی نار مثلاً زمانی که تازه شخصی به خواب رفته و یک دفعه از صدای کسی یا چزی از خواب بپرَد، می‌گوید تازه مِه دل نار بُرد بَیَه احتمال می‌دهیم دو علت داشت که نیاکان ما این عبارت را باب کردند: یکی این‌که ممکن است "نار" کنایه ازین باشد از رنج دنیا یک آن، به خواب فرو رفته‌اند و نار و نور شد براش خواب. چون این جمله‌ی تقریباً گلایه‌واره را، معمولا" در جواب کسی می‌گویند که ناگهان او را بیدار کرده باشد و با حرفِ صوتِ"اَع" ادا می‌شود. دوم این‌که شاید نار همان حالت تازه گرم‌افتادن باشد. مثل تراکتور و کمباین و کامیون که وقتی استارت می‌زنند یواش‌یواش گرم می‌افتد. جمله‌ی مِه دل تازه نار بوردِه حاکی از همین شاید باشد. شاید.

 

اِس: ایست. ایستاندن. ایستادن. مثلاً: اون ماشین یا اون اسب ره اس هاده. یعنی بایستان، متوقفش کن. یا تراکتور اس کرد. یعنی ایستاد.

 

سرنِه: وِن سرنه. نوبت. مثلاً ون سرنه نبودی ببینی چه کَشتی‌یی گرفت.

 

سو چِل ما: روستایی در بالادست داراب‌کلا و نکا. چون این منطقه آبخیز بوده به سه زبان ترکی آلمانی و عربی نامگذاری شده، شاید هم روسی که معنی هر سه کلمه آب است. روی علت نامیدن روستای سوچلما به این نام، تابه‌حال این‌گونه نیندیشیده شد. در واقع آن را "سی‌چهل ماه" تلفظ می‌کنند عموماً؛ به عنوان جای دور و دارای چند و چندین برکه و آب و چشمه. بیشتر بخوانید ↓

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مهر ۱۴۰۱ ، ۰۸:۲۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

۲۶ مرداد ۱۴۰۱ ارسالی مهدی رنجبر

شهدای داراب‌کلا زینت‌بخش مراسم اربعین در داراب‌کلا

 

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ شهریور ۱۴۰۱ ، ۱۲:۳۵
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

مسائل روز : به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. دیشب سیاست‌های کلی پنج‌ساله‌ی برنامه‌ی هفتم کشور با امضای رهبری معظم ابلاغ شد. در همین صدر بحث، ایراد اول را بگویم که این سیاست‌ها که سرنوشت کشور را رقم می‌زند، فقط توسط افرادی از ارکان نظام تهیه شده است که معقول‌تر این بوده سایر متخصصین شایسته، اهل نظر و خبره‌ی جامعه که در ارکان حکومتی حضور ندارند اما لایق مشورت هستند، در آن نقش می‌داشتند. از دید بنده از ۲۶ بند آن، سه تا از بندها، حیاتی‌تر و فوری‌تر مورد نیاز ایران کنونی‌ست. بندهای ۲ که بر "ایجاد ثبات در سطح عمومی قیمت‌ها و نرخ ارز و تک‌رقمی‌کردن تورم" انگشت گذاشته. بند ۶ که "تأمین امنیت غذایی" را مطرح نموده و بند ۱۳ که "اعتلای فرهنگ عمومی در جهت تحکیم سبک زندگی اسلامی ایرانی" را مطالبه کرده است. البته برین نظرم که نمی‌توان اهمیت فراوان بند ۹ را که در آن چنگ‌زدن به ابَرپروژه‌هایی "پیشران و زیرساختی" هدف‌گذاری گردیده، نادیده انگاشت.

 

لابد و لزوما" بلدید اما برای مزید اطلاع می‌گویم که ابلاغ این سیاست‌ها، آغاز یک روند است نه پایان کار، که اولا" باید به صورت لایحه‌ی رسمی در سازمان برنامه‌وبودجه دربیاید. ثانیا" هیئت دولت تصویبش کند. ثالثا" صحن مجلس رود و قانون شود. و آنگاه شورای نگهبان مُهر عدم مغایرت بر آن زند.

 

حال وقت آن است که دیدگاهم را چکیده بنویسم: جدا از ایراد اول -که در صدر بحث عرض شد- اساسا" داشتن برنامه‌های اقتصادی -که اغلب پنج‌ساله‌‌پنج‌ساله‌ است و دورنمای رشد و توسعه در آن دیده می‌شود- کاری عقل‌پسند و نشان هدف در کشورداری است که اصل رقابت منطقه‌ای و جهانی و نیاز مبرم مردم آن را الزام‌آور و راهبردی و حتی واجب یا اوجب نموده است. اما دولت‌های سابق و لاحق در عمل به برنامه‌ها، شدت و ضعف داشتند که فساد لانه‌گُزیده در پیکره‌ی حکومت و برون‌حکومت، بالاترین عامل این اخلال و سستی بوده است. مثلا" در مورد همین چهار تا از بندها که در بالا ذکر شد چگونه می‌توان مطمئن شوند حکومت می‌تواند گام بردارد که مردم به چشم خود دیدند دولت‌ها کفایت و صلاحیت لازم را نداشتند اما بر سر قدرت ماندند و راحت گذاشتند سطح قیمت‌های اجناس، این‌گونه بی‌دروپیکر بالا رود و عدالت را در کوره‌ی خود ذوب کند. قیمت‌ها، آری، که باید بالا رود و این اساس اقتصاد پویا است اما قاعده‌مند و نرم و پلکانی بالا رود، نه بی‌ضابطه و سخت و آسانسوری. یا درباره‌ی بند ۱۳ "اعتلای فرهنگ عمومی در جهت تحکیم سبک زندگی اسلامی ایرانی" آیا واقعا" نمی‌بینند صداوسیما که باید دانشگاه ملت باشد، خود به یک لانه‌ی سیاسی جناحی و بدتر از آن به تجارتخانه‌ی منحط تبلیغ کالاهای لوکس و تشریفات و ترویج هنرپیشه‌نماهای فاسد و افکار پوچ و ضدارزش تنزّل کرده است؟! البته که گاه سرگرمی و روشنگری هم داشته است. من از آن مقدار وقت اندکی که برای دیدن برخی برنامه‌های مستند و متنوع دیگر می‌گذارم، ناچار می‌بینم که این رسانه درین بخش به‌شدت از اهداف سبک زندگی اسلامی ایرانی دور افتاده است.

 

در آخر بگویم هنوز معقول نیست در کلان، روی دولت حجت‌الاسلام آقای سید ابراهیم رئیسی داوری قطعی کرد زیرا تازه یک سال از آن گذشت و البته در کنترل کرونا و واکسیناسیون عمومی نمره‌ی درخشانی گرفت و نیز در کنترل آرد و سیاست یکدست‌کردن کارتخوان‌های نانوایی‌ها و قاچاق آرد که نیاز است قاطع آن را پی بگیرد تا ریشه‌های فساد از سوراخ دیگر جوانه نزند. اما آیا این دولت، قادر است برنامه‌ی هفتم را پس از تصویب و تأیید شورای نگهبان به‌درستی اجرا کند؟ پیش‌داوری نمی‌توان کرد. هنوز زود است. پیش‌نیاز آن داشتن نیروهای فراگیر است که عقل و شرع هر دو را به یاد دارند. مسائلی دیگر هم هست که مجال بیان آن نیست. امید است دولت جناب رئیسی دستِ رهبری معظم بمانَد و فکر عدالت را پیاده کند و هم‌سرنوشت با کسانی نشود که سرانجام در برابر ملت و قانون و رهبری قرار گرفتند. سه شنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۱ ابراهیم طالبی دارابی دامنه.

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۱۴۰۱ ، ۱۰:۵۰
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

توضیح دامنه: دو متن اربعینی از جناب حجت‌الاسلام محمدرضا احمدی که خود زائر شدند و از بین راه نجف به کربلا برای ما فرستادند که به دلیل اهمیت متن و موضوع در سایت دامنه انتشار می‌یاید. با آرزوی بهروزی و سلامتی مردم متدین ایران و جهان که مطیع‌ آموزه‌های الهی‌اند:

 

حجت‌الاسلام احمدی

 

به قلم حجت‌الاسلام محمدرضا احمدی: متن اول: مسیر بهشت. هر ساله با نزدیک شدن به اربعین حسینی، تب و تاب سفر به کربلا و نجف و پیاده روی، هوش و حواس دلدادگان اباعبدالله الحسین را می برد. هر کسی به هر طریقی تلاش می کند تا خود را به خیل مشتاقان اربعینی برساند. از طرف دیگر، میزبانان این مسیر هم در طول سال چشم انتظار قدوم زائران حسینی اند تا با خدمت بی منت، در ثواب زیارت اربعین سهیم شوند. نمی دانم چند میلیون زائر پیاده از نجف به کربلا می روند، اما این میلیونها زائر، یک ریال پول غذا نمی دهند، پول آب و نوشیدنی نمی دهند، پول میوه و شربت و ... نمی دهند، پول استراحت و خواب نمی دهند، از منزل خودشان هم بیشتر می خورند و می آشاماند، از همه مهمتر، احترامی که اینجا می بینی، فوق العاده است. خدمتی که می بینی منحصر به فرد است. مردم شتابان به سوی کربلا روان هستند، انگار گمشده ای دارند که به آنها آدرس کربلا را داده اند، هی قدم می زنند و راه می روند تا مراد خود را بجویند. حرارتی که در دلشان هست، این روزها شعله ور تر از همیشه شده است، این عشق الهی است، اگر غیر الهی بود تاکنون خاموش شده بود. واقعا این همه عشق و ارادت و زیبایی از کجا آمده است؟ هیچ کدام از عکس و فیلم و کلیپ و ... نمی تواند تصویرگر واقعه پیاده روی اربعین باشد، اگر کسی توانست بهشت الهی را به تصویر بکشد، این مسیر بهشتی را هم خواهد توانست. اینجا *مسیر بهشت* است که روندگان آن در راه تکامل روحی و معنوی خود گام بر می دارند و تا رسیدن به نقطه مرکزی، عمودها را پشت سر می گذارند، عمودهای خودخواهی، عمودهای جهالت، عمودهای کینه، عمودهای حرص و طمع، عمودهای ازخودگذشتن و ... ، آنچنان که حسین از "خود" گذشت و به "خدا" رسید. یا حسین بطلب.

 

پذیرایی بین‌راهی زائرین اربعین توسط مردم عراق. شهریور ۱۴۰۱

 

متن دوم: سردار دلها و راهپیمایی اربعین: با ظهور داعش، موجی از اضطراب و ناامنی کشورهای منطقه، بخصوص سوریه و عراق و حتی کشورهای اروپایی را فرا گرفت. آنها توانستند با پشتیبانی مالی و لجستیکی ابرقدرتها و بعضی از کشورهای منطقه، بخش های زیادی از این دو کشور را به اشغال خود در آورند. دمشق در حال سقوط بود که حضور بموقع سردار سلیمانی در سوریه و مقاومت دور از انتظار نیروهای محلی، داعش را در تصرف کاخ ریاست جمهوری ناکام گذاشت. از این مرحله بود که با تدبیر سردار دلها، معادله سیاست در منطقه عوض می‌شود. آنها که خواهان تشکیل دولت اسلام عراق و شام بودند، هم اکنون مانع بزرگی به نام ژنرال سلیمانی را در مقابل خود می دیدند، شخصیتی که در میدان حرف خود را می زد، نه فقط در روی میز مذاکره. او توانست با توکل بر خدای متعال و استعانت از نام حضرت زینب کبری سلام الله علیها و با به کارگیری نیروهای بومی، به مرور زمان، داعش را عقب رانده و شر آنها را کم کند‌. داعشی‌ها با اعمال ناشایست جنایتکارانه خود، آنچنان رعب و وحشت ایجاد کردند، که شیعیان را در به جای آوردن شعائر دینی خود به زحمت انداختند ک در مواردی با تردید مواجه نمودند‌ راهپیمایی اربعین نیز تحت تاثیر تهدیدات داعش قرار گرفته بود. اما سردار دلها توانست با دفع و رفع خطر داعش، آرامش را به کشورهای منطقه و از جمله راهپیمایی اربعین برگرداند، بی‌خود نیست که در سراسر مسیر هشتاد کیلومتری نجف به کربلا، همواره نام سردار سلیمانی می‌درخشد، او به همراه شهید ابومهدی المهندس، پیام‌آور صلح و امنیت در منطقه بودند، مردم اکنون قدر امنیت را بیشتر از هر زمان دیگر می دانند. امنیتی که خونهای زیادی پای آن ریخته شد، امنیتی که یک بار دیگر راهپیمایی اربعین را به یکی از بزرگترین اجتماع مردمی تبدیل کرد. این راهپیمایی و این امنیت و آرامش حاکم بر آن را مدیون سردار دلها، سلیمانی بزرگ هستیم‌. راهپیمایی ما با لطف خدا و در امنیت و آرامش و آسایش کامل برگزار شد، اگر ثوابی هست، همه آن تقدیم به روح بلند مرد بزرگ، سردار دلها، حاج قاسم سلیمانی.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۱۴۰۱ ، ۱۱:۳۴
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

مسائل روز: به قلم دامنه. به نام خدا. سلام. نگاهی منتقدانه به نحوه‌ی کار مسئولین اربعین: به نظر می‌رسد وزارت کشور در مسئله‌ی زیارت اربعین نمره‌ی بدی گرفته باشد و ستاد اربعین هم اساساً صلاحیت مدیریت خود را به تیغ رد کشانده باشد. دورنمای چنین‌وضعی را چندروز پیش -که بحران عراق را در کاوشم داشتم- دیده بودم و به برخی‌ها گفته. جا دارد مجلس شخص آقای احمد وحیدی را به صحن فرا بخواند و حتی کار آنقدر بد پیش رفت می‌توان وی را استیضاح کرد تا فکر نکند چون سرتیپ و سابقه‌ی امنیت و اطلاعات دارد، مصون از نظارت است. اگر البته مجلس غیرت ورزد. حتی بهتر این می‌بینم خود جناب حجت‌الاسلام سید ابراهیم رئیسی با اراده‌ای راسخ جناب وحیدی را بی‌درنگ عزل کند. اعضای ستاد اربعین مستحق توبیخ شدید هستند و حتی مستوجب برکناری. و نیروی انتظامی هم پرس‌وجو لازم دارد تا این نیروی خادم هم بداند زیر نظر هستند.

 

بنده دولت فعلی حاکم عراق را حکومتی نابسامان می‌دانم که عرضه‌ی هیچ کاری را ندارد. فاجعه‌ی منا مگر کم بود که اینک گرمازدگی نزدیک ۷۰۰۰ زائر گرفتار در مرز، می‌رود که به فاجعه‌ی دردناک بینجامد. این به‌هم‌ریختگی را هر آدم کم‌اطلاعی هم پیش‌بینی می‌کرد چه رسد به اینان با این‌همه حشَم و خدَم. اطلاعات نگران‌کننده‌ای به بنده می‌رسد و ترسم این است جان مردم مؤمن و آواره‌ی صحرا و بیابان در خطر مهلک قرار گیرد. هم در عراق و هم لب مرز ایران. اینک بیش از ۱۰هزار زائر سراسر ایران در قم سرگردان هستند و در جمکران پناه داده شدند. آیا جان و آبروی شهروندان این‌مقدار اندک می‌ارزد که این‌همه اسیر بی‌لیاقتی دست‌اندرکاران شوند؟ بدا به حال شما. تقوا دارند، خب باشه، مال خودشان و ارزنده هم هست، خدمت و خلوص هم دارند، اما کار بزرگ اربعین که ژرفایی عمیق‌تر و گسترده‌تر از مراسم حج دارد، مدیریت و صلاحیت و خبرگی لازم دارد که اینان نشان دادند ازین نعمت و قوه‌ی فکری بی‌بهره‌اند. دائم مردم را فراخواندند اما این‌قدر ارزیابی از وضع عراق نداشتند که مردم ما را در لب مرز در امان خدا رها کردند و کرایه‌های داخل‌شان را چندین برابر بالا بردند. اگر وزارت کشور و ستاد اربعین و عوامل ارز و راه و جاده، گوشمالی نشوند سال بعد هم باز هم بدتر ازین می‌کنند با مردم مؤمن. مگر چه کسانی با اقلّ توشه راه می‌افتند عاشقانه به کربلا می‌روند؟ جز همین مردم مؤمن و متدین و دوستدار اهل بیت علیهم السلام؟ کمی به خود بیایند و دست‌کم از آل سعود بیاموزید که با آن‌که حاکمانی فاسد و هرزه‌اند، اما حج امسال را با نظم و نسق و تجهیزات مهیّاتر، به پیش بردند. نباید مسئله‌ی به‌این‌مهمی را کوچک فرض کرد و بر سر مردم هر چه خواستند بیاورند. خوشا به حال موکب‌داران ایران و عراق که خالصانه زائرین را خدمت کرده و می‌کنند. حرف زیاد است، فعلاً بس است. جمعه ۱۸ شهریور ۱۴۰۱ ابراهیم طالبی دارابی دامنه

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ شهریور ۱۴۰۱ ، ۲۰:۲۶
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
درباره‌ی روشنایی جاده‌ی داراب‌کلا

به قلم دامنه: نامه‌ای به یک دوست دیرین و پاسخ آن: به نام خدا. جناب آسیدمهدی حسینی دوست گرامی با عرض سلام و احترام. خواستم انجام‌وظیفه‌ای کرده باشم که بر گردنم مانده؛ یعنی یک قدردانی صمیمانه از اقدام سترگ شما؛ روشنایی‌بخشی جاده‌ی داراب‌کلا. از آنجا که آمدوشدم به محل پس از درگذشت والدینم به‌ندرت دست می‌دهد، کارِ راهبردی و زیرساختی جناب‌عالی را درصحنه مشاهده نکردم. بنده در صحن محترم هیئت رزمندگان داراب‌کلا متن نوشتار شما را دیده و خوانده‌ام که در آن از آنانی که در پیشبرد اقدام شایسته‌ی شما مشارکت جُسته و نیز از افرادی که ازین فکر زیبای شما استقبال نموده و محضرتان تبریک روانه داشته، تشکر و سپاس به عمل آورده‌اید. کارِ ماندگار، در هر روزگار کتمان‌پذیر نیست؛ آثارش را با خود حمل می‌کند و نتایجش را باقی می‌گذارد. لذاست که مفهوم باقیات صالحات (با اثرات تردیدناپذیر دنیوی و اُخروی) در دین تمجید و تکریم شده است.

 

 

روشنایی جاده‌ی داراب‌کلا در شهریور ۱۴۰۱

توسط جناب سیدمهدی حسینی بابت ثلث اموال

پدرش مرحوم حاج میرهادی حسینی

 

 

پدرتان مرحوم حاج سیدمیرهادی حسینی نه فقط برای خاندان‌تان اسوه و نمونه و نماد انسانی مهربان و متدیّن بوده، که نزد ما هم انسانی به‌تمام‌معنا کمال‌یافته، مذهبی، اهل مناسک دینی، پایبند به اخلاق الهی، آرام، به قول خودمانی: بی‌آزار و در یک‌کلمه مؤمنی دوستدار اهل بیت ع و پیکره‌ی دیانت بوده و با این صفات درخشان در شاکله‌ی شخصیتی‌اش، از کار و کوشش فراوان در باغ و زمین و دشت و دمَن دست نمی‌شسته. نوری که جناب‌عالی بر جاده تاباندید، بی‌درنگ بر روح ایشان درخشش خواهد افکند. حشرش با خاندان عصمت -علیهم السلام- که خود از سادات نجیب بود و هم‌نسل این سلسله. با آروزی سلامتی روزافزون برای آن دوست دیرین و اعضای خاندان محترم‌تان، مخصوصا" به عموزاده‌ی عزیزمان یعنی مادر گرانقدرتان. والسلام. با ارادت: ابراهیم طالبی دارابی دامنه
پیوست: انتشار نامه‌ام به جناب‌عالی در هر جایی که خود تشخیص داده‌ای، هیچ منعی ندارد.

پاسخ جناب آقای سیدمهدی حسینی: سپاس دوست گرامى آقا ابراهیم. از مهرورزى شما نسبت به پدرم و لطف شما نسبت به خودم منت دار شما هستم. با تائید خردمندانى چون جنابعالى، در آینده اى نه چندان دور فرهنگ نوین خرج‌کردِ ثلث نهادینه خواهد شد و شاهد عمران و آبادانى بیشتر دیارمان خواهیم بود. ولى به نظرم گام کوچکى بود براى ایمنى تردد وسائط نقلیه تا شاهد حوادث دلخراش نباشیم. به قولى "ران ملخى بود در پیشگاه سلیمان". یا به قول شیخ اجل "گر بانگ بر امد که سرى در قدمى رفت ؛ بسیار مگوئید که بسیار نباشد"

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ شهریور ۱۴۰۱ ، ۱۱:۱۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

 

انجیر پلدختر

 

 

پلدختر قطب انجیرسیاه در ایران و مقام دوم در جهان

 

 

...

 

 

شاهین سایپا

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ شهریور ۱۴۰۱ ، ۰۸:۴۳
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

قسمت سوم

نوشته‌ها و نظرات ردوبدل شده

 

مسائل روز: چرا حیفا؟ چرا تل‌آویو؟ به نام خدا. نیک می‌دانید که «پایگاه پهپادی راهبردی ۳۱۳» (یکی از شهرهای پهپادی ارتش جمهوری اسلامی ایران) بر دشمن زبون هراس افکند؛ آن هم رونمایی از پَهپاد (=پرنده‌ی هدایت‌پذیر از دور) جدید و مدرنی به نام «آرش۲» که ۱۰۰۰ کیلومتر را می‌زند. یعنی درست استان حیفا در دامنه‌ی کوه کرمل در شمال اسرائیل را. زدن تل‌آویو معلوم است چرا؛ چون کانون سیاسی نگرانی و چالش منطقه‌ای‌ست. اما حیفا چرا؟ کافی‌ست همین‌قدر بدانیم که: حیفا شهری‌ست دارای فرودگاه بین‌المللی بسیارمهم، مرکز بهاییت، دارای مخوف‌ترین دانشگاه صنعتی هوافضا و علوم مهندسی به اسم تخنیون، و مرکز توطئه و دسیسه علیه‌ی ایران و شیعه. این شهر عرب‌نشین روزگاری دور زیر حکومت شاهنشاهی ایران بود. هم‌اینک هم، خط راه‌آهن آن به شبکه‌ی ریلی حجاز وصل است.

 

جواب استاد ربانی به دامنه: علیک السلام صدیق گرامی صباح الخیر، آقا الحمدلله شما صاحب اندیشه ای و بسیار دوست داشتنی. «نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست / چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم». ز فرمایشات علامه رحمت الله علیه بجا بیان کردی، المتکبر به معنی صاحب بزرگی و عظمت کبریایی آمده ، تکبر خداوند ، ناشی از کمال وجود اوست چون غنی بالذات است و کبریایی مختص به اوست " وله الکبریاءفی السموات و الأرض... از آنجائی که ، الکلام یجر الکلامه عرض می‌کنم، عن رسول الله( ص) : اسم الله اعظم فی سته آیات فی آخر سوره الحشر .اسم اعظم خداوند در شش آیه آخر سوره حشر است . یعنی هر کس خدا را با اسم اعظمش بخواند خداوند جواب می‌دهد و هر گاه چیزی بخواهد عطا می کند ، تاکید شده هر شب انسان با طهارت بخواند تا به مراد دلش ... . اطال الله عمرک عزیز.

 

سلام و بسی قدردانی جناب استاد ربانی از جوابی که دادی. همیشه بدین مسئله فکر می‌کنم تنها دفتری که برای آدمی ورق پایانی ندارد، کمال است که شما به‌موقع دست بر سر آن گذاشتید. شاید بتوان آن سخن مخصوص حضرت ایوبِ ابتلاها دیده -علیه السلام- را در ردیف فکر کمال نشاند؛ پرسیدند حیات چیست؟ فرمود «همانا نبردی مداوم». سخن ایوب نبی یعنی در برابر ابتلائات، تسلیم‌نشدن و کسب کمال را باز نیز پیمودن. عارفان یاد دادند اگر بنا دارید خدا در میان شما منزل گزیند، محض خاطر خدا از عقیده‌ی شخصی‌ات چشم بپوش. شکرانه‌سخن این‌که چنین مباحثی که جناب‌عالی به صحن می‌آورید، به مخاطب می‌انگارانَد که انسان با هواهای نفسانی به حرکت در نیاید، بلکه به اسم اعظم درآمیزید و به آن چنگ آویزد. آری؛ به تعبیر مرحوم بازرگان انسان همان «ذره‌ی بی‌انتها» است در پیشگاه باری‌تعالی و حریم کبریا. درود بر شما.

 

استاد نجفی سلام. زیارت قبول. پیام جناب‌عالی را خواندم خرسند گشتم. فرمودید از "طریق اسرا" دارید طی طریق می‌کنید. اولا" ازین‌که فرمودی نایب‌الزیاره‌ی همه هستید مسرورمان کردید. ثانیا" در صورت امکانِ نوشتن پیام درین پیام‌رسان، بفرمایید طریق اُسرا یعنی کدام مسیر؟ حله به کربلا؟ یا کوفه به کربلا که مشهور شد به طریق العلما؟ امابعد؛ عرضم این است حقیقتا" نام "نجف" و "نجفی" در میان ایرانیان یک رمز بود؛ رمز با امام علی ع بودن. حتی پیشوند و پسوند اسامی هم با لفظ نجف آجین و عجین می‌شد. مثلا" نجفی مرعشی. نجفی قوچانی. همرزمی داشتم از بابل فامیلی‌اش نجف‌زاده بود. دوستی دارم اسمش نجف است؛ رئیس پژوهشگاه اندیشه سیاسی و استاد علوم سیاسی: حجت‌الاسلام دکتر نجف لک‌زایی. حتی اسم حاج‌علی کارگر هم می‌شنیدیم نجف‌علی است. نیز مرحوم حاج نجف و نجف‌قاربون. راستی از وطن به وطن رفتی، زادگاه‌ات؛ نجف. بیشتر بخوانید ↓

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۱۴۰۱ ، ۱۸:۵۲
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

توضیح دامنه: عنوان "افلیج و افلاک" نام ستون دوم بنده هست در هیئت محترم رزمندگان داراب‌کلا. روزانه یا به فراخور خواهم نوشت: با سلام و بسم‌الله و احترام:

افلیج و افلاک ( ۱ )

افلیج: نفس نظام در مشروعیت سیاسی (هم شرعی ، هم عرفی) افتاد.

افلاک: قطع به یقین نادرست است؛ هنوز نظام طرفداران بی‌شمار دارد. اگر مشروعیت مهم است پس چرا پیِ عنصر ارثیِ پهلوی می‌دَوند؟! این خاندان که از مردم و شرع چیزی نمی‌فهمید. نمی‌فهمند این را می‌گویند. بگذرم.

 

افلیج و افلاک ( ۲ )

افلیج: ایرانی باید با هدف مرزبندی با قوم عرب، به جای "سلام"، بگوید یا بنویسد: "درود" ؛ چون سلام، مال عرب است.

افلاک: درست نگفتند. سلام، نام و قول خداست، نه فرهنگ مختص اعراب. حتی اگر مال عرب نیز بوده باشد، خوبی‌ها را از هر کس و هر جای جهان بگیرند حکمت است، نه ضلالت. مؤمنان در نماز هم، وقتی از محضر خداوند متعال می‌خواهند خارج شوند باید سه تا سلام بدهند تا اجازه‌ی خروج بیابند. پس؛ سلام، یک واژه‌ی وَحیانی و اخلاقی و دینی‌ست. زهی هم سعادت که انسان با سرآغاز زیبایی یعنی "سلام"، ادب خود را در دیدار یا نوشتار وارد صحنه می‌سازد.

 

افلیج و افلاک ( ۳ )

افلیج: رونق کشور و ملت، فقط‌وفقط آشتی ایران با غرب است.

افلاک: اشتباه می‌کنند. انقلاب اسلامی چون "پیام" به جهان است، غربِ مدعیِ آزادی از آثار بازتابِ "پیام" در جهان می‌هراسد. این غرب است که باید با ملل دیگر، آشتی کند و اگر ادب داشت حلالیت هم بطلبد؛ زیرا آنان بودند که منابع کانی و آلی کشورها را غارت کردند و تا توانستند کودتا. به سرزمین‌های دوردستِ اروپا سر بزنید، همه، روزگاری زیر چپاول این دولت‌های یاغی بودند. ایران سخن دارد، نه توپخانه. اگر جواب سخن ایران، دسیسه شد و فشار و زور، ایران توپخانه که سهله، قوت و شوکت ایمان به انضمام موشک انهدام دارد. امام علی -ع- هم کلامِ حق داشت، هم شمشیرِ حدّ. هر کدام به وقت ضَرورش.

 

افلیج و افلاک ( ۴ )

افلیج: ما به مُلّا نیاز نداریم حتی اگر آن ملا، ملاصدرا باشد. بیشتربخوانید↓

 

افلاک: اشتباه همین است که فکر می‌کنند خود ارباب یقین (=دیده‌وران تیزبین) هستند حال آن‌که عوامیت از سر و وضع آنان می‌بارد. آن روز مُلّا، در کوی و برزن مکتب داشت و سواد به ملت می‌آموخت، رضاخانِ آنان فقط فلک داشت و کتک و واژگانی از صدها فُحش و ناسزا و انواع مکر و کلًک. اینک از لجاجت غلتیدند دامنِ دیکتاتوری که روز نخست، یک وجب زمین نداشت هیچ، تبار و دوده هم نداشت و موقع تبعید ۴۴هزار سند مِلک و اموال به اسم خود زد. حالا غرَض‌ورز، مرضِ ضدِّ ملا گرفتند و هر چه سرِ راه خود می‌بینند که بوی دین و آیین دارد، نفی می‌کنند. ملا هم مثل همه‌ی ماها، آدم. و آدم هم اشتباه توی خون و ذاتش است. مشکل آنان ملا نیست، من معتقدم "مکتب" است، آنان با مکتبی‌شدن مردم آلرژی دارند. بگذرم.

 

افلیج و افلاک ( ۵ )

افلیج: نظام آخوندی هر چه را روبرویش باشد دسیسه می‌پندارد.

افلاک: انتقاد اگر می‌کنند از آزادی بیان برخوردارند. اما آشکار است آنان اساسا" زیربنای باورها را ریشه‌کن می‌کنند و حتی روحانیان را تماما" بلاوجه می‌دانند. همواره چنین بوده که پولاد از آتش، آبدیده می‌شود و انسان از وسوسه. اینان خود دو روی وسوسه‌ و دسیسه هستند. بگذرم.

 

افلیج و افلاک ( ۶ )

افلیج: انسان و دین رابطه‌ی تغییر و دگرگونی دارند چون انسان رشد و حرکت فکری می‌کند و دین در جا می‌ماند و کهنه می‌گردد؛ پس همه‌چیز باید تغییر کند حتی دین و دینداری. اسلام مال ۱۴ قرن قبل است و بس.

افلاک: آنان نمی‌دانند یا نمی‌خواهند بدانند که دین مجموعه‌آراء خداست و آفریدگار حکیم از حرف عبَث، منزّه است. جنس پیام دین از نوع آهن نیست که زنگ بزند و بپوسد، عین الماس است که در اعماق زمین کهنه نمی‌شود، رسوب نمی‌کند و فسیل نمی‌گردد. انسان دارای باورهای ثابت و متغیر هر دو است. جای ثابت با متغیّر عوض نمی‌شود. کسی که دین را کهنگی و دیندار را متعصب می‌پندارد، خود، خود را نقض می‌کند؛ زیرا حرف و منطق خود را لابد ثابت پنداشته است که برای خدا نیز تصمیم گرفته و خویشتن را عقلِ کُل فرض کرده است. می‌گویند نه؟! آیه‌ی مهم ۲۷ ابراهیم را ببینن که سخن از "اعتقادِ ثابت" و "گفتار راسخ" زده است و ایمان‌آورندگان به آموزه‌های آسمانی روی می‌آورند نه به سلایق و سفسطه‌بازی‌های نوسوفَسطاییان. ما به ثبات عقیده افتخار داریم. آیه به ما این را می‌گه: یُثَبِّتُ اللهُ الذینَ آمنوا بِالقَولِ الثَّابِتِ فی الحیاةِ الدنیا و فی الآخِرَه... . یعنی "خدا کسانی را که ایمان آورده‌اند به خاطر گفتار و اعتقاد ثابتشان، ثابت‌قدم می‌دارد، هم در زندگی دنیا و هم در جهان دیگر." ترجمه‌ی مرحوم مشکینی. من معتقدم آنان مشتری "لَهوَ الحَدیث"اند تا هم نسل فردا را گمراه کنند و هم مردم معاصر خود را مسخره و هم مُخ جوان را از تفکر راشد خالی نمایند. مگر آیه‌ی عجیب ۶ لقمان را ندیده‌اند؟! مؤمنان اما با آیه، خود با امور آشتی می‌دهدند نه با آن حرف‌های بیهوده. بگذرم و متن آیه را می‌گذارم که خدای حکیم به ما آموخت و واقعا" خدا آدم‌شناس حکیم است: "وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشْتری لَهوَ الحَدیثِ لِیُضِلَّ عَن سَبیلِ اللهِ بِغَیرِ عِلمٍ وَ یَتَّخِذَها هُزُواً : و از مردم کسانی هستند که سخنان لهو و بیهوده را می‌خرند؛ تا جاهلانه (مردم را) از راه خداوند گمراه سازند و آن را به مسخره گیرند.

 

افلیج و افلاک ( ۷ )

افلیج: دموکراسی اروپایی داروی درد ایران و جهان است.

افلاک: دموکراسی و هر نظریه‌ی علمی که پایه‌ی معقولی بگیرد، از هر جای جهان که باشد پسند است؛ اما اروپا خود وارث دیکتاتوری‌های خونین است و سلطنت‌های رنگین. نیمی از اروپا هنوز نظام‌های منحط سلطنتی‌اند؛ اسپانیا، هلند، بلژیک، انگلیس که درین آخری یک زن -ملکه الیزابت- از سنین پایین تا کهولت (بخوان: مادام‌العمر) ۷۰ سال بر انگلیس و چند کشور همسود (مشترک‌المنافع و تحت‌الحمایه) حکمرانی کرد و همین پریروز (جمعه ۱۸ شهریور ۱۴۰۱) بود که مُرد. دموکراسی انگلیسی - اروپایی از آن‌دسته حکومت‌هایی‌اند که بر خلاف آنچه شعارش را در فلک کردند، در کشورهای دیگر دخالت می‌کنند خاک‌شان را تصرّف و نژادشان را برتر می‌بینند. چکیده‌ای‌اند از فریب و نیرنگ و دروغ که کیسه‌ی ماست‌شان از دیرباز دارد چکّه می‌کند. دیری نمی‌پاید از آن چیزی نمی‌مانَد.

 

افلیج و افلاک ( ۸ )

افلیج: دیدید ایران جای ماندن نیست؛ ۱۶ هزار پزشک از ایران رفتند.

افلاک: رفتن به هر جای جهان، حق هر شهروند است. قرآن هم از قول خدا فرموده زمین خدا تنگ نیست. بنی‌آدم هم همه اعضای یک پیکرند. کسب علم و تکمیل دانش هم، توصیه‌ی دینی و عقلی‌ست. کمااین‌که پیامبر خاتم ص فراگیری علم را حتی اگر رفتن به مسافت زیاد در چین باشد، تأکید کرد. علمای دین هم برای درک حوزه‌ی نجف به آنجا می‌رفتند. تا اینجا ایرادی نیست، حُسن هم هست. اما وقتی پزشک، کشورش را در حالی که به وجودش نیاز است ترک می‌کند نشانِ کاهش درک پزشک است، نه علامت بدی کشور. پزشک بر اساس سوگندی که خورده است (برگرفته از مفاد بقراط) کارش در جایی بیشتر نیاز است که نیازمند دارد. اینک آنان که با هر انگیزه از ایران رفتند (آمار را نمی‌دانم) مستوجب ملامت‌اند؛ زیرا با این کار بد، ملت خود را تحریم کردند.

 

منبع عکس

افلیج و افلاک ( ۹ )

افلیج: دیدی تعبیر محمد خاتمی را؟ که چه عالی "فاجعه‌ای ناگوار" خواند و "درد آن تا مغزِ استخوان" ایشان را "سوزاند!"

افلاک: بله دیدم؛ اول کشکولی بگویم: بگو مراقب باشد واسه مغز استخوانش به ارتوپدی! نیاز نداشته باشد یه وقت. آری؛ خیلی هم فوتی و آنی جناب حجت‌الاسلام سیدمحمد خاتمی برای قضیه‌ی "ژینا" پیام داد؛ حتی بر تن ماجرا چهار تعبیر دگر لفّافه کرد: "تنگناهای معیشتی" ، "فسادهای ویرانگر" ، "ناکارآمدی‌ها" و "مشوّه‌شدن چهره‌ی اسلام و نظام". یاد پیام ۱۳ دی ۱۳۹۸ او افتادم که شهادت حاج قاسم سلیمانی را چه به‌موقع "خسارتی بسیارسنگین برای اسلام و ایران" "به دست جنایتکاران متجاوز به منطقه و عراق" خواند و گفت: "همه‌ی دوستداران فضیلت و مجاهدت و رهایی مستضعفان آزاده را داغدار" ساخت. خواستم بگویم برای آن عظیم‌ترین رویداد برای ایرانیان و جهان اسلام، لفظ درستِ "داغدار" را به کار برد و عُلوّ به خرج داد و جای تشکر وافر دارد. اما نمی‌دانم چرا برای این قضیه‌ی ژینا، جناب خاتمی به غُلوّ رفت و لفظ حیرت‌برانگیز "سوزش تا مغزِ استخوان" را وام گرفت. باز آقای خاتمی! البته بودند برخی که در ترور حاج قاسم سلیمانی حتی مویرگ‌شان هم نپّرید هیچ، شادی و شاده هم زده بود به سرشان، فقط از خوف مردم و رسوایی خود، پنهان می‌داشتند. بگذرم. امید است افراد در استخدام واژگان، نه زیاده‌خرجی کنند و نه خِسّت ورزند. الفبای فارسی گنجایشی قوی و غنی‌یی دارد؛ آن را درست از صحن کتاب‌واژه‌ها به اجتماع و نوشته‌ها مهاجرت دهیم.

 

افلیج و افلاک ( ۱۰ )

افلیج: آیا ندیدید سه روز پیش زهرا رهنورد همسر میرحسین چی نوشت؟! عبرت بیاموزید از او.

افلاک: : آری دیدیم که گفت: "آیا حاکمان نمی‌دانند که فرداروزی، پیشوای مبارزه با سرکوب‌ها زنان خواهند بود؟ و جای هزار افسوس است که مصلحان ذی‌نفوذ، بر سر حاکمان فریاد نمی‌زنند بس کنید این ستم را" اما خانم زهرا رهنورد همسر آقای میرحسین موسوی آیا این را هم پس از آن سه روز نمی‌بایست به آتش‌آفرینان به اموال مردم و پرچم انقلاب و آشوب‌افروزان خیابان و نوامیس و زنان و حافظان امنیت و جان، می‌نوشت شما معترضان به قضیه‌ی "ژینا" !!! پس چرا خودتان در برابر آن، کارهایی زشت و شنیع دارید مرتکب می‌شوید که حتی دَد و دیو هم از آن حذر دارد و نمی‌کند! مگر می‌شود معترض به نوع رفتار در قضیه‌ی "ژینا" بود اما در عین، خود هزاران‌برابر زشت‌تر وسط خیابان به مقدسات ملت دهن‌کجی کرد و به هر تشبُّث و مکری چنگ زد؟! این موج مورّب و کج، نه فقط اعتراضاتی کور است، بلکه لنگ‌ولنگان هم هست و دیری نمی‌پاید که خودِ بلواآفرینان را به چنگر خواهد انداخت. اعتراضات مدنی برای خود چارچوب و اخلاق و انصاف دارد، اسم این وحشی‌گری چیزی نیست الّا عمل به دستورالعمل سربازکوچولوهای صدام مستقر در جلگه‌ی تیرانای آلبانی با کامپیوترهای اهدایی جانشین پادشاه عربستان آل سعودی.

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۱۴۰۱ ، ۱۱:۵۸
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی
تختی حاضر نشد تبلیغاتچی شود

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. اخیرا" مطلبی مهم از شادروان تختی خواندم که بر روان او درودی دیگر فرستادم و بر روحش سلام و صلوات خاصه. تختی‌یی که حاضر نشد تبلیغاتچی شود و ازین راه کسب درآمد کند؛ آن هم تبلیغ چه کار زشتی و جواب چه باسرشت و سرنوشتی. کاری که این زمانه صداوسیمای جمهوری اسلامی هم ازین خبط و حبط بری نیست و شده جولانگاه هنرپیشه‌نمایانی که حاضرند برای چارشاهی پول بیشتر، به هر تبلیغی و با هر شکل و شکلکی چنگ بیاوزند. حالیا، خوشا به غلامرضا تختی جهان‌پهلوانی که رژیم شاه را مستبد و فاسد و به دور از عدالت و اخلاق و مردم‌گرایی می‌دانست و در جبهه‌ی مردم مستضعف برای حق می‌شتافت و عزت نفس شگفت‌انگیزی داشت و با بزرگانی چون مرحوم آیت‌الله سیدمحمود طالقانی و مرحوم دکتر محمد مصدق و متدیّنان و جوانمردان این مرز و بوم حشر و نشر داشت و دستِ همگان را می‌گرفت. بنگیرید به اصل ماجرا در متنِ نقلی زیر:

 

«صدای تلفن: یه عرض مختصر. ما یک فیلم تبلیغاتی داریم برای تبلیغ ریش‌تراشی. خواستیم شما نقشِ اول اون رو بازی کنید. پلان درشتی از صورت شماست که یک دستِ زیبای زنانه به اون دست می‌کشه و شما این شعر ریتیمیک رو می‌خونید:

رو صورتم مورچه بیاد لیز می‌خوره

ریش‌ام هر روز دو دست تیغ تیز می‌خوره

جالبه؟ نه؟ واقعا بامزه است. قبول می‌کنید؟

جهان‌پهلوان تختی: نخیر آقا. بنده اهل این‌جور کارها نیستم.

صدای پشت خط تلفن: اجازه بدید بگم تا ۱۰۰ هزار تومان حاضرن به شما بدن به خاطر همین چند ثانیه.

جهان‌پهلوان تختی: خیر آقا. انگار شما عقل و بار درست و حسابی ندارین.

صدا: اما ۱۰۰ هزار تومان خیلییه. می‌تونه همه‌ی مشکلات شما رو حل کنه.

جهان‌پهلوان تختی: مشکلات منو پول حل نمی‌کنه» منبع

به نقل از: (فیلم‌نامه‌ی جهان‌پهلوان تختی، علی حاتمی، مجموعه‌ی آثار، جلد ۲، صفحه‌ی ۱۲۷۵)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۱۴۰۱ ، ۱۰:۰۷
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. دیشب شاهنامه‌ی فردوسی را می‌خواندم؛ نسخه‌ی مسکو از انتشارات سپهر ادب، سال ۱۳۸۹ در ۶۳۲ صفحه (عکس زیر) . گاه گاه سری به این اثر فاخر حکیم ابوالقاسم فردوسی می‌زنم. "گفتار اندر آفرینش مردم" را که در همان آغازین بخش اثر سروده شد، خواندم و باز هم لذت بردم؛ برایم تکرار بود، ولی تکرارها هم خود لذت مضاعفی دارد. این سه بیت -که در عظمت آفرینش آدمی توسط آفریدگار متعال است- بیشتر بر دلم نشست:

 

 

سرش راست بر شد چو سرو بلند

به گفتار خوب و خرد کار بند

پذیرنده‌ی هوش و رأی و خرَد

مَر او را دَد و دام فرمان برَد

و...

به رنج اندر آری تنت را رواست

که خود رنج‌بردن به دانش سزاست

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۱۴۰۱ ، ۱۰:۵۲
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

ومَن عمِلَ صالحًا مِن ذَکَرٍ او انثى وهوَ مُؤمنٌ

فَلَنُحْیِیَنَّهُ حیاةً طیّبَةً ولَنَجزینَّهُم أَجرهُم بِأَحسَنِ ما کانوا یَعمَلُونَ

 

از مرد و زن، هر کس کار شایسته انجام دهد در حالی که مؤمن است، مسلماً او را به زندگی پاک و پاکیزه‌ای زنده می‌داریم و پاداششان را بر پایه‌ی بهترین عملی که همواره انجام می‌داده‌اند، می‌دهیم.

سوره نحل

 آیه‌ی ۹۷

 

تفسیر علامه طباطبایی

 

وعده‌ی جمیلى است که به زنان و مردان مؤمن مى‌دهد، که عمل صالح کنند، و در این وعده جمیل فرقى میان زنان و مردان در قبول ایمانشان و در اثر اعمال صالحشان که همان احیاء به حیات طیبه، و اجر به احسن عمل است نگذاشته، و این تسویه میان مرد و زن على رغم بنائى است که بیشتر غیر موحدین و اهل کتاب از یهود و نصارى داشتند و زنان را از تمامى مزایاى دینى و یا بیشتر آن محروم مى دانستند، و مرتبه زنان را از مرتبه مردان پایین تر مى پنداشتند، و آنان را در وضعى قرار داده بودند که به هیچ وجه قابل ارتقاء نبود. پس اینکه فرمود: « مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ» حکمى است کلى نظیر تاسیس قاعده اى براى هر کس که عمل صالح کند، حالا هر که مى خواهد باشد، تنها مقیدش کرده به اینکه صاحب عمل، مؤمن باشد و این قید در معناى شرط است، چون عمل در کسى که مؤمن نیست حَبط مى شود و اثرى بر آن مترتّب نیست همچنانکه خداى تعالى فرموده: (و من یکفر بالایمان فقد حبط عمله) و نیز فرموده: (و حبط ما صنعوا فیها و باطل ما کانوا یعملون).

 

و در جمله «فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیَاةً طَیِّبَةً» حیات، به معناى جان انداختن در چیز و افاضه حیات به آن است، پس این جمله با صراحت لفظش دلالت دارد بر اینکه خداى تعالى مؤمنى را که عمل صالح کند به حیات جدیدى غیر آن حیاتى که به دیگران نیز داده زنده مى کند و مقصود این نیست که حیاتش را تغییر مى دهد، مثلا حیات خبیث او را مُبدّل به حیات طیبى مى کند که اصل حیات همان حیات عمومى باشد و صفتش را تغییر دهد، زیرا اگر مقصود این بود کافى بود که بفرماید: (ما حیات او را طیب مى کنیم ولى اینطور نفرمود، بلکه فرمود: ما او را به حیاتى طیب زنده مى سازیم). پس آیه شریفه نظیر آیه (او من کان میتا فاحییناه و جعلنا له نورا یمشى به فى الناس) است که افاده مى کند خداى تعالى حیاتى ابتدائى و جداگانه و جدید به او افاضه مى فرماید...

 

و این علم و این قدرت جدید و تازه، مؤمن، را آماده سازند تا اشیاء را بر آنچه که هستند ببینند، و اشیاء را به دو قسم تقسیم مى کنند، یکى حق و باقى، و دیگرى باطل و فانى، وقتى مؤمن این دو را از هم متمایز دید از صمیم قلبش از باطل فانى که همان زندگى مادى دنیا و نقش و نگارهاى فریبنده و فتانه اش مى باشد اعراض نموده به عزت خدا اعتزاز مى جوید، و وقتى عزتش از خدا شد دیگر شیطان با وسوسه هایش، و نفس اماره با هوى و هوسهایش، و دنیا با فریبندگى هایش نمى توانند او را ذلیل و خوار کنند، زیرا با چشم بصیرتى که یافته است بطلان متاع دنیا و فناى نعمتهاى آن را مى بیند... و این حیات جدید و اختصاصى جداى از زندگى سابق که همه در آن مشترکند نیست، در عین اینکه غیر آن است با همان است، تنها اختلاف به مراتب است نه به عدد پس کسى که داراى آنچنان زندگى است دو جور زندگى ندارد، بلکه زندگیش قوى تر و روشن تر و واجد آثار بیشتر است، همچنانکه روح قدسى که خداى عز و جل آن را مخصوص انبیاء دانسته یک زندگى سومى نیست بلکه درجه سوم از زندگى است، زندگى آنان درجه بالاترى دارد.

 

این آن چیزى است که تدبر در آیه شریفه مورد بحث آن را افاده مى کند، و خود یکى از حقایق قرآنى است، و با همین بیان، علت اینکه چرا آن زندگى را با وصف طیب توصیف فرموده روشن مى شود، گویا همانطور که روشن کردیم حیاتى است خالص که خباثتى در آن نیست که فاسدش کند و یا آثارش را تباه سازد.

 

مفسرین، در آیه شریفه وجوهى ذکر کرده اند: بعضى گفته اند حیات طیب، حیات بهشتى است که مرگ ندارد، و فقر و بیمارى و هیچ شقاوت دیگرى در آن نیست. بعضى دیگر گفته اند: حیات برزخى است. و شاید این تخصیص را از اینجا پنداشته اند که ذیل آیه را حمل کرده به جنت آخرت و براى حیات طیبه جز برزخ چیزى به نظرشان نرسیده. بعضى دیگر گفته اند: همین حیات دنیوى است که مقارن با قناعت و رضا به قسمت خداى سبحان باشد، زیرا چنین حیاتى پاکیزه ترین زندگى است. و بعضى گفته اند: مراد از آن، رزق حلال است که در قیامت عقابى بر آن نیست. بعضى دیگر گفته اند: روزى روز به روز است... المیزان.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۱۴۰۱ ، ۱۰:۲۲
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

 

عزاداری عاشورا در نیزار قم

 

 

( ۱۷ مرداد ۱۴۰۱ )

 

 

عزاداری عاشورا ( ۱۷ مرداد ۱۴۰۱ ) در منطقه نیزار قم

شامل روستاهای ساریه‌خاتون، حسین‌آباد، حسن‌آباد، دولت‌آباد

گلستانه و فریدون‌آباد که با دسته‌ی عزا به امام‌زاده ساریه‌خاتون می‌پیوندند

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۱۴۰۱ ، ۱۱:۲۲
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

قسمت دوم

نوشته‌ها و نظرات ردوبدل شده

 

شیخ محمدآقا سلام. بله درست فرمودین، سلاحی به اسم خمسه‌خمسه اساسا" وجود خارجی نداشت. گفته بودم شهید حسن باقری که انسانی نابغه و کنجکاو بود، تیمی ساخت برای شناسایی خمسه‌خمسه، که تیم با چند روز شناسایی در دل دشمن، با چشمان‌شان دیدند چند توپ کنار هم با حالت فاصله‌فاصله ولی به‌شدت منظم از سوی عراقی‌ها پرتاب می‌شود که صدای مَهیب و در عین رگبارمانند می‌داد که آهنگ غرشش گویی انسان را به رقص درمی‌آورد. بله خوب یادت بود مرحوم جیران شعبان نوری هم مثال مناسبی بود. لفظ جیران -که اخیرا" آقای حسن فتحی سریال شبکه‌ی خانگی هم با همین نام ساخت- به معنی آهوی بزرگ‌چشم است. ناصرالدین‌شاه قاجار هم نام یکی از همسران صیغه‌ای خود را همین نام گذاشت. سپاس از تازه‌گویی‌های چناب مستطاب.

 

جناب حجت‌الاسلام کاظمیان سلام. با تعبیری که برای مسجد استخدام کرده‌اید موافقم؛ پیشرانه و موتور محرّکه. خواستم به پیوست سپاس، عرض کنم مسجد در طول تاریخ آثار شگفت‌انگیزی در هر جا که اسلام گسترش عقیدتی یافت، بر جای گذاشت و با خود هنر، معماری، ذوق، هندسه، باغ‌سرا، آب، مدرَس تدریس و صدها کار بدیع ارمغان آورد. مسجد و تکیه حتی مرکز انقلاب اسلامی بود و بچه‌های مسجد انقلاب را بر شاه پیروز کردند؛ هم به خاطر ماه محرم و رمضان، هم به دلیل اتصال با روحانیت و نیروهای سیاسی. در نظر حضرت رسول‌الله ص مسجد محل حکومت و سیاست هم بود. باید مسجد با امام‌جماعت‌هایی دانشمند و مسلط به علوم روز اداره شود و فهم و درک تفکر نو و آشناکردن نسل نوین با دین مبین را دارا باشد. درود، متن مفیدی بود.

 

پیام حجت‌الاسلام شیخ ربانی: سلام علیک ، راوی صادق راهیان نور. سعیکم مشکور. ای قلم حوصله کن.... قلمی که ، صداقت در آن موج می‌زند و بری از هر تحریف است. قلمی که، پست های روزانه اش چون آبشاری زلال در روح و روان هیئت رزمندگان آرامش و فضیلت و کرامت می‌بخشد. قلمی که، روحیه پاک قدر دانی از بزرگانی می‌دهد که، وهن و ضعف جایگاهی در اراده پولادین شان نداشت. قلمی که، از توصیف مردانی می‌گوید که ، مفسر ایمان به خدا، بینش و آگاهی ، عابدان شب و شیران روز بودن. قلمی که ، در رسای مردان : من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهد الله علیه... پس این قلم مصداق بارز مداد العلماء است. ای عزیز، کنایه چرا؟ در یک مقالی عرض کردم، دل شکستن... مطمئن باش حتی داخل کلمه غیرممکن، ممکن وجود دارد، الحمدلله ، پست های روزانه آن صدیق و شیخ محمد بزرگوار و در دانه مرحوم جنة مکان شیخ قربان فصیح و بلیغ است که جائی برای ان قلت ... پس ، سعیکم مستدام و همیشه با صلابت و سلامت.
 
سلام و عرض ادب و ارادت جناب استاد ربانی زید عزه. معمولاً روش کارم این است از هر قدمی که در اموری برمی‌دارم، بازخوردِ مثبت و منفی آن را بدانم. زیرا بازخورد کمک می‌کند معایب نوشتار مرتفع شود و محسّنات احتمالی آن تقویت. برای این شاگرد شما همین بازخورد حضرت‌عالی برای ادامه‌ی تبیین بسنده می‌کند. بسیارممنونم. در لای این نوشتارتان امیدبخشی و تقویت افکار موج می‌زند. ان‌شاءالله تعالی بتوانم حق مطلب را تا اندازه‌ی ادا کنم، زیرا خیلی مطالب در ذهنم از ۸ سال دفاع مقدس فوّاره می‌زند که تشخیصم این است تا زنده هستم آن را درین صحن محترم رزمندگان بنویسم که ورقی از ورق‌های جنگ تحمیلی را نگاشته باشم ولو با قلم و بیان ناقص بنده. بر شما همآره درودی بی‌عدد دارم. بیشتر بخوانید ↓

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۱۴۰۱ ، ۱۰:۳۹
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی

از طرف خدا به انسان

عالم ز برایت آفریدم گله کردی

از روح خودم در تو دمیدم گله کردی

 

گفتم که ملائک همه سرباز تو باشند

صد ناز بکردی و خریدم گله کردی

 

جان و دل و فطرتی فراتر ز تصور

از هرچه که نعمت به تو دادم گله کردی

 

گفتم که سپاس من بگو تا به تو بخشم

بر بخشش بی‌منّت من هم گله کردی

 

با این که گنه‌کاری و فسق تو عیان است

خواهان توام تویی که از من گله کردی

 

هر روز گنه کردی و نادیده گرفتم

با اینکه خطای تو ندیدم گله کردی

 

صد بار تو را مؤنس جانم طلبیدم

از صحبت با مؤنس جانت گله کردی

 

گر رغبت به سخن گفتن با یار نکردی

با این که نماز تو خریدم گله کردی

 

بس نیست دگر بندگی و طاعت شیطان

بس نیست دگر هرچه که از ما گله کردی

 

از عالم و آدم گله کردی و شکایت

خود باز خریدم گله‌ات را گله کردی

منبع

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۱۴۰۱ ، ۱۰:۲۲
ابراهیم طالبی | دامنه دارابی