به قلم دامنه: مسائل روز به نام خدا. سلام. قرار بود در چشمانداز ۲۰ ساله، ایران در منطقه مقام نخست باشد. برخی سیاسیون درینباره برین باورند که ایران فقط در دو موضوع هستهای و توان دفاعی دست برتر یافته است و فقط این بخش از چشمانداز "عملیاتی شده". لذا پیشنهاد میدهند حال که ایران در قدرت دفاعی پیشرفت کرده است، باید دیپلماسی خود را فعال کند. خواستم این را بر اساس دیدگاه خودم مقداری باز کنم.
یکم: فکر کنم -بلکه بهتر است بگویم: یقین دارم- که ایران در برخی از مسائل دیگر هم، در منطقه از سایر کشورها پیشی گرفته. مانند پزشکی، نانو، فنون، صنایع، رشد تحصیلی، امنیت پایدار.
دوم: با آن که چنین رشدی شتابان روی داده است اما در یک پروژهی مرموز، پول وطن از زمان دو دولت آقایان حجت الاسلام حسن روحانی و حجت الاسلام سید ابراهیم رئیسی، به ورطهی دلّالی افتاده و همین مردم را دچار تشویش و دلشورگی ساخته. من حدس میزنم (البته قریب به یقین) چون این دو دولت در ذخیرهی ارزی کمبودهایی دارند، فکر میکنند به گرانفروشی دلار به بازار، کسری بودجههای خود را جبران میکنند، کاری که نه فقط میانبُر و راهچارهی استثنایی نیست، بلکه ضربهی مُهلک بر پیکر اقتصاد کشور و سقوط پول ایران است. پول، پله پله باید ارزش ریالی پیدا کند اما عملا" پله پله بلکه نردبان به نردبان سقوط میکند.
سوم: با دیپلماسی فعال، هیچ دولتی زیان نمیکند. خودِ دیپلماسی، نوعی فن رابطهی رسمی با رئیسان و نمایندگان رسمی کشورهای دیگر است برای پیداکردن بهترین و آسانترین رابطه با همدیگر. چه کسی با این فن میتواند مخالف باشد؟! مگر آن که عاقل نباشد! بنابرین، مشکل در جای دیگر است؛ در کجا؟ در این که مسائل میان کشورها (با دخالت یا بدون دخالت دستهای آلوده) همچنان انباشت شود و در دو طرف، انگیزهی به کارگیری فن دیپلماسی، کاهش یاید. حال که کشور به بالاترین مرحلهی توان بازدارندگی رسیده، مردان سیاست آن باید از آن برای دیپلماسی بهره بگیرند. مثلا" همین الآن با آن که جمهوری آذربایجان عملا" زمینِ بازی اسرائیل علیهی ایران شده، عادیترین کار باز هم دیپلماسی است زیرا دیپلماسی یک کار دائمی در نظام سیاسی است و حتی کشورها به جنگ هم رفتند نیز، درِ دیپلماسی را به روی خود نمیبندند، زیرا نهایتِ جنگ هم، بلاخره میز مذاکره است. قدرتهای نوظهور، همیشه موانعِ پیش رو دارند؛ زیرا قدرتهای مسلط آنان را دستکم رقیب و در نهایت حریف و حتی خصم خود میپندارند و این ایجاب میکند فن دیپلماسی با بالاترین رایزنی و بازکردن بهترین روزنه، جزوِ رفتار رایج کشور شود حتی با دولتهایی که در رویارویی با ایران کم نمیگذراند.
نتیجه: دایرهی نخبگانی قدرت سیاسی در ایران به نظرم فشل است و تا به حال نتوانستهاند نفعِ قدرت نظامی ایران را -که به مدد ارتش و سپاه ایجاد شده و شگفتی جهان را با ایجاد جبههی مقاومت برانگیخته است- در مناسبات سیاسی دولتهای خود بهدرستی به کار گیرند و از آن در برابر معاملات سیاسی، سود ببرند. دولت سیزدهم هم سیاست خارجی خود را دقیقا" معلوم نکرده و سر در گم است. به خاطر همین، در اقتصاد ممکن است به دورنمای برنامهیهای خود نائل نیاید. این وسط، نقد دولت رخ میدهد زیرا بر دهان جامعه لگام نمیشود بست. ازین رو ممکن است نقّادیها به حسابِ حمله به دولت ارزیابی شود. چرا؟ چون در نگاه پارهای از حامیان دولت ۱۳ این دولت دقیقا" همان دولت ارزشییی هست که سالهای سال در فکر شکلگیری آن بودند که از منظر آنان توانسته بساط دولت قبل را جمع کند؛ دولتی که نمایندهی تفکر مرحوم رفسنجانی بوده است و با رهبری معظم نظام زاویهی علنی و مخفی داشته است. پس؛ خود چندان مصلحت نمیبینند این دولت را با نقد بیتعارف، به دردسر بیندازند. البته همه فهمیدند که رقابت درونجناحی هم در برابر این دولت بروز کرده است. مثلا" آقای محمدرضا باهنر، که دولت فعلی را فاقد توان و تخصص برای ادارهی کشور میداند و فکر آقای علی لاریجانی را گرهگشا معرفی میکند. بگذرم. فقط روشن کنم خدمات این دولت را نفی نمیکنم و بارها شماره هم کردهام. | ۱۶ اسفند ۱۴۰۱ | ابراهیم طالبی دارابی