یک خاطرۀ متحیّرکننده :: دامنه‌ی داراب‌کلا
Menu
مطالب دامنه را اینجا جستجو کنید : ↓↓

qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

پيشنهادهای مدیر سایت
آخرين نظرات
طبقه بندی موضوعی
دنبال کننده ها
بايگانی ماهانه
نويسنده ها

به قلم دامنه. به نام خدا. در همین چند روز اخیر که در محلِ آمد و شدِ تسلیت دهندگان درگذشتِ شادروان فاطمه دارابکلایی در منزل برادرخانمم آقاابراهیم مستقر بودم، چیزهای زیادی از رویکردهای مردم در محفلِ عزا و تسلّا، مشاهده کرده ام که جای تشکر دارد و نشان لطف و محبت است. از همه عبور می کنم و به یکی از آنها که تحیُّر دارد اشاره می کنم. یکی، که بسیار تعجّب کردم از او، بی آن که اوجِ غمباری مرا در سوگ فاطمه درک کند، بی جهت بر سرِ سخن رفت و گوشم را مُفت و مجّانی گوشخراش داد و من البته در گوش نکردن سخن های بیهوده و خارج از توقیت (=زمان و موقعیت) با هیچ کس تعارفی و از هیچ کس واهمه ای ندارم. ولی او همچنان می تراشید و می بافید. نگاهی تند به رویش کردم و گفتم پدرت اهل صُمت و سکوت بود ولی تو گویی اصلاً به «سُو»یش نرفتی. به قول دارابکلایی ها: وِن سو نَشیهی. یعنی اخلاقیات او را نداری. بی آن که عمق تذکر مرا بفهمد، گفت پدرم همیشه یک سخن را راست می گفت. گفتم مثلاً چه سخنی؟ گفت: می گفت زن را باید هر روز با شیش زد و اگر نیست باید ون جا ماله را با شلپَت زد. او خندید و من سرم را بلند کردم و از زیر عینکم نگاهی تندتر به چشمانش انداختم که ببینم آیا تبسّم دارد؟ آیا تعجّب دارد؟ دیدم نه. گویی _حتی به حتم_ سخن بابای خدابیامرزش را حکیمانه و پندانه و روا و سزا می پندارد. دیگر در روزهای دیگر که آنجا بودم، ندیدمش تا بازهم سخن های حکیمانه دیگر! پدرش را در گوش من با پچ پچ که نه، با صدای زمُخت بخراشاند. چقدر خوب است آدمها در محفل عزا سکوت پیشه کنند و بر فضای غمباری اطرافیان صاحب عزا، همهمه و غُرغُرو و بحث لِسک دوا و بَپیسّه لَمه نیفزایند.

| لینک کوتاه این پست → qaqom.blog.ir/post/156
  • دامنه | دارابی

اختصاصی

نظرات (۳)

به نام خدا. سلام گرم و بر آمده ازدل در این شبهای سرد زمستان خدمت شما جناب دامنه ی بزرگوار. بنده هم به نوبه ی خودم خدمت شما و خانواده محترم این ضایعه دردناک را تسلیت میگویم وبرای بازماندگان صحت و سلامتی و صبر آرزو مندم.  
و نیز بسیار خرسندم از دیدار هر چند کوتاهی که با بنده داشتید و مرا لایق این دیدار داشتید. موفق و مؤید باشید و خدا نگهدار تان 
دامنه | دارابی در پاسخ :
سلام جناب
بسیار ممنونم
در پست گذاشتم
سلام کبلاقا جان
عجب نکته جالب توجهی در این خاطره ات بدان دست گذاشتی و البته متذکر شدی
احسنت
لبله دقیقا همین است و برخی ها از روی نادانی یا ناآگاهی و یا خود شیفتگی و یا هر دلیل دیگری گاهی مباحثی را در اینگونه صله ارحام و دید و بازدید بیان می کنند که آدمی حالش بهم می خورد و گاه سرد دردش بیشتر می شود و فقط باید خدا خدا کرد که سایه اش را بردارد و با خودش ببرد و به بازماندگان رخصت دهد و ...

حالا خودمونیم چرا بحث لیسک دوا ...
خداوند روزی ما را از دهان لیسک می دهد ازین نظر داده خدارو شکر ...

انشاءالله دیگر غم نبینید و اگر گریزی نیست کم ببینید
در پناه حق باشی ای دوست
دامنه | دارابی در پاسخ :
سلام مهندس
بسیار ممنونم از همنوایی تان
در پست گذاشتم:
اینجا
راستی از خواندن خاطره کتک کاری خانم استاد الفقها و المجتهدین کاشف الغطاء و نوع نگاه ایشان و درس آموزی روش مبارزه با شیطان خودبینی و تکبر و دریافت خلوص قلبی ایشان یکسره خندیدم و درس آموختم و به تو و او احسنت گفتم خلاصه اینم جواب اون خاطره شما که پدرش  گفت زن بدبخت رو بزنید و اگر نیست جا مکانش را هم قطعا حکمتی درش نهفته است و برای من و تو زن ذلیل قابل قبول نیست و ...

خواه قبول کن خواه نکن
دامنه | دارابی در پاسخ :
سلام مهندس عبدی دوست فرهیخته ام
ممنونم از نکته پردازی و فهم دقیق ات
در پست گذاشتم:
اینجا
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
دامنه‌ی داراب‌کلا

قالب کارزی چهارم : دامنه ی داراب کلا