مکر و حیله

به قلم حجةالاسلام محمدرضا احمدی: قسمت اول: معنای مکر: با سلام حضور همراهان گرامی. عموما در کتب لغت به معنای منفی آن ترجمه شده است. در لغت نامه دهخدا، مکر به معنای فریب آمده است. مکر در فرهنگ فارسی معین هم به معنای فریب و حیله آمده است. در فرهنگ فارسی عمید هم به فریب، حیله و خدعه معنا شده است. اما در فرهنگ لغات عربی به معنای تدبیر آمده است، چه در کار بد باشد و چه در کار خوب.

 


در المفردات فی غریب القرآن و اقرب الموارد آمده است: "مکر آن است که شخص را با حیله‌ای از مقصودش منصرف کنی". در لسان العرب حیله‌گری در نهان آمده است. قاموس اللغة و صحاح جوهری مکر را حیله و خدعه معنا کرده‌اند که البته این دو کتاب لغت، معنای غالب را در نظر گرفته‌اند.


مکر، کید، خدعه: "کید" به معنای سعی و تلاش در ضرر رساندن به غیر به صورت حیله کردن معنا شده است. این ماده در بسیاری از موارد به معنای مکر بیان شده و ۳۵ مرتبه در قرآن به کار رفته؛ و تفاوتش با مکر اینست که شدیدتر از آن است. "خدعه" معنایی شبیه به معنای مکر دارد که در قرآن پنج بار به کار رفته. اما گستره معنایی آن محدودتر از مکر است، به نحوی که خدعه فقط شامل مخفی کردن مواردی می‌شود که از شأن آنها ظاهر بودن است؛ یعنی تنها تفاوتشان در صفت مخفی بودن گفته شده است.

 

بر اساس معنایی که برای مکر ذکر شده، مکر جنبه ابزاری دارد و می‌تواند ابزاری برای افعال خیر یا افعال شر قرار گیرد؛ از این رو مکر هم می‌تواند در افعال شر و هم در افعال خیر به کار رود؛ مانند: خوراندن داروی مفید به کودک مریض به وسیله مکر. البته استعمال لفظ مکر بیشتر در موارد مذموم است، به خصوص در زبان فارسی، لذا برخی مفسران تمام موارد مکر را در رابطه با افعال شر و مذموم دانسته‌اند.


قسمت دوم: مکر در قرآن

 

مکر در اصطلاح علم اخلاق به معنای جستن راه‌های پنهان برای اذیت رساندن به مردمان است؛ لذا رذیله‌ای از رذائل قوه عاقله است و جزء مهلکات بزرگ و زشت‌ترین رذائل به حساب می‌آید که گناه شدید و بزرگی به شمار می‌رود. ماده "مکر" در قرآن کریم ۴۳ بار به کار رفته که بیشتر موارد درباره خداوند مطرح شده؛ از این رو برخی برای مکر در قرآن کریم معنای تدبیر و تقدیر را ارائه داده‌اند. در 5 آیه هم صفت مکر به خاوند نسبت داده شده است. در قرآن کریم مسائلی درباره مکر بیان شده که با توجه به آن آیات می‌توان گفت: مکر در نگاه قرآنی ابزاری برای نیت‌های مذموم و نیت‌های خیر به کار می‌رود: «...اسْتِکْبَارًا فیِ الْأَرْضِ وَ مَکْرَ السَّییّ وَ لَایحیقُ الْمَکْرُ السَّیئّ إِلَّا بِأَهْلِهِ» «...اینها همه بخاطر استکبار در زمین و نیرنگ‌های بدشان بود؛ امّا این نیرنگ‌ها تنها دامان صاحبانش را می‏گیرد.»


در این آیه و آیات مانند آن مکر با وصف "سیّئه" توصیف شده و این وصف می‌رساند که مکر از منظر قرآنی می‌تواند ابزاری برای افعال شر باشد؛ و در مقابل مفهوم مخالفش این است که مکر می‌تواند ابزاری برای افعال خیر نیز باشد. همچنین در فرازهای دیگری از آیات شریفه، مکر به خدا نسبت داده شده است: «وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ...»  «و (یهود و دشمنان مسیح، برای نابودی او و آیینش،) نقشه کشیدند و خداوند (بر حفظ او و آیینش،) چاره‌جویی کرد...»

 

انتساب مکر به خداوند و توجه به این نکته که از خدای تبارک هیچ فعل مذمومی سر نمی‌زند، روشن می‌کند که قرآن کریم مکر را فقط ابزاری برای افعال شر نمی‌داند؛ بلکه مکر می‌تواند در دست کسانی با نیت‌های پاک باشد و در افعال خیر به کار رود؛ همچنانکه می‌تواند ابزاری در دست صاحبان نیت‌های شوم باشد و در افعال شر به کار رود.


قسمت سوم: سیاست دینی حضرت علی علیه السلام و جایگاه مکر:


فلسفه سیاسی امیر المومنین مبتنی بر صداقت و درستی است، چراکه این سیاست باید انسان را به هدف غایی اش رهنمون نماید. از دیدگاه علی، استفاده از روشهای نامشروع به هیچ قیمتی درست. حضرت فرمود: به خدا قسم! اگر اقلیم های هفت گانه با هر آنچه در زیر آسمانهایش دارد، به من داده شود تا خدا را معصیت کنم و پوست جوی را از مورچه ای بگیرم؛ هرگز نمی پذیرم و چنین کاری را نمی کنم. در سیاست اخلاقی که حضرت امیر(ع)، حیله و نیرنگ جایی ندارد، و شیوۀ مناسبی برای نیل به هدف محسوب نمی شود، هر چند که سکّه رایج زمانه باشد که همه بدان تمسک می کنند.

 

این حرف بدان معنا نیست که ایشان به روشهای فریب کارانه آشنا نبوده، بلکه بهتر از هر انسانی می دانست و به همه چیز آگاهی داشت اما هیچ وقت آن را به کار نبرد. به آن حضرت گفته بودند که معاویه از شما زرنگ تر است، فرود: «وَ اللّهِ ما معاویةُ بِأَدهی مِنّی و لکنَّهُ یَغدِرُ وَ یَفجُرُ وَ لَو لا کَراهِیَةُ الغَدرِ لکنت من أدهی الناسِ و لکن کُلُّ غدرةٍ فجرةٌ و کُلُّ فجرةٍ کفرةٌ و لکُلّ غادر لِواءٌ یُعرَفُ بِهِ یَومَ القِیامَةِ و اللّهِ مااُستَغفَلُ بالمکیدة و لا اُستغمز بالشّدیدة.» به خدا قسم! معاویه از من زیرک تر نیست؛ امّا فریبکاری و خیانت و معصیت می کند. و اگر مکر و فریب ناپسند نبود، من از زیرک ترین مردمان بودم؛ ولی هر بی وفایی، گناه است و هر گناه، ناسپاسی. و برای هر فریبکاری پرچمی است که با آن در روز قیامت شناخته می شود. به خدا قسم! من به وسیله مکر غافلگیر نمی شوم و در سختی ها ناتوان و عاجز نمی گردم. بیشتر بخوانید ↓


علی علیه السلام در جنگها و در مقابل دشمنان خُدعه داشت، اما غَدَر نداشت. خدعه در جنگ، در واقع راهی است برای شکست دشمن و حیله‌ای است که با آن می‌توان بهترین ضربات را بدون نامردی، خیانت و پیمان‌شکنی و زیر پا گذاشتن اصول انسانی به دشمن وارد ساخت. اما غدر در جنگ، در واقع استفاده از روش‌های غیر انسانی و غیر اخلاقی برای غلبه بر دشمن است.  آیا کسی ک در جنگها، حتی در مقابل دشمنان حربی خود، غدر به کار نمی برد، آیا در زمان صلح دست به ان کار می زند؟ از دیدگاه علی علیه السلام، هدف وسیله را توجیه نمی کند و ابزار باید مشروع باشد. با گناه نمی توان به قرب الهی رسید و این مهم ترین رکن فلسفه سیاسی امیرالمومنین است.


قسمت چهارم: مکر در اندیشه سیاسیی غرب:
 

وقتی صحبت از مکر و حیله و نیرنگ و فریب در سیاست می شود، در عالم اسلام افرادی مثل معاویه و عمروعاص و در دنیای اندیشه سیاسی غرب، ماکیاولی و توماس هابز به ذهن متبادر می شوند. حقیقتا این افراد میدان دار این عرصه هستند. اهمیت ماکیاولی و هابز در این است که آنان بنیانگذاران فلسفه سیاسی غرب هستند و هر آنچه پس از ایشان اندیشیده و نوشته می شود متاثر از این دوم نفر است.

 

نیکولو ماکیاوللی

 

ماکیاولی اساس اخلاقیات را واژگون کرد و صریحاً ابراز می کرد که خط مشی نظامات سیاسی دروغ و حیله است. از منظر او مردم باید یا حاکم را دوست داشته باشند، یا از حاکم بترسند اگر حاکم این دو حربه را در دست داشته باشد موفق تر است، اما در بین این دو گزینه ترس بهتر از عشق و دوستی به کار می آید. ماکیاول در کتاب «شهریار» چنین نوشته است: «.... همگان بر این نکته واقفند که صفاتی مانند وفاداری، حفظ حرمت قول، درستی رفتار و نیالودگی به نیرنگ تا چه پایه در شهریار پسندیده است.»


ماکیاولی نخستین قدم را برای برقراری آزادی و عدالت، استقرار یک حکومت پایدار می داند و برای حفظ قدرت دولت، هر اقدامی را مجاز تلقی می کند بدین ترتیب در می یابیم که او نگرش تازه ای از اخلاق دارد. وی اخلاق را محاط بر دایره دولت در نظر می گیرد لذا همه چیز بستگی به سیاست و دولت دارد و نباید اخلاق را چیزی تصور کرد که جامعه سیاسی برای آن وجود دارد بلکه اخلاق باید در خدمت جامعه سیاسی قرار بگیرد و زندگی سیاسی واقعی تابع اخلاق نیست. از دیدگاه وی اگر اخلاق را پیش فرض جامعه سیاسی بدانیم در این هنگام این جامعه با قرار گرفتن در محدوده اخلاق نه می تواند تشکیل شود و نه پایدار بماند زیرا معلول نمی تواند پیش از علت به وجود آید. در واقع ماکیاولی تئوری غیر اخلاقی بودن سیاست را برای نخستین بار بیان می کند. ماکیاولی برای نوشتن «شهریار» با استفاده از تجربیات 14 ساله‌اش در مشاغل حکومتی و متاثر از عقاید سنت آگوستین درباره حکومت پادشاهی نوشت:  «سیاست جایی بود که نهایت خیر و شر به یک سرانجام می‌رسند و در این مسیر هدف وسیله را توجیه می‌کند.»

 

قسمت پنجم: ماکیاولی معتقد بود که دین و اخلاقیات باید از حوزه عمومی به حوزه خصوصی برود و حکومتی بر اساس رذیلت‌ها بنا شود:  «داشتن صفات خوب چندان مهم نیست. مهم این است که پادشاه فن تظاهر به داشتن این صفات را خوب بلد باشد. حتی از این هم فراتر می‌روم و می‌گویم که اگر شهریار حقیقتاً دارای صفات نیک باشد و به آن‌ها عمل کند به ضررش تمام خواهد شد، در حالی‌که تظاهر به داشتن اینگونه صفات نیک برایش سودآور است.»

 


او در بخش دیگری از شهریار نوشت: «زمامدار برای نیل به‌قدرت و ازدیاد قدرت و حفظ آن مجاز است که به هر عملی چون زور و حیله و تزویر و غدر و قتل و جنایت و تقلب و نقض مقررات اخلاقی متوسل شود و هیچ نوع عملی برای نیل به‌قدرت و حفظ آن برای زمامدار ممنوع نیست. در مواجهه با اعتراضات نیز نرمش شهریار جایز نیست و اعدام افراد مفید است و باید به ایجاد ترس اقدام نمود و از قانون و زور استفاده کرد.»

 

او به شهریار توصیه کرد که برای تحکیم قدرت خویش هر محذور اخلاقی را زیر پا بگذارد: «چاره کار این است که شهریار به غایت دورو و پنهان‌کار بشود و بیاموزد که چگونه با حقه‌بازی آدمیان را گیج و سرگردان کند تا تظاهر و ریاکاری او را حقیقت بپندارند.» به باور ماکیاولی «هر که بخواهد در همه حال پرهیزکار باشد، در میان این همه ناپرهیزکاری سرنوشتی جز ناکامی نخواهد داشت. از این رو شهریاری که بخواهد شهریاری را از کف ندهد، می‌باید شیوه‌های ناپرهیزکاری را بیاموزد و هر جا که نیاز باشد به کاربندد.»

 

ماکیاولی عقیده داشت سیاست تابع اخلاق نیست، بلکه اخلاق تابع سیاست است. به ‌نظر او جایی که اقتدار موثر وجود نداشته باشد، اخلاقیات موثر نمی‌تواند وجود داشته باشد و اخلاق برآیند قدرت خواهد بود. بنابراین، ماکیاولی در شهریار اصول دهگانه‌ای را ارائه داد که بر پایه آن فلسفه سیاسی‌اش شکل گرفت: «فقط در پی منافع و علایق خویش باش، هیچ‌کس را جز خود، محترم مشمار، بدی کن ولی چنان بنمای که قصد نیکی داری. طماع باش و در جمع مال بکوش. خسیس و خشن و بی‌رحم باش. تا فرصت می‌یابی در پی فریب و نیرنگ باش، دشمنان را از میان بردار و در صورت لزوم به دوستان هم رحم مکن، در رفتار با مردم زورگویی را بر نرمش برتری ده. در باب هیچ چیز، غیر از جنگ میاندیش.»

 

او حتی در وصیت‌نامه‌اش نوشت: "در میان جاه‌طلبان بی‌ملاحظه، کسی که پایبند اخلاق باشد زنده نمی‌ماند." اندیشه‌های ماکیاولی با فرمول‌بندی مشهور او که «شهریار هم باید شیر و هم روباه باشد»، به این نتیجه رسید که دولت باید زور را با حیله، حسابگری سیاسی را با اراده تصمیم‌گیری و توانایی سازش دیپلماتیک را با توان نظامی در هم بیامیزد تا بتواند ثبات خویش را در داخل و توسعه‌طلبی را در بیرون از مرزهای خود تحقق بخشد.


قسمت ششم: چرچیل، مهمترین میرات دار ماکیاولی. با گذشت حدود چهار قرن از دوران ماکیاولی، در دوران معاصر و مدرن نیز سیاستمدارانی بوده اند که به نسخه ماکیاولی به خوبی عمل کرده اند. اگرچه در سده بیستم هم افرادی مانند «موسولینی» و «آنتونیو گرامشی»، عقاید خود را به ماکیاولی نسبت دادند، اما هیچ‌یک از آنان در عصر معاصر به مانند «وینستون چرچیل» نخست‌وزیر انگلستان در سال‌های جنگ جهانی اول و دوم و جنگ سرد به‌عنوان یکی از مهمترین میراث‌داران  ماکیاولیسم، شناخته نشد.

 

چرچیل در کتابی که در تاریخ جنگ جهانی دوم نوشته است، درباره حمله متّفقین به ایران می نویسد: «اگر چه ما با ایرانی ها پیمان بسته بودیم، قرارداد داشتیم و طبق قرارداد نباید چنین کاری می کردیم، ولی این معیارها ـ پیمان و وفای به عهد ـ در مقیاسهای کوچک درست است؛ دو نفر وقتی با یکدیگر قول و قرار می گذارند، درست است؛ امّا در سیاست وقتی که پای منافع یک ملّت در میان می آید، این حرفها دیگر موهوم است؛ من نمی توانستم از منافع بریتانیای کبیر به عنوان اینکه این کار ضدّ اخلاق است، چشم بپوشم که ما با یک کشور دیگر پیمان بسته ایم و نقض پیمان بر خلاف اصول انسانیّت است. این حرفها اساسا در مقیاسهای کلّی و در شعاعهای خیلی وسیع درست نیست.»
 

اما دوران پست مدرنیسم، دورانی نیست که همانند ماکیاولی بخواهند مستقیما از کاربرد مکر و نیرنگ در سیاست صحبت کنند. در این دوران از یک طرف، صحبت از همزیستی مسالمت آمیزی می کنند که باید در دهکده کوچک جهانی مک لوهان شکل بگیرد، و از طرف دیگر سیاستمدارانی هستند ک خواهان مالکیت ای ندهکه می باشند. به راستی چگونه و با چه روشهایی می توان بر این دهکده حاکم شد؟ آیا غیر از "مکر مدرن" اییار دیگری سراغ دارید؟

 

جناب طالبی عزیز با سلام مجدد. بعصی از موضوعاتی که جهت بحث در گروه طرح می شوند، هم خیلی زیبا و هم کاربردی و قابلیت وقت گذاری دارند. مانند موضوع حقوق بشر و مکر و ... موضوع اخیر هم حقیقتا جای بحث فراوان دارد. ما را مجبور کردی یک بار دیگر، ولو به صورت اجمالی، اندیشه سیاسی در اسلام و غرب را مرور کنیم. هرچه جلوتر می رویم، فاصله عمیقی که بین نهج البلاغه و کتابهایی مانند شهریار و لوایاتان وجود دارد را بیشتر حس می کنیم. گمان نکنم هیچ حکومتی، چه در غرب و چه در عالم اسلام بتوانند فلسفه سیاسی امیرالمومنین را به اجرا بگذارند‌. تلاش کردم خیلی مباحث خلاصه ارائه کنم، اما واقعا با توجه به ضیق وقت، کار سختی بود. امیدوارم هم کلاسی های عزیز مرا ببخشند.

قم. ( ۴ آدز ۱۳۹۷)

 

پاسخ دامنه

سلام دوست فرزانه و فاضلم جناب حجةالاسلام شیخ محمدرضا احمدی. به پای این درس شما، یک مروی به همه‌ی علایق اندیشه‌ی سیاسی‌ام کرده‌ام و از تمامی گزاره‌ها، استدلالات و تحلیل شیوای گفتاری‌تان نکته‌ها آموختم. به افکار پویا، توان بلند و نگرش نوین و حق گرایانه‌ی شما درود می‌فرستم. خرسندم به داشتن چنین دوستی دیرین و توانا. از جناب عالی کمال تشکر را دارم که به مبحث ۸۵ مدرسه فکرت، پاسخی عالمانه، پژوهشگرانه و روشنگر دادید. خداقوت.

| لینک کوتاه این پست → qaqom.blog.ir/post/1292