خطبه‌ی شقشقیه از زبان دکتر شریعتی :: دامنه‌ی داراب‌کلا
Menu
مطالب دامنه را اینجا جستجو کنید : ↓↓

qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

پيشنهادهای مدیر سایت
آخرين نظرات
طبقه بندی موضوعی
دنبال کننده ها
بايگانی ماهانه
نويسنده ها

متن نقلی: مرحوم دکتر علی شریعتی در کتاب "کویر" از خطبۀ شقشقیۀ امام علی (ع) چنین می گوید: «شقشقه چیزی است شبیه بادکنک که، هنگامیکه شتر عشق و شور، یا خشم و خروش می گیرد، در اوج غلیان، از دهانش بیرون می زند و ساعتی بعد فرو می نشیند. روزی در یکی از خطابه های خود در کوفه، علی _که از شمشیرش مرگ می بارد و از زبانش شعر! بازویی از پولاد داشت و دلی از آتش_ ناگهان، در اثنای سخن، کلماتش آتش می گیرند و آنچه در آن بیست و پنج سال رنج، فرو خورده بود، با جرقه ی خاطره ای، یکباره در درونش منفجر می شوند و او را که هیچ گاه _جز در خلوت میان خدا و خویش_  ننالیده بود، بر می افروزند و چنان بی تاب می کنند که _بی آنکه بخواهد_ با خلق، از خویش سخن می گوید و از سرگذشت دردناک خویش و آن حق کُشی ها و نامردمی ها که از دوست دید و آن نقاب ها و نفاق ها و آن دستها! دست های اصحاب کبار مهاجر و انصار که به خون حقیقت آغشته بود و آن خنجر ها که از پشت زدند و آن شکنجه ها که بر جانش ریختند و آن خاطره ها! مرگ دردناک پیامبر، سرگذشت فاطمه، ابوذر تنها ... سقیفه و شورا و عثمان و معاویه و مروان! و ... سکوت بیست و پنج سال تمام، و صبر «خار در چشم و استخوان در حلقوم»!

 

جان گرفتن دردها و اشتعال خاطره ها، او را چنان بیتاب کرده بود که به خشم و خروش سخن می گفت و کلماتش دردناک و آتشین شده بود و گویی بر سر منبر کوفه، در پیش چشم های به اشک نشسته ی خلق، آتش گرفته و می سوزد!

 

خانه‌موزه‌ی دکتر شریعتی
 

ناگهان، یکی از آن آدمهای پَرت که هیچگاه تحت تاثیر هیچ احساسی قرار نمی گیرند و  جز همان که در حافظه شان راه یافته، هیچ جاذبه ای و حادثه ای تکان شان نمی دهد، و گویی هرگز معنایی یا احساسی بر آنها نمی گذرد و جنساً آمپر مآبل اند!_بی آنکه احساس کند که چه جوی در این جمع پدید آمده است و علی در چه حال و حالتی است_ با خاطر جمعی مطلق، یک سوال خیلی شرعی! مطرح می کند که مثلاً : «یا امیر المومنین! اگر در وسط یک بیابانی قرار گرفته باشیم چهار فرسخ در چهار فرسخ در چهار فرسخ در چهار فرسخ از مس! و از نظر زمانی هم فقط چهار رکعت داریم به غروب آفتاب، تکلیف نماز ما چیست؟ چون فرصت نیست، از طرفی هم زمین از مس است یعنی نه آب هست که وضو بگیریم و نه خاک که تیمم کنیم!»

 

و علی را ببین! که ناگهان از این آب سرد که مرد خنک بر جان آتش گرفته اش می ریزد، سرد می شود و بی درنگ، به حرمت مَرد، سوالش را به آرامی و ادب جواب می گوید.

 

مردم، که از این شیعه ی عوضی و سوال بی ربطش عصبانی شده بودند، با التهاب از علی خواستند که سخنش را دنبال کند و داستان غم انگیز و عبرت آموز زندگیش را ادامه دهد و باز هم از خودش و از رنجهایش بگوید.

 

و علی، که اکنون آرام گرفته بود و پس از لحظاتی که دردها در او زبانه کشیده بود، سبُک دردتر شده بود ، باز سرپوش نیرومند کظم و کتمان را بر سر انبوه رنج ها و ناگواری ها و حریق کلمات ملتهبی که برای گفتن بی قراری می کنند و نباید گفت و سوزش آن همه اسراری که روح را از درون به آتش می کشند و باید در درون دفن کرد... کشید و سکوت سنگینی را که از مرگ پیامبر تا حال، بر سینه ی پر از سخنش ، حمل کرده بود، دوباره برگرفت، تا مرگ خویش!

 

و مردم علی شناس باید بدانند که سکوت علی، همچون سخنش، جلوه ای از رسالت او است و این سکوت سی سال، پیام صامت  او،  نهج البلاغه ی سپید او!

 

و این است «حرفهایی که علی، برای نگفتن، دارد».

 

و این است که در پاسخ شیفتگانش، که تشنه ی نوشیدن جرعه هایی از کوثر رنج های او بودند، سکوت کرد و برای توجیه آن لحظات بی قراری که از چنگش گریختند و به فریادش آوردند، تعبیری دارد که در صمیمیت، سادگی، زیبایی و بلاغت درد، تعبیری از «احساس علی» است، که:

«هذه شقشقه هدرت»

این «شقشقه» ای بود که بیرون پرید،

«ثم قرت»

سپس فرو نشست. و همین خطبه است که آنرا «شقشقیه» نامیده اند»

| لینک کوتاه این پست → qaqom.blog.ir/post/1319
  • دامنه | دارابی

عترت

نظرات (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
دامنه‌ی داراب‌کلا

قالب کارزی چهارم : دامنه ی داراب کلا