آنچه بر من گذشت ۶۷ :: دامنه‌ی داراب‌کلا
Menu
مطالب دامنه را اینجا جستجو کنید : ↓↓

qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

پيشنهادهای مدیر سایت
آخرين نظرات
طبقه بندی موضوعی
دنبال کننده ها
بايگانی ماهانه
نويسنده ها

قسمت ۶۷ : به نام خدای آفرینندۀ آدمی. حالا تیرماه ۱۳۶۷ است. من در جبهۀ مریوانم. جنگ به نقطۀ اوجش رسیده. ۲۹ تیر ۱۳۶۶ شورای امنیت سازمان ملل قطعنامۀ آتش‌بس۵۹۸ را تصویب کرده بود که امام آن را نپذیرفت. اما سرانجام یک سال بعد به دلایل و علل مختلف -که هنوز زوایای آن سرّی باقی مانده است- در ۲۷ تیر ۱۳۶۷ آتش‌بس را با صدور یک بیانیۀ مفصل قبول کردند که در اَفّوای برخی «جام زهر» نام گرفت. ما متن بیانیۀ بسیارمهم امام را از بلندگوی تبلیغاتِ قلّه ای در مسیر چناره_مریوان شنیدیم که از اخبار ۱۴ رادیو ایران پخش شده بود. اشک می ریختیم و واقعاً گریه می کردیم؛ بلند، بلند. بگذرم.

 

متن زندگینامه‌ام

مربوط به همان روز

دستنویس سال ۱۳۶۹

 

من با آن که ثانیه به ثانیه به فکر تولد اولین فرزندم عارف بودم، به همراه همسنگرانم از جمله آقای بهرام اکبری لالیمی (داماد مرحوم آقا دارابکلایی) آقای جعفر ضابطی قرتیکلایی، از این قلّه به آن قلّه و از این عملیات ایذایی، به آن خط نگه داری و مأموریت های آنی به آنی می رفتیم که سخت ترین دورۀ زندگی ام بود؛ سخت ترین، خطیرترین و مشکل ترین. چیزی شبیه محاصرۀ شِعب ابی طالب که با گفتنش هم مو بر تنم سیخ می شود.

 

من در یک محور عملیاتی با بهرام اکبری با جنازه‌ایی در نوک قلّۀ محور انجیران مریوان برخوردیم که بی حد وحشت آفرین بود. رفتم روی جنازه. گشتم که ببینم کیست. اسنادی همراهش بود. برداشتم و دیدم یک تبعۀ عربستان سعودی است که برای کمک به صدام به جنگ با ایران آمده و این گونه کشته و از سوی عراقی ها رها شده بود. بعد اسنادش را به حفاظت اطلاعات تحویل دادم. در دامنه نیز عکسش را سال های پیش منتشر کرده بودم.

 

خاطرات خشن آن روز تا مدت ها مرا به خود مشغول می نمود، که دم به دم از سوی جنگنده های بمب افکن عراق -ساخت روس و اروپا و آمریکا- بمباران می شدیم و لای سنگ و صخره ها پناه می گرفتیم و بی آب و علف و الوف شب را روز و روز را شب می کردیم. خاطرات زیاد است و نقلش زمان می برد و حوصلۀ خواننده را سر.

 

حالا روز ۴ مرداد ۱۳۶۷ است، که از قلّۀ جنگی برگشتیم سطح شهر مریوان. با جعفر ضابطی  کمی گشت زدیم. به دفتر مخابرات برخوردیم که نوبتی بود. نوبت زدیم یک زنگی به دارابکلا بزنم، ببنیم عارف من متولد شده یا نه.

 

پس از یک ساعت، نوبت من شد. زنگ زدم به دفتر مخابرات دارابکلا. آن سال محمد گرجی _همسایۀ ما_ متصدی دفتر تلفن محل بود. خونه ها هنوز هیچ کسی تلفن نداشت. تا زنگ زدم و پرسیدم، محمد با خنده و صدای بلند خبر داد: «آق ابراهیم پسرت به دنیا آمده». (عکس زیر دستنوشته من است در همان سال ها که زندگی ام را ماه به ماه می نوشتم)

 

اگر بگویم در آن مخمصۀ جنگ و به هم ریختن اوضاع جبهه ها و هجوم بی امان و مجدّد لشکریان صدام به همۀ محورهای جنگی -از جنوب تا غرب و شمال غرب- این خنده و صدا و خبرِ خوش محمد گرجی -که در دفتر تلفن دارابکلا هم فریادش پیچیده بود- از تاریخی ترین و لذت بخش ترین خبر راه دور زندگی ام بوده، گزاف نگفته ام.

 

به هر حال اولین فرزندم در غیاب من، در چهارم مرداد ۱۳۶۷،  در کلینیک مرحوم دکتر حسن‌زاده در خیابان امیر مازندرانی ساری به دنیا آمد که پدرم و برادرانم شیخ وحدت و شیخ باقر آن روز زحمت بردن به بیمارستان و رسیدگی به وضع و حال همسر و فرزندم را با نهایت توجه، بر عهده داشتند و همیشه هم برای این زحمت از آنان ممنونم و به خویشان خوب، مدیون. تا بعد...

(آنچه بر من گذشت)

| لینک کوتاه این پست → qaqom.blog.ir/post/856
  • دامنه | دارابی

اختصاصی

زندگینامه من

نظرات (۲)

  • هوای باروونی
  • سلام.
    من یه دختر ۱۸ سالم
    دوست داشتم بگم به وجود شما و انسان هایی شبیه شما افتخار میکنم.
    شما قهرمان های واقعی این سرزمین هستین؛ امیدوارم خدای مهربون بهترین حال و زیباترین زندگی رو عطا کنه و سالم باشید.🙂 اگه دوست داشتین برا منم دعا کنید؛

    دامنه | دارابی در پاسخ :
    سلام خواهر محترم
    ممنونم از دعای خیرتان.
    ما تکلیف گرا بودیم و در خط امام خمینی؛ بنابراین به عنوان یک انقلابی به ندای امام لبیک می گفتیم، پس، به وظیفۀ خود عمل می کردیم و به جبهه ها می رفتیم.

    از قدردانی شما هم بسیار ممنونم هوای باروونی.

    دعایم در حق شما این است که:

    همیشه با جامۀ ایمان به جامعه مؤمنان و آدمیان، خیر و برکت برسانید
    و نشاط معنویت و طهوریت بگسترانید.
    خداحافظ
  • هوای باروونی
  • خیلی ممنونم. 
    ان شاءالله که همیشه سلامت باشید.
    خدانگهدار 
    دامنه | دارابی در پاسخ :
    سلام خواهر محترم
    از شما با این دعا ممنونم
    ان شاء الله همۀ ما مورد رحمت و مغفرت حضرت آفریدگار قرار گیریم.
    فی امان الله.
    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    دامنه‌ی داراب‌کلا

    قالب کارزی چهارم : دامنه ی داراب کلا