بایگانی ارديبهشت ۱۳۹۷ :: دامنه‌ی داراب‌کلا
Menu
مطالب دامنه را اینجا جستجو کنید : ↓↓

qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

پيشنهادهای مدیر سایت
آخرين نظرات
طبقه بندی موضوعی
دنبال کننده ها
بايگانی ماهانه
نويسنده ها

۴۸ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۷ ثبت شده است

به قلم دامنه. به نام خدا. دیم به دیم. مردم روستای دارابکلا اصطلاحی دارند به نام: «دیم به دیم». دیم یعنی رو، یعنی رُخ. یعنی وَجه. یعنی صورت. یعنی چهره. یعنی دیده. پس؛ دیم به دیم، یعنی رخ به رخ. رو به رو. چهره به چهره. در این اصطلاح قدیمی دارابکلایی ها حکمت ها خوابیده، که من با مثال ها روشن می کنم:

وقتی یکی، غیبت کسی را بکند، اگر شنوندۀ غیبت، ناراحت شود، می گوید دیم دیم بکنم شما را؟ تا ببینم راست می گویی یا چاخان می کنی! و دروغ می بافی! (مثال اخلاقی)
 
گاه دو نفر بدهکار و طلبکار هم اند، اینان وقتی به هم، دیم به دیم بشوند، بشدت دیدنی می شوند. بدهکار رنگش می پرّد و زود می خواهد از صحنه دربرود، آن دیگری که طلب دارد، چشغاله! می گیرد و حوار می کشد و یا غُر می نوازد. (مثال انسانی)
 
دیم به دیم گاهی خشن می شود و به دعوا و حوار و زد و خورد منجر می گردد؛ که در این صورت دیگر دیم به دیم نیست، بلکه اسمش شاخ به شاخ و شانه به شانه شدن است. شبیه تصادف ناخواستۀ مرگبار دو ماشین از روبرو به همدیگر. عین عکس زیر. (مثال خشونتی)
 
 

دیم به دیم مثل این

عکی بازنشر دامنه

 
وقتی دو نفر قهرند، هرگاه به هم دیم به دیم بشنوند؛ یا نسبت به هم ماز می کنند! یعنی مثل زنبور نیش می زنند، یا گاز می دهند و درمی روند که به روبرو نشوند و یا در لب، تبسّم می زنند و در دل دوست دارند با هم آشتی کنند، پس از کنار هم یواشکی رد می شوند و چپکی به هم می نگرند. (مثال رفاقتی)
 
گاه در دیم به دیم، بی اعتنایی شکل می گیرد، به هم محل نمی گذارند. یا بی احترامی روا می دارند. گاه هم در دیم به دیم، همدیگر را لُغُزباران می کنند. (مثال نیمه خشونتی)
 
بگذرم؛ که دیم به دیم در عرصۀ جهان کنونی یعنی: تبدیل فرصت به تهدید! که بیش شده است. یا تبدیلِ تهدید به فرصت که کم کم و اندک اندک، کم و کم و حتی خیلی کم گردیده است. مثل شیوۀ رسوا و حماقت آلودِ دونالد ترامپ، که هیچ درکی از انسان و جهان و کشورداری و اخلاق و عهد و تعهُّد ندارد. تا لغت بعد...
  • دامنه | دارابی

متن نقلی: مصطفی ملکیان می‌گوید: شما بهتر از من می‌دانید که ما چیزی داریم به نام «اخلاق جهانی» یا «اخلاق مشترک» که مخرج‌مشترک و فصل مشترک همه‌ی مکتب‌های اخلاقی و نظام‌های اخلاقی و نظریه‌های اخلاقی است. یکی از احکام و قواعد آن اخلاق جهانی قاعد‌‌ی زرین است؛ بنابرین قاعده‌ی زرین اصلاً مخالفی ندارد. همه‌ی مکتب‌های اخلاقی، همه‌ی نظام‌های اخلاقی، همه‌ی نظریه‌های اخلاقی به «قاعده‌ی زرین» قائل‌اند؛ منتهی بعضی به هر دو وجه آن قائل‌اند، هم وجه ایجابی‌اش و هم وجه سلبی‌اش، و بعضی فقط به وجه سلبی آن قائل‌اند:

 

 

بعضی می‌گویند: «با دیگران چنان رفتار کن که خوش داری آن‌چنان با تو رفتار کنند [ایجابی] و با دیگران چنان رفتار مکن که خوش نداری آن‌چنان با تو رفتار کنند. [سلبی]»؛ بعضی فقط قسمت دومش را قبول دارند که «با دیگران چنان رفتار مکن که خوش نداری آن‌چنان با تو رفتار کنند».

 

بنابراین اینکه در همه کتاب‌هایی که به‌توصیه من یا به‌دست خود من ترجمه شده معمولاً از قاعده زرین یاد شده به این معنی نیست که همه‌ آن کتاب‌ها به یک مکتب اخلاقی تعلق دارند، به یک نظام اخلاقی، به یک نظریه اخلاقی. نه؛ قاعده زرین مشترک همه مکتب‌ها و نظام‌ها و نظریه‌هاست. مصطفی ملکیان همچنین در حسینیه ارشاد در سخنرانی تحت عنوان "اخلاق جهانی عامل پیوند دهنده مکاتب و اندیشه‌های مختلف است" (نخستین شب از مراسم شب های قدر ۱۳۹۰) می گوید: اخلاق جهانی یعنی اشتراکات تمام مکاتب... یکی از اصول اخلاق جهانی به قاعده‌ی زرین مشهور است. یعنی با دیگری چنان رفتار مکن که خوش نداری که دیگری با تو رفتار کند. شهود هر انسانی با هر مکتب اخلاقی حکم می کند که با دیگری نباید رفتاری کرد که دیگری خوش ندارد با او این رفتار شود. منبع

  • دامنه | دارابی

مدرسه‌ای دانش‌آموزان را با اتوبوس به اردو می‌بُرد. در مسیر حرکت، اتوبوس به یک تونل نزدیک می‌شود که نرسیده به آن تابلویی با این مضمون دیده می‌شود: «حداکثر ارتفاع سه متر». ارتفاع اتوبوس هم سه متر بود، ولی چون راننده قبلاً این مسیر را آمده بود با کمال اطمینان وارد تونل می‌شود، اما سقف اتوبوس به سقف تونل کشیده می‌شود و پس از به وجود آمده صدایی وحشتناک در اواسط تونل توقف می‌کند.

 

پس از آرام شدن اوضاع، مسئولین و راننده پیاده شده و از دیدن این صحنه ناراحت می‌شوند. پس از بررسی اوضاع مشخص می‌شود که یک لایه آسفالت جدید روی جاده کشیده‌اند که باعث این اتفاق شده و همه به فکر چاره افتادند؛ یکی به کندن آسفالت و دیگری به بُکسل کردن با ماشین سنگین دیگر و .... اما هیچ کدام چاره‌ساز نبود تا اینکه پسربچه‌ای از اتوبوس پیاده شد و گفت: «راه حل این مشکل را من می‌دانم!» یکی از مسئولین اردو به پسر می‌گوید: «برو بالا پیش بچه‌ها و از دوستانت جدا نشو!»

 

پسربچه با اطمینان کامل می‌گوید: «به خاطر سن کم مرا دست کم نگیرید و یادتان باشد که سرِ سوزن به این کوچکی چه بلایی سر بادکنک به آن بزرگی می‌آورد.» مرد از حاضرجوابی کودک تعجب کرد و راه حل را از او خواست. بچه گفت: «پارسال در یک نمایشگاه معلم‌مان یادمان داد که از یک مسیر تنگ چگونه عبور کنیم و گفت که برای اینکه دارای روح لطیف و حساسی باشیم باید درون‌مان را از هوای نفس و باد غرور و تکبر و طمع و حسادت خالی کنیم و در این صورت می‌توانیم از هر مسیر تنگ عبور کنیم و به خدا برسیم.»

 

مسئول اردو از او پرسید: «خب این چه ربطی به اتوبوس دارد؟» پسربچه گفت: «اگر بخواهیم این مسئله را روی اتوبوس اجرا کنیم باید باد لاستیک‌های اتوبوس را کم کنیم تا اتوبوس از این مسیر تنگ و باریک عبور کند.» پس از این کار اتوبوس از تونل عبور کرد. خالی کردن درون از هوای کبر و غرور و نفاق و حسادت رمز عبور از مسیر‌های تنگ زندگی [دامنه: خصوصاً از سنگلاخ های مهیب سیاست و دنیا] است. منبع

  • دامنه | دارابی

دربارۀ برجام و همه می دانند. توجه: من دو روز پیش ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۷ در اینجا با عنوان «شاه ذلیل‌الله بود، نه ما» به ملعنت و شرارت آمریکا پرداخته بودم. اینک این بحث: به قلم دامنه. به نام خدا. لابد می دانید «همه می دانند» اصغر فرهادی سازندۀ فیلم های «دربارۀ الی»، «گذشته»، «جدایی» و «فروشنده» در افتتاحیه جشنواره فیلم کن، دیشب اکران شد. فیلمی که او با دیدن پوسترهای ناپدیدشدنِ یک بچه در جنوب اسپانیا، به فکر ساختش افتاد و به نظرمی رسد این کار او نیز بدرخشد.

 

 

برجام و ذوق‌زدگی دکتر ظریف

در بالکن محل مذاکرات وین 

۲تیر ۱۳۹۴

 

فرهادی به لوموند گفت: دوست دارم پیش از یک پروژه، هیچ اطلاعاتی دربارۀ آن وجود نداشته باشد.... نیز گفت: فکر می کنم زنان مرموزتر هستند، شخصیت های غنی تری دارند و از ظرفیت های دراماتیک بیشتری برخوردارند. [ولی] ما دنبال یک مرد می گردیم؛ شاید دلیلش این باشد که خودم مرد هستم.» (منبع) خواستم با این مقدمه چندچیز را برای بستر بحث، آن هم به زبان ساده، ملموس و عامیانه، نه تحلیل آکادمیک و انتزاعی و ایدئالسیتی، آماده کنم: آنچه ترامپ دیشب نسبت به برجام انجام داد، بدتر از مفهوم ناپدیدشدن و آدم رُبایی در فیلم فرهادی ست. و برجام _که از دیدِ ملت پنهان نگه داشته شد و در یک دیپلماسی عجولانه به تصویب رسیده بود_ چیزی به مراتب عمیق تر از یک پروژه است؛ که کارگردانی چون فرهادی می گوید دوست ندارد اطلاعات فیلم هایش پیش از اکران لو برود. نیز این که، چه خانم اشتون، و چه فدریکا موگرینی دختر آقای فلاویو موگرینی، کارگردان و طراح صحنه ایتالیایی، با آن سابقۀ کمونیستی، مطابق فرمول فرهادی _که زنان مرموزتر هستند، شخصیت های غنی تری دارند و از ظرفیت های دراماتیک بیشتری برخوردارند_ نمی توانند دست کم گرفته شوند؛ زیرا آن ها با شیوه ها و شگردهای خنده و دوستی و سخن های اعتمادبرانگیز ظاهری، می توانند فریب را پیش ببرند و فرمول های جهان جاسوس محور را پیاده کنند. بگذرم؛ که دنیای سیاست، پیچیده تر از هر دنیایی ست.

 

 

اما مخمصۀ حسن روحانی؛ همه می دانید که چهارپایه ابزار دسترسی ست. مثلاً با آن لامپ را تعویض می کنند. با آن گردگیری می کنند. با آن به پشت بام می روند. با آن به آن چه در دسترس نیست؛ می رسند. با آن گچ کاری! و بتونه کاری! و رنگ آمیزی! می کنند. اگر یک پایه از چهارپایه بشکند یا در جای لقّی قرار گیرد، دیگر نه فقط ابزار نیست، بلکه شیء ایی بشدت خطرناک و مُهلک و براندازانه است. خروج آمریکا از برجام چنین حالتی بر برجام دارد.

 

برجام (=برنامۀ جامع  اقدام مشترک) نیز مثل یک چهارپایۀ دسترسی بود. دسترسی به دنیا. دسترسی به پول نفت. دسترسی به سرمایه گذاری داخلی و خارجی. دسترسی به روابط تخریب شدۀ جهانی. دسترسی به سیاست های خنثی سازی تحریم، دسترسی به آنچه با ولع و سادگی طراحی شده بود و اساساً دسترسی به آن چه دولتمرد محمدجواد ظریف و رئیس جمهور حسن روحانی خیال می کردند و تصوّراتش را داشته و هنوز دارند، ولی نرسیده اند.

 

 

این تیم حسن روحانی دیشب به حسن روحانی

احسنت احسنت می‌گفتند!

همانان که پیش‌تر، برای برجام

کف می‌زدند و آن را فتح می‌دانستند

 

دیشب حسن روحانی در پاسخ به دونالاد ترامپ گفت: «خوشحالم که یک موجود مزاحم از برجام خارج شده است» منبع. من از آقای حسن روحانی فقط یک پرسش می پرسم اگر آمریکا یک موجود مزاحم بوده، پس چرا با او مذاکره کرده اید و توافق با او در قالب برجام را یک پیروزی استراتژیک توصیف می نمودید؟ و وزیرخارجه ات آقای ظریف، از پشت پنجرۀ هتل وین، به علامت پیروزی به حالت شادمان و سرشار ازهیجان، دست تکان می داد و به قهقهه به خاطره فتح و غلبه! می خندید؟

 

به نظرم همۀ کسانی که برجام را به وجود آوردند، باید به ملت پاسخگو باشند. نیز به مردم بگویند چرا پیش از به پیش بردنِ سیاست منطقه ای و مسالمت سازی در خاورمیانه، به مدت دو سال وقت دولت خود را صرف مذاکره _آن هم با یک موجود مزاحم به نام آمریکای جهانخوار_ کرده اند؟

 

کار از ابتدا خراب بود. چراکه دولت آقای روحانی پیش از آن که در خاورمیانه دیپلماسی اش را به پیش ببرد و با همسایگان پرمسأله، تنش زدایی کند و فرمول دتانت را پیاده سازد، خوشبینانه به اروپا و آمریکا اعتماد نمود و به سمت ابرقدرت ها خیز برداشت. و شد آن چه مسلّم بوده است که می شود. معتقدم گرداب سوریه، تنش سعودیه، خدعۀ اسرائیلیه، مکر آمریکاییه، دودوزه بازی روسیه، سودورزی های زیرکانه و رندانۀ چینیه و از همه بدتر و پلیدتر کرشمه های اروپاییه، برجام را _که یک توافق سیاسی اما غیرحقوقی بین المللی لرزان و لغزان و به دور از چشم ملت بوده_ به این روز سیاه انداخته است.

 

یک نکته بگویم و به قول عرب ها خلاص؛ آمریکایی ها زرنگی کرده بودند برجام را به تصویب گنگره نرسانده بودند، تا آسان از آن بیرون روند، هر وقت که بخواهند! و ما اما خامی کرده بودیم و با فشار شورای نگهبان _که به نظرم می خواست به لحاظ شکلی مثلاً وظیفۀ ذاتی و نظارتی اش را ایفا کرده باشد_ برجام را به تصویب مجلس شورای اسلامی یعنی در وضع یک قانون رسمی، رسانده بودیم و تأیید شورای ۱۲ نفره نگهبان. برمی گردم به همان فیلم جدید اصغر فرهادی آیا «همه می دانند»؟ گرچه آمریکا می خواهد غلط و غلوطی بکند، ولی به فرمودۀ امام خمینی _رهبرکبیر انقلاب اسلامی_ آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند. تمام.

  • دامنه | دارابی

خدا

 

در پیام مقدس حضرت محمد صلّى ‌الله‌ علیه‌ و‌ آله و سلّم خداوند است که سخن می گوید و خدا همیشه در زمانِ حال زندگی می کند و برای او ماضی و مستقبل [=گذشته و آینده] و اکنون یکی است. (قرآن شناسی. محمدمهدی فولاوند، ۱۳۸۰، ص ۵۱۹)

  • دامنه | دارابی

 

به نام خدا

این روزها در اردیبهشت ماه،

قم مستعد توت و توت خوری ست؛

خصوصاً توت ها بخش کهک،

و روستاهای کرمجگان، فردو.

۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷

  • دامنه | دارابی

قلم دامنه. به نام خدا. مراسم عمامه گذاری جناب حجت الاسلام شیخ ابراهیم چوپانی مرَسی در شب نیمۀ شعبان ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۷ در مسجد جامع روستای دارابکلا، با حضور روحانیون دارابکلا ازجمله حُجج اسلام آقایان: شیخ مرتضی چلویی دارابی امام جماعت محل. سیدمحمد شفیعی مازندرانی. سیدعلی صباغ دارابی. شیخ وحدت. سیداحمد شفیعی دارابی مدیر حوزۀ مصطفی خان ساری، جناب حاج کبل سیدمحمد شفیعی دارابی و سایر روحانیین و مؤمنین محل و نیز با شرکت روحانیون مَدعوّ منطقه، انجام شد.

 

من قبلاً در ۳۰ بهمن ۱۳۹۵ در همین وبلاگ ایشان را معرفی کرده ام؛ ضمن تبریک به جناب شیخ ابراهیم چوپانی و اعضای محترم خانواده و خاندان نسبی و سببی اش؛ سه نکته برای وی آرزو می کنم:

 

۱. تداوم زیِّ طلبگی و ساده زیستی؛

۲.  استقلال فکری و اسلام شناسی بر حسب مقتضیات زمان؛

۳. مردمی ماندن و دفاع از آزادی، تفکر و نشر معارف دینی.

 

...

 

 

 

...

 

 

...

 


روحانیت داراب‌کلا: اینجا

 

  • دامنه | دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. من هر هفته دوبار نزد جناب خیرالله یوسفی متصدی بزرگوار کتابخانه‌ی یادگار امام قم می روم و در فضایی آرام و دلنشین مخزن کتابخانه، ابتدا به جستجوی کتاب می‌پردازم و سپس با به امانت‌بردن آن، مطالعه و یادداشت‌برداری می‌کنم. ضمن تشکر از ایشان و همکاران گرانقدرشان، کتاب صد میدان خواجه عبدالله انصاری را در این پست معرفی می کنم:

 

بهترین ساعات عمر آدمی، باکتاب‌بسربردن است؛ و وقتی هم کتاب «صد میدان» پیر هرات خواجه عبدالله انصاری باشد این لذت صدچندان می‌شود. دکتر سهیلا موسوی سیرجانی این اثر را تصحیح کرد از نشر زوّار که در سال ۱۳۸۵ به زیر چاپ و نشر رفت. من البته چاپ سومش را (۱۳۸۸) خواندم در ۳۳۸ صفحه. برای این‌که پست‌ها در صحن مدرسه فکرت از دو کف دست نگذرد، چهارمیدان را که بیشتر بر طبع‌ام نشست فشرده‌نگاری می‌کنم. ابتدا لازم است بگوم «صد میدان» مراحل سیر و سلوک است که از میدان اول یعنی «توبه» که بازگشت از روی اخلاص به پیش خداست، آغاز و به میدان صدم یعنی «بقا» ختم می‌گردد و البته در کتاب به میدان صد و یکم هم می‌رسد که همان میدان محبت. (ر. ک: ص ۲۱)

 

 

کتاب صد میدان خواجه عبدالله انصاری

عکس از دامنه

 

 

جناب خیرالله یوسفی

متصدی کتابخانۀ یادگار امام قم.

۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷. عکاس: دامنه

 

اینک چهار میدان از میان صد میدان:

میدان اول: که میدان توبه است. توبه نشانِ راه است و سالار بارگاه و میانجی پذیرش. و به کردارِ خود ناجی‌دیدن. (رک: ص ۸ و ۹)

میدان چهل‌و هفتم: که میدان مداومت است. مداومت تن به وِرد. زبان به ذکر و سر بر ضبط. (رک:ص ۱۴۵)

میدان پنجاه‌و‌نهم: که میدان ثقَت است. ثقت پشتی‌داشتن است. که از سه چیز برمی‌خیزد: ار صدق تصدیق. از حُسن ظنّ و از صفای نظر. (رک: ص ۱۸۰)

میدان هشتادم. که میدان استسلام است. استسلام حقیقتِ اسلام است که سه درجه است: از شرک برَستن. از خلاف برَستن. از خود برَستن. (رک: ص ۲۴۹)

  • دامنه | دارابی

  • دامنه | دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. اون شاه بود که خود را به تقلّب و فریب و دروغ و خودخواهی و حیله، «ظل الله» یعنی سایۀ خدا جازده و شعار سه گانۀ «خدا، شاه، میهن» را باب کرده بود و در برابر آمریکای امپریالیست و اسرائیل غاصب خون ریز، مطیع و خاضع و بله قربان گو بود. آری؛ شاه ذلیل الله! شده بود نه ظل الله. ما، فرزندان خمینی روح الله هستیم که کلیم الله وار در برابر سه طاغوت زر و زور و تزویر ایستاد و به قول مرحوم آیت الله اراکی «مجدّدالمذهب قرن» شد و به ما ایرانی ها و مسلمانان آزادیخواه منطقه حیات جدید بخشید.

 

 

عکس ماهواره ای ایران. بازنشر دامنه

عکس ایران

بازنشر دامنه

 

ما شاه و شاه پرست نیستم که در برابر زیاده طلبی و زورگویی های امپریالیسم جهانخوار و صهیونیسم انسانخوار؛ همانند شاه «ذلیل الله»، خوار و زبون باشیم. ما زبان داریم و توان. ما ضد استبداد بوده و هستیم و شاه را با شعارهای دینی، سیاسی، اخلاقی و ایرانی و با شیوۀ انقلابِ غیرمسلّحانه و بدون خون ریزی بیرون کرده ایم. ما ضد استعمار بوده و هستیم و ایران را هرگز زیر یوغ هیچ قدرت توسعه طلب و زرمند و زورمندی، تنها و بی یار و در امان خدا رها نگداشته ایم و همانند جان خویش از آن، به توکل و توحید و خداباوری محافظت نموده ایم. ما ضد استثمار بوده و هستیم و حاضر نیستم حتی لحظه ای از سوی هیچ ابرقدرتی دوشیده شویم؛ و حتی آنی حاضر نیستیم از سوی هیچ زمامدار جهانخواری به بیگاری و تسلیم، کشانده شویم.

 

ترامپ فاسد که سهله، اگر همه سلطان های جبّار جهان از قبرشان برخیزند و علیۀ ما حَوار کشند و رَجز بخوانند، بازهم ایرانیِ تسلیم ناپذیر هستیم. زیرا؛ ما اشک ریختۀ خونِ حسین بن علی _سلام الله علیهما_ و شاگرد عصر عزّت آفرین عاشوراییم. همین. قم. دامنه.

  • دامنه | دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. یادی از دِوَندی و راه‌کِره. اول دوندی: یک روزی از روزهای نوجوانی ام، پدر و مادرم وقتی از شهر ساری بازگشتند روستا (داراب‌کلا) یک دِوَندی (=کفش و به عبارت بهتر کَلوش) برام خریدند. از نهایت ذوق، آن را نمی پوشیدم تا کثیف نشود. بر طاقچۀ پنجره نگه اش می داشتم و هی نگاهش می کردم و کیف. روزی مجبور شدم آن را بپوشم. اما از بس سوسو می زد و برق ساطع می نمود! و بشدت چشم نواز بود، از بینندۀ عابر خجالت می کشیدم. تا این که در پیچ مرحوم یعقوب طالبی در ببخیل، یکی به من گیر داد و گفت: اِورین نوکفش هیژژژژژژژوووووو. فی‌الفور، دِوندی را به گِل و تیل مالیدم و از متلک این و اون رهایی یافتم. اساساً در دارابکلا اگر کسی نوخرید می پوشید، اغلب این و اون به او می‌گفتند: هیژژژژژژژووووووو.

 

اما راه کِره: راه کره، پولی جیبی بود که والدین و داداش ها به کوچکترها می دادند. راه کره یا برای پاداش بود، یا برای اُجرت ناچیز و یا برای رفتن به شهر. من راه کره را خیلی دوست می داشتم. البته اگر می تونستم براحتی از پدر و مادرم بگیرم و برم سینما. در زندگی ام، راه کره شیرین ترین هدیه بود، خصوصاً وقتی از مرحوم عمه ام کبل رضیه _همسر حاج آق علی_ می گرفتم. بگذرم که الانه راه کِره که خوبه، اگر همۀ پول و پَل را هم بدهی، بازم بی منظور سگ اند و بی نهایت ناسپاس و جر زن و حرّاف و نمک نشناس. آمریکایی ها را می گویم؛ نفت را از شاه بُزدل می دزدیدند؛ حالا بدعادت شدند نامردها.

 

از بس، مُفت و کوفت خوردند و سرخ پوست ها را کُشتند و خاک شان را به حیله تصرف نمودند؛ خیالاتی شدند. برجام کم بود!!؟ حالا باز هم پی مفت خوری و به قول دارابکلایی ها راه کِره از ایران هستند... کور خوانده اند. بگذرم و شعار محوری ام را به قطع و یقین بگویم:

ننگ بر امپریالیسم نیز مرگ بر آمریکا

  • دامنه | دارابی

 

عکاس: جناب یک دوست

 
 
 
 
سه راه اسلام آباد، سورک، دارابکلا
 
 
  • دامنه | دارابی
دامنه‌ی داراب‌کلا

قالب کارزی چهارم : دامنه ی داراب کلا