بایگانی آبان ۱۳۹۶ :: دامنه‌ی داراب‌کلا
Menu
مطالب دامنه را اینجا جستجو کنید : ↓↓

qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

پيشنهادهای مدیر سایت
آخرين نظرات
طبقه بندی موضوعی
دنبال کننده ها
بايگانی ماهانه
نويسنده ها

۴۵ مطلب در آبان ۱۳۹۶ ثبت شده است

به نام خدا. سورِن کی یِر کگارد متألّۀ دانمارکی می گوید: «نیایشِ نادرست می کوشد خدا را بفریبد، گمان می کند خدا تغییر می پذیرد. اما خدا نه فریب می خورد نه می فریبد. نیایش نادرست خدا را به شکل انسانی در مقیاس عظیم درمی آورد. گویی می توان خدا را متقاعد کرد و یا در برابر او به چانه زنی و تملُّق پرداخت. انسانی که بدرستی نیایش کند متواضع است و هر چیزی را به خدا ارجاع می دهد... نیایش کاری ست که انسان انجام می دهد تا خدا در وجود او عمل کند.»  از یادداشت های سالهای گذشته‌ی دامنه از منبع  «نام آوران فرهنگ معاصر» تدوین شهاب عباسی. صفحه‌ی سی و شش.

  • دامنه | دارابی

 

 

جناب دارتوکِن دارکوب با ارسال دومین قسمت نوشته‌اش

از دامنه پرسید چرا احمدی نژاد از چشِ جناح راست افتاد؟

وی از من خواسته دیدگاه شخص دامنه را بگویم.

 

پاسخ دامنه

 

به نام خدا. سلام من به شما «جناب دارتوکِن». در قسمت اول نوشته یا همان پرسش های شما از دامنه یعنی اینجا، گفته بودم شما با شیوۀ مناسبی در دامنه ورود کرده ای. البته به شرط آن که خودت هم دیدگاه هایت را بنویسی و فقط پرسش نکنی. از نظر من پرسش شما وقتی دقیق پاسخ می گیرد که این سؤال را بدان بیفزاییم: چرا محمود احمدی‌نژاد در چشم جناح راست افتاد سپس برافتاد؟ خیلی خلاصه جوابم این است: اولین شورای شهر تهران منحل شده بود. کشور هم به روایت آن زمان «دوم خردادی» شده بود یعنی هشت سال کشور در دست سیدمحمد خاتمی و جناح چپ افتاده بود. هشت سال هم در دست هاشمی رفسنجانی. جناح راست خود را مغبون یافته بود. بنا به عللی دومین شورای شهر تهران به دست جناح راست افتاده بود و آنها هم محمود احمدی نژاد را شهردارتهران کردند. یواش یواش به مدَد یک جریان پشت پرده! که خود را «پاک دستان» و سپس «آبادگران» نامیدند، نام او هم نزد جناح راست بالا و بالاتر آمد. تا جایی وی را پیش بردند که یکباره «رجال» محسوب شد و نامزد ریاست جمهوری 1384 گردید.

 

کارزار به مرحله‌ی دوم کشید زیرا هم جناح چپ چند کاندیدا داشت: مثل دکتر مصطفی معین. شیخ مهدی کروبی. و هم جناح راست. او یعنی محمود احمدی نژاد با شمارش مجدد آرای استان اصفهان که تشکیک شده بود، نفر دوم شد که در نهایت در رقابت با هاشمی رفسنجانی _که آن زمان بشدت نزد مردم مورد انتقاد شدید بود و از وی به عنوان «اکبرشاه» یاد می شد_ به ریاست جمهوری رسید. جناح راست تمام قد و با همۀ توان و اعوان و انصارش و حتی شخصیت های مذهبی اش برای رهایی از پدیدۀ خاتمی به او روی آوَرد.

 

داستان غم انگیز آن هشت سال حُکمرانی مطلق او خصوصاً سخنان دروغ پردازنۀ عمدی او علیه انقلاب، جنگ و افراد در مناظره ها -که شوی ضرغامی و جریان پشت صحنه بود- و نیز بحران آفرینی هشتاد و هشت مفصل است. اندک اندک وقتی پدیده خاتمی فروکاست و کشور در بهت هشتاد و هشت فرو رفت، او با یارانی که دور و برش جمع کرده بود، دچار خودشیفتگی شد و با اندیشه های منحرفانه و خیال بافانه مشائی و مهدویت گرایی خرافی و مُضحک با مراجع تقلید و بخشی از جناح راست و سپاه و حتی با رهبری که وی را بسیار حمایت و هدایت و راهنمایی و تشکر می کردند و دولتش را از مشروطه تا دورۀ وی بهترین دولت نیز نامیدند، درافتاد. و سرنوشتش چنان شد که این روزها همه می دانیم. یک - ردِّصلاحیت توسط همان نهادی که هم وی را رجال دانستند، هم صالح و بلکه برخلاف قانون و اصل بی طرفی هم وی را اصلح و نظرکردۀ امام زمان (عجّ) خواندند. دو - پروندۀ قطور محاکمۀ وی و حلقه‌ی وی. سه - انتصاب مجدد وی در مجمع تشخیص مصلحت توسط رهبری که این روزها برخی از نمایندگان جناح راست حتی خواهان «اخراج» او از آن مجمع شدند. زیرا معتقدند پروندۀ قضایی و تخلّفات مالی دولتی وی و یارانش آن چنان سنگین است که کمترین حکمش می تواند انفصال از خدمات دولتی و حکومتی باشد. آری، غوره نشده مَویز شده بود. اما راست آیا درس می گیرد!؟ یا نه؟ به گمان من نه. خلاصۀ ماجرا، همین است که گفتم؛ اما مفصّل چیزهای فراوان و رازهایی ست که وقت می خواهد و حوصلۀ خوانندگان.

  • دامنه | دارابی

به نام خدا. ساعت هفت صبح امروز سیزده آبان ۱۳۹۶ متنِ دامنه با عنوان «نقدی بر آیت الله خوئینی‌ها» در سایت انصاف نیوز بخش «اخبار برگزیده» بازنشر شد. (اینجا) که در عکس مندرج دیده می شود:

 

 

من نیز بعدازظهر امروز این تشکرنامه زیر را برای آن سایت خبری تحلیلی، (ذیل همان پست) ارسال کردم و منتشر شد: سلام علیکم. از بارنشر متن بنده نقدی بر آیت الله خوئینی‌ها در سایت حق گو و باانصافِ «انصاف نیوز» ممنونم. من سایت شما را همه روزه نه فقط مرور، بلکه مطالعه می کنم، به عبارتی یک دنبال کنندۀ سایت شما هستم و برخی از مطالب شما را با درج لینک، و گاه با نکته های افزوده ام، در وبلاگم «قلم قم دامنه دوم» منتشر می کنم. شما برادران و خواهران مؤمن و انقلابی در سایت انصاف نیوز را افرادی مُنصف و حق گرا یافته ام. به جناب آقای علی اصغر شفیعیان مدیر سایت و همۀ دست اندرکاران شما خداقوت می گویم. نیز به جناب دکتر مسعود پزشکیان نمایندۀ باتقوا و حق جو نیز سلام دارم. ابراهیم طالبی دارابی (دامنه) ۱۳ آبان ۱۳۹۶ ۱۲:۳۵ ب.ظ.

  • دامنه | دارابی

  به قلم دامنه. به نام خدا. خاطره‌ی امروز من. امسال، سیزده آبانِ من این گونه گذشت: چون بخشی از اعضای خانواده و خاندانم برای زیارت اربعین امام حسین (ع) از چند روز پیش به نجف اشرف مُشرّف شدند تا با با پای پیاده، به کربلای مُعلّی بروند، من برخلاف سال های گذشته توفیق حضور در تظاهرات ضدآمریکایی 13آبان قم را نیافتم. اما اساساً به شعار متفکرانۀ و درستِ «مرگ بر آمریکا» معتقد و مُصرم. هرچند هیچ گاه مذاکره را در اسلام و برای مسلمان، منفی و منتفی و به قولی برخی «زوزه» نمی‌دانم. زیرا؛ اسلامی که من بدان ایمان دارم مکتبِ دعوت، دینِ منطق ، شریعتِ کتاب، مذهب استدلال و صلح است و در صورت لزوم دفاع و مقاومت. آن هم بر مبنای عدالت و رعایت حقوق بشر و پایبندی به همۀ آداب جنگ و نبرد و اوج وفاداری به اخلاق و مدارا و میثاق.

 

صدها دلیل دارم برای «مرگ بر آمریکا». ولی یک دلیل برای مبارزه با آمریکا کافی ست و آن این است بیش از شصت سال است بر مردم آوارۀ فلسطین ظلم و ستم می کند و حقّ مسلّم فلسطینیان را عامدانه انکار می کند و رژیمی دروغین و جعلی به اسم «اسرائیل» -که نام حضرت یعقوب (ع) است- را در خاک مسلمین به مدد انگلیس بنا نهادند که غُدّۀ چرکین منطقه شد.

 

نیز من با اساساً خوی استکباری و استبدادی در همۀ وجوه آن مخالف ام. زیرا ضدِّ کرامتِ انسان است. چه استکبار و استبداد جهانی، چه منطقه ای، چه کشوری، چه خانوادگی و چه فردی. خصوصاً از نوع شاهان قَجری، بالاخص رویّۀ خشن و یکدندۀ محمدعلی شاهی، با آن شیوۀ روسی به توپ بستن مجلس شورای ملی. چون به قول مرحوم علامه طباطبایی در «نظریه استخدام» حاکمان سعی دارند همه انسان ها را به خدمتِ خود گیرند و از آنان به نفع جاه طلبی های خود بهره بکشند و خودکامگی پیشه کنند. و به نظر من آمریکا رئیس خودکامگان جهان است، چه در چپاول جهان، چه در غارت آزادی انسان و چه در قتل عامِ خِردجمعی دانشمندان و روشنفکران.

 

کتاب هرمنوتیک مدرن


تصویر زیر کتابخانۀ عمومی

یادگار امام قم. عکاس: دامنه

 

از این رو چون به حکم قرآن و آموزۀ اسلام، مطالعه را اساسِ کار انسان می دانم، امروز به علت عدم توفیق در تظاهرات سیزده آبان، با اشتیاق به «کتابخانۀ عمومی یادگار امام قم» رفتم و تقاضای عضویت سراسری کردم و چون بازنشسته بودم با صد درصد تخفیف، عضویتم پذیرفته شد و می توانم از همۀ چندهزار کتابخانۀ عمومی سراسر کشور کتاب به امانت ببَرم و مطالعه کنم. و این اولین کتابی ست از این کتابخانه به امانت گرفته ام: «کتاب هرمنوتیک مدرن» بدین گونه مراسم 13آبان 1396 من از سر گذشت. مطالعه، نهایت لذت معنوی من است. ان شاء الله همگی با شناخت، جهان زیبا را لمس کنیم و آخرت زیباتر را درک و همیشه ضدّظلم و ضدّستمگر و یارمظلوم و یاورستمدیده باشیم. ...لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ. نه ستم می کنید و نه ستم می بینید. (از آی‌ی دویست و هفتاد نه بقره ترجمۀ مرحوم محمدمهدی فولادوند)

  • دامنه | دارابی

به نام خدای آفرینندۀ آدمی. سال ۱۳۶۱ کم‌کم به اسفندماه رسید. به نیمه که رسید، رفقایم پس از قریب پنج ماه دوری، از جبهۀ غرب به دارابکلا بازگشتند. با آمدن دوستانم ماه ها و روزهای قشنگ تری کنار هم داشتیم. چون: هم نقل خاطرات می شد. هم دلتنگی ها به سر می رسید. هم جنگل و تفریح از سر گرفته می شد. هم قدم زدن در کوچه پس کوچه های روستا به ما حسّ و حال بسیار دلکشی می بخشید. و هم جلسات سیاسی ما رونق و عمق بیشتری پیدا می نمود؛ خصوصاً وقتی افتراق ها و شقاق های جناحی در روستای ما به اوج خود رسیده بود و آن 33 نفر به عنوان جناح چپ از انجمن اسلامی بالا بیرون رفتند _تسامُحاً بهتر است بخوانید بیرون انداخته شدند_ و «حزب الله دارابکلا» را شکل دادند.

 

من که برای ورود به یک نهاد ثبت نام کرده بودم، گه گاه به دور از چشم رفقا و هم محلی ها به صورت کاملاً مخفی و حساب شده به مرکز گزینش آن نهاد می رفتم تا خبر درآورم پرونده ام به کجا کشیده شد. هر بار که می رفتم این را می شنیدم: در مرحلۀ «تحقیقات محلی» است. با شنیدن این جواب طبیعی و خوش برخوردانه و برادرانه، با انرژی و پتانسیل بالا و باور به گفتۀ صادقانۀ به خانه برمی گشتم و ایام را منتظرانه سپری می کردم. بیشترین کارهای فکری من در این سال ها، مطالعۀ منظّم و عمیق به همراه یادداشت برداری مکتوب آثار مرحوم شریعتی، شهید مطهری و کتاب های سیاسی و عرفانی و رُمان ها و روزنامه ها و مجلات بود. نیز جلسات متنوع سیاسی در محل که در آینده خواهم نوشت. فروردین ۱۳۶۲ را هنوز به انتها نبرده بودم، با سید عسکری شفیعی دارابی قرار گذاشتیم باز هم به جبهه برویم. او هم برای ورود به یک «نهاد» دیگر ثبت نام کرده بود و منتظر جواب مانده بود.

 

خیلی زمان گذشت و دیدیم معطّل جواب بمانیم از غافلۀ رزم و جهاد و عشق و «لبیک به خمینی» عقب می مانیم. فرصت را برای رفتن مجدّد به جبهه از دست ندادیم. فضا، فضای جنگ و پیمان بستن با خون شهیدان بود. این بار راحت تر اعزام شدیم، چون اعزام مجدّد نیازی به آموزش نظامی نداشت.

 

من، سیدعسکری، برادرجانباز محمد بازاری جامخانه‌ای، شعبان معافی از روستای اناردین دشت ناز، اصغر شکری لالیمی و زین العابدین زلیخانی تلاوُکی دودانگه به همراه یک تیپ بسیجی از طریق سپاه ۲۵ کربلا مازندران به تهران و از آنجا با قطار به جبهۀ جنوب، اهواز اعزام شدیم. دو شب در پادگاه شهید بهشتی سپاه ۲۵ کربلا ماندیم. سپس بلافاصله تجهیز و مسلّح شدیم و از اهواز به منطقۀ عملیاتی جُفیر در خوزستان گسیل شدیم. ما جزوِ گردان مسلم بن عقیل به فرماندهی شهید عالی جویباری شدیم. شهیدی عارف، پاک، خط امامی و بسیار خاکی. یادم است موقع تحویل گرفتن خط و محور جبهه، حاج احمد آهنگر مجروج شده بود و داشت برمی گشت و فقط لحظاتی همدیگر را توانستیم ببینیم.

 

سیدعسکری فرمانده دسته گروهان ما شد. من معاون دسته. فرمانده گروهان هم پاسداری از گرگان به اسم برادر منصوری. چند چیز در جبهه پرحادثۀ جُفیر رخ داد که در قسمت بعدی مختصر می نویسم. تا حدّی که گفتن آن برای خواننده مَثمر و برای تاریخ مهم باشد. فقط این را اینجا بگویم که در آن روزگاران حس و حالم به عنوان یک جوان پویا و در حال جستجو و در عین حال دلباخته، همیشه جدایی و تنهایی و دربدری و غُربت و غریبی و انفصال از رفقا و کانون خانواده و والدین بود. در واقع درونم در آن سال عین لَحن آهنگ «دلنوازان» علی لُهراسبی بود:

 

حال من دست خودم نیست

دیگه آروم نمیگیرم

دلم از کسی‌ گرفته

که میخوام براش بمیرم

باز سرنوشت و انتهای آشنایی

باز لحظه‌ های غم‌ انگیز جدایی

باز لحظه‌ های ناگزیر دل‌ بُریدن

بازم اول راه و حسّ تلخِ نرسیدن

  • دامنه | دارابی
در سومین پرسش، جناب دارتوکِن دارکوب با ارائۀ یک پیام دربرگیرندۀ متن های منشترۀ دامنه دربارۀ اربعین، پرسیده: «سلام جناب اقای دامنه و خواننده های محترم دامنه. مگه گلییویچ دوگین که اقاشیخ مالک گفته (این پست: اینجا) فردی غربگرا وضد ایرانی نیست؟میشه توضیح بدید»
 

پاسخ دامنه
 
به نام خدا. سلام من به شما «جناب دارتوکِن». من در پاسخ جناب شیخ مالک در همان پست _که اشاره کرده ای_ به صورت غیرمستقیم نکاتی گفتم از جمله تأکید کردم که اربعین را نباید از فرهنگ عاشورا جدا کرد. نیز این خودجوشی را نباید دولتی کرد و حکومت آن را به جناح بندی تقلیل دهد. اما دوگین کیست؟ دوگین از دوستان محفلی بخش خاصی از جناح راست است که افرادی چون نادر طالب زاده به آن متّصل اند. (عکس زیر یک نمونه از جلسات دوگین میان آنها و روحانیون است در نشستی در اصفهان). دوگین رهبر و بنیانگذار «حزب اوراسیا» _حزب افراطی‌ترین ناسیونالیست‌های روس_ است.
 
 
 
آلکساندر گلییویچ دوگین.
نادر طالب زاده عضو «جمنا»
مجری برنامه راز. (منبع)


دوگین یک ناسیونالیست افراطی ست و بر عکس نظر شما، ضدّغرب است نه غربگرا. به عبارتی غرب ستیز است. و عجیب این او که ایران را «مقرّ مبارزه با مدرنیته» می داند. (منبع) دوگین در اسفند  ۱۳۹۴ به ایران آمد و با هماهنگی نادر طالب زاده به دیدار آیت الله میرباقری (رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم) رفت. او  خطاب میرباقری این چنین می گوید: «برای من، مدرنیته یعنی شیطان…. به عقیده من، نور و ظلمت یعنی سنت و مدرنیته. این چارچوب فکری من است و من ایران را به خاطر دفاع از سنت و جنگ با مدرنیته تحسین می‌کنم…. من در جوانی، ضدکمونیسم بودم، اما می‌دانم که لیبرالیسم حتی از کمونیسم هم بدتر است… مدرنیته، شیطان است. تمدن غرب، سرزمین پدری شیطان است…. دین دجال، علوم طبیعی، و ایدئولوژی لیبرال، یکی هستند… من با دیدگاه شما (ایت الله میرباقری) درباره لیبرال‌دموکراسی هم کاملاً موافق هستم. به عقیده من، لیبرالیسم، عصاره شیطان است… ما غرب را نه یک رقیب در دنیا، بلکه خودِ دجّال می‌دانیم. این یک عقیده آخرالزمانی و از علامت‌های آخرالزمان است…. مردم ما مردم عاقلی هستند، اما خواص ما، گناه‌کار [و بی‌ایمان] هستند: چه کمونیست باشند و چه لیبرال.» (منبع)

 
او همچنین گفت: «شخصاً احمدی‌نژاد را دوست دارم، به خاطر محافظه‌کار بودن و ضدغربی بودنش. اکثر اقدامات او در صحنه بین‌المللی هم به نظر من، درست و بجا بودند. من زمانی که او رئیس‌جمهور بود، به سفیر ایران در مسکو پیشنهاد دادم که یک کتاب درباره احمدی‌نژاد بنویسند… من خودم شخصاً احمدی‌نژاد را دوست دارم، چون لیبرال‌ها در روسیه از او متنفر هستند. البته به نظر من، «رهبر» بصیرت بیش‌تری دارد….. همین که ایران در آن زمان تحت تحریم قرار می‌گرفت، نشان می‌دهد که راه احمدی‌نژاد، راه درستی بوده است.» (منبع) فکر کنم همین مقدار آگاهی رسانی کافی باشد. ان شاء الله جناب دارتوکن دارکوب هم، فقط پرسش نپرسند! و خود نیز دست به قلم ببرند. بگذرم و خود دانند.
  • دامنه | دارابی

مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاءَ فَعَلَیْهَا وَمَا رَبُّکَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِیدِ

کسی که کار شایسته انجام دهد، به سود خود اوست

و کسی که مرتکب زشتی شود به زیان خود اوست،

و پروردگارت ستمکار به بندگان نیست.

(سوره فصلت، آیه‌ی چهل و یک ترجمه انصاریان)

 

تفسیر علامه طباطبایی

 

یـعـنـى عـمـل، قـائم بـه صـاحـبِ عـمـل اسـت، و بـیـانـگـر حال او است. اگـر عـمـل صـالح و مـفـیـد بـاشد خود او هم از آن سود مى برد، و اگر مُضر و بد باشد، خـودش از آن مـتـضـرّر مـى گـردد. پـس ایـن رفـتـار خـداى تـعـالى کـه نـفـع عـمـل صـالح را بـه صـاحـبـش مـى رسـانـد و او را ثـواب مـى دهـد، و ضـرر عمل بد را نیز به صاحبش مى رساند و عِقابش مى کند، اصلاً ظلمى نیست، و چنان نیست که وضع شىء در غیر موضعش باشد. و اگـر ایـن روش از خـداى تـعـالى ظـلم بـاشد، باید در ثواب دادن میلیونها بنده و عِقاب کـردن مـیـلیـونـهـا دیگر، در برابر میلیاردها عمل نیک و بد، ظَلّام بندگان باشد، ولى از آنـجـایى که گفتیم این روش ظلم نیست، پس خداى تعالى ظَلّام بندگان نمى باشد، و با ایـن بـیـان روشـن مـى شـود کـه چـرا فـرمـود (پـروردگار تو ظلام بندگان نیست) و نفرمود: (پروردگار تو ظالم به بندگان نیست). المیزان.

  • دامنه | دارابی

اخطار صریح و شجاعانۀ مرجع بزرگ شیعیان جهان مرحوم آیت الله العظمی سید ابوالقاسم خوئی به شاه خائن در سال 1342: «از قرون متمادی دشمنان اسلام از نظر اضمحلال دین و برده ساختن مسلمانان درصدد تفریق دو قوه روحی و مادی آنها برآمده و به فضل الهی در اثر تنبه اولیای امور و علماء اعلام به مقصد خود نائل نگشته اند. در حال حاضر زمینه را قابل دیده به فعالیت پرداختند که ضربت مُهلک خود را بر پیکر کشور اسلامی وارد سازند. بسیار جای تأثر و تأسف است که سقوط و انحطاط مملکت اسلامی و یگانه مرکز تشیع به جایی برسد که زمامداران آن آلت و وسیله انجام مقاصد شوم آنها گردند.

 

 

 

ما چندی قبل مفاسد تصویب نامه شوم و جعل قوانینی برخلاف مقررات اسلام را تذکر داده و اعلام خطر نمودیم با این حال شاه با کمال جدیت از آن قوانین دفاع کرده و در اثر آن روزنامه های مزدور و خائن بهانه به دست آورده نسبت به مقام روحانیت هتاکی نموده بلکه مقدسات اسلام را خرافات و ارتجاع سیاه و قوانین پوسیده نامیدند. البته حکم چنین اشخاص در شرع مطهر معین و مبین است، ما جداً از شخص شاه خواستاریم که اسباب اغتشاش مملکت و ناراحتی عموم مسلمانان جهان را مرتفع سازند. علماء اَعلام و عموم طبقات مسلمانان با اتکال به حول و قوه الهی از مقدسات دین تا آخرین نفس دفاع خواهند نمود. علی الله توکلنا ربنا افتح بیننا و بین قومنا بالحق و انت خیر الفاتحین. ابوالقاسم الموسوی الخوئی غره ذیقعده/۱۳۸۲ فروردین ۱۳۴۲.» منبع

  • دامنه | دارابی

معتقدم گاهی روح آدمی فقط با لیف های سیاسی جلاء می یاید، نه با نکته‌های عرفانی و معنوی. مثل این لیف: مونتسکیو در روح القوانین در تعریف ماهیت استبداد می‌نویسد: «وحشیان لویزیان [از ایالات آمریکا] چون می خواهند میوه به چنگ آورند، درخت را از بیخ قطع می کنند، این است ماهیتِ استبداد»

 

تفسیر نوین

استاد محمدتقی شریعتی. ص ۳۴۷

  • دامنه | دارابی

حجت الاسلام مسیح مهاجری مدیر مسئول روزنامه جمهوری اسلامی: «...بسیاری از مردم گرفتار، برای حل مشکلاتشان پناهگاهی ندارند. تاسف بارتر اینکه مسئولین ما به بهانه‌های مختلف از مردم فاصله گرفته‌اند... فقر و محرومیت نیز یک واقعیت انکارناپذیر است که بسیاری از مسئولین از آن بی‌خبرند. در کشوری که مسئولین آن در برج عاج زندگی می‌کنند... بعضی از مسئولین ما به جای سخن گفتن از وظایفی که برعهده دارند به همه چیز می‌پردازند و از زمین و آسمان حرف می‌زنند و به بالا و پائین دنیا حمله می‌کنند و شاید نمی‌دانند در یک قدمی آنها گرفتارانی هستند که در محرومیت و ظلم و عدم توجه به مشکلاتشان دست و پا می‌زنند... (منبع)

 

دامنه: این تقارُن فقر با صبر است

 

 

پاسخ دامنه

 

 

به نام خدا. می دانیم که بُرج عاج در زبان عامیانه، کنایه ای ست به آنان که بی دغدغۀ مردم، در خیالات خام و وهم آلود خود غرقه اند و از دلِ مردم بی خبر، بلکه بدتر از آن بی خیال. جناب مسیح مهاجری، برای این گونه افرادی که شما شجاعانه نقدشان کرده ای، این گونه کنایات اثری ندارد، چون به قول شما در بُرج عاج اند و گوشۀ خلوت خود در جلوت و تنعُّم و ناز و چیزی نمی شنوند! من فقط چندنکته را به یادها می آورم و می گذرم چون آنان در برج عاج نشسته اند و به افکارعمومی هیچ ارزش و بهائی نمی گذارند:

 

یک - وقتی سیرۀ علمای دینی را می خواندیم و نیز سرگذشت همین روحانیان قدرت گرفته در حکومت اسلامی را، افتخارشان این بوده که در دورۀ طلبگی و طاغوت شاه، حتی پول سیب زمینی و لبو نداشتند که سدّ جوع کنند ولی حالا...

 

دو - وقتی شهید آیت الله سیدحسن مدرس _روحانی ضدّ استبداد_ می خواست طلبه ایی را در حوزۀ علمیه اش بپذیرد اول نگاه به سر و وضع و لباسش می انداخت که مرفّه و شیک نباشد. روزی دید یکی آمده و دگمۀ لباسش خیلی خوشگل و گرانقیمت است، او را برای مدرسه اش پذیرش نکرد. گفت از همین دگمه ات پپداست که ساده زیست نمی توانی باشی و آخوندی یعنی ساده زیستی. اما حالا...

 

سه - وقتی شاه جشن های پُرخرج و تاجگذاری های پُرهزینه می گرفت، مهمترین منتقدین بحقّ آن جبّار، علمای مبارز دینی بودند و فریاد برمی آوردند و تذکر می دادند. اما در همین دولت 9 و 10 جمهوری اسلامی مشهور به حُکمرانی احمدی نژادی، میلیارد میلیارد تومان و میلیون میلیون دلار پول نفت و درآمدهای دیگر ناپدید شد و در جاهایی نامشخص رفت، که کمتر عُلمایی سراغ داریم که لب به سخن گشوده باشد و از بیت المال دفاع کرده باشد. چرا؟ چون از حکومت می ترسند! از حیثیت و آبروی خود می هراسند! چرا آنها حالا که طاغوت شاه را برانداختیم، باید از نصیحت و تذکر و فریاد هراس داشته باشند و سکوت پیشه کنند؟

 

چهار - در ضمن جناب مسیح مهاجری _که پرورش یافتۀ شهید مظلوم بهشتی هستی_ به شما هم باید تذکر دهم که آن هنگام بارها و بارها مرحوم آیت الله العظمی حسینعلی منتظری همین گونه نقدهای شبیه شما را، به نظام و حتی امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی تذکر می دادند ودلسوزانه در میان می گذاشتند و مردم را دعوت به آگاهی می کردند، ولی شما و روزنامه ات و بسیاری از هم لباسان و صاحبان قدرت، وی را نعوذبالله «شیح ساده لوح»!!! می خواندید. شما و امثال شما خوب می دانستید که واژۀ «ساده لو، ساده لوح» در لغتنامۀ دهخدا کنایه از چیست؟ نعوذبالله کنایه از «مرد خفیف العقل»، نعوذبالله زبانم لال «کنایه از احمق و بی شعور» کنایه از ساده مرد. این اهانت ها و ظلم های مسلّم به مرجع شیعۀ مبارز، پدرشهید، فقیه عالیقدر، عالم شجاع، مرد وارسته، شیخ ساده زیست و از دنیابُریده را هزاران هزاران بار دیدید و چیزی نگفتید و خودت هم بخشی از همان بُمب باران کنندگان بودی. باز هم خدا را شکر به راه حق هدایت شدی و زبان و قلم ات را مردمی تر کرده ای نه حکومتی و آغشته به جوهر قدرت.

 

بگذرم و آقازادگی ها و میراثخواری ها و فسادها و دنیازدگی و آفت ها را فعلاً فاکتور بگیرم که سینه ام نهُفته ها و نگفته ها زیاد دارم که به مرور ایام می گویم. حیف حیف که روحانیون دنیازده و قدرت طلب، علاوه بر خود و انقلاب، بر روحانیون وارسته و منزّه نیز ضربه می زنند و با آبرو و اعتبار آنان بازی می کنند و آفت به جامعه و نظامِ برآمده از خون پاک شهیدان_می گُسترانند.

  • دامنه | دارابی

متن نقلی: خاطره‌ی خواندنی از عشق علامه طباطبایی به عزاداری امام حسین علیه السّلام: «دکتر مرتضی نجفی قدسی مدیر دارالقرآن علامه طباطبایی به خاطره‌ای پرداخته که چنین است. آیت الله علوی بروجردی نقل کردند: روزی به اتفاق پدرم و مرحوم ″علامه مدّاح″ که از تهران آمده بود، به دیدار حضرت علامه طباطبایی رفتیم. پس از صرف چای، علامه طباطبایی از آقای علّامه مداح که مداحی می‌کردند، درخواست کردند که روضه‌ای بخواند. او هم روضه‌ی حضرت علی اکبر (ع) را خواند و اشعار ایرج میرزا را در این زمینه می‌خواند و علامه هم استماع می‌کردند و متأثر بودند تا اینکه به این بیت رسید:

بعد از پسر، دل پدر آماج تیر شد

آتش زدند لانه مرغ پریده را

 

علامه طباطبایی در اینجا فرمودند: اَعِد. یعنی دوباره بخوان و او دوباره این بیت را خواند، دوباره علامه فرمودند: اَعِد و تا چهار بار درخواست کردند که این بیت را دوباره بخواند و پس از اتمام روضه هم علامه در حالی که از شدّت تأثُّر با دست به پای خود می‌زدند، این بیت را تکرار می‌کردند و آنگاه با حالی که شاید مخاطبشان ما هم نبودیم فرمودند:ذای کاش ایرج میرزا این بیت شعر را به من می‌داد و من تفسیر المیزان را به او می‌دادم!

 

 

آیت الله علوی بروجردی می‌گوید: من در آن هنگام جوان و کنجکاو بودم و از این جمله ایشان تعجب کردم و گفتم آقا شما ایرج میرزا را می‌شناسید؟! او شاعر هزل‌سرایی است! ایشان فرمودند: بله می‌شناسم و دیوان ایشان را دارم، مع‌ذلک من حاضرم تفسیر المیزان را با این یک بیت عوض کنم! و سپس ادامه دادند که من حتی توهُّم این معنا را ندارم که کسی این شعر را برای حضرت علی اکبر (ع) بگوید و فردای قیامت، امام حسین(ع) در حق او بی‌تفاوت باشد.

 

نجفی قدسی افزود: امروزه اهمیت تفسیر المیزان بر همگان روشن و مبرهن است و برترین تفسیر قرآن در عصر حاضر است و حتی حضرت آیت الله جوادی آملی فرمودند که این تفسیر تا قیامت باقی است. آنگاه می‌بینیم علامه طباطبایی (ره) چه عشقی و ارادتی به ساحت اهل بیت و مخصوصاً حضرت سیدالشهدا (ع) دارند که حاضرند بهترین اثر علمی خود را با یک بیت شعر که بیانگر علاقه‌ی وافر حضرت امام حسین (ع) به فرزندشان علی اکبر است، عوض کنند.» منبع

  • دامنه | دارابی

اعضای قبیله سرخ پوست از رییس جدید می پرسن: آیا زمستان سختی در پیش است؟ رییس جوان قبیله جواب می ده برای احتیاط برید هیزم تهیه کنید. بعد میره به سازمان هواشناسی کشور زنگ میزنه: آقا امسال زمستون سردی در پیشه؟ پاسخ: اینطور به نظر میاد، پس رییس به مردان قبیله دستور میده بیشتر هیزم جمع کنند و برای اینکه مطمئن بشه یه بار دیگه به سازمان هواشناسی زنگ میزنه: شما نظر قبلی تون رو تایید می کنید؟ پاسخ: صد در صد.

 

 

رییس به همه افراد قبیله دستور میده که تمام توانشون رو برای جمع آوری هیزم بیشتر صرف کنند. بعد دوباره به سازمان هواشناسی زنگ میزنه: آقا شما مطمئنید که امسال زمستان سردی در پیشه؟ پاسخ: بگذار اینطوری بگم؛ سردترین زمستان در تاریخ معاصر! رییس: «از کجا می دونید؟ پاسخ: چون سرخ پوست ها دیوانه وار دارن هیزم جمع می کنن! منبع

  • دامنه | دارابی
دامنه‌ی داراب‌کلا

قالب کارزی چهارم : دامنه ی داراب کلا