بایگانی آبان ۱۳۹۶ :: دامنه‌ی داراب‌کلا
Menu
مطالب دامنه را اینجا جستجو کنید : ↓↓

qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

پيشنهادهای مدیر سایت
آخرين نظرات
طبقه بندی موضوعی
دنبال کننده ها
بايگانی ماهانه
نويسنده ها

۴۵ مطلب در آبان ۱۳۹۶ ثبت شده است

قلم دامنه. به نام خدا. سلسله مباحث روحانیت دارابکلا. از دیگر روحانیون روستای داراب‌کلا، فرزندانِ حجت الاسلام شیخ محمدرضا خراسانی‌اند که من سال قبل در ۲۹ آبان ۱۳۹۵ (اینجا) به شرح حالِ ایشان و خاندان‌شان پرداخته بودم. اینک در ادامه‌ی معرفی روحانیون داراب‌کلا به فرزندان ایشان می پردازم.

 

همان‌طوری که مطّلع هستید، خراسانی‌ها در دارابکلا از خاندانی مذهبی، مُلّا و دارای مکتبخانه و مورد وثوق جامعه‌ی داراب‌کلا برخاسته‌اند. جدّشان مرحوم مُلامحمدکاظم‌اند که از وجاهت خاصی برخوردار بودند. شیخ محمدرضا -که از روحانیون نسل دهه‌ی ۳۰ داراب‌کلا هستند و طلبگی‌شان را از نزد مرحوم آیة الله آقا دارابکلایی در مدرسه‌ی علمیه‌ی امام صادق (ع) داراب‌کلا آغاز کرده بودند- رهسپار مشهد مقدس شدند و همچنان در آنجا مقیم‌اند و از فرزندان وی نیز، سه تن (شاید هم چهار یا پنج تن) روحانی‌اند و در همان شهر مقدس مشهد مقیم و مشغول به تحصیل می‌باشند.

 

در ایام سوگواری رحلت پیامبر رحمت (ص)، شهادت امامان حسن مجتبی و حضرت علی بن موسی الرّضا _علیهماالسّلام_ توفیقی شد تا این پست در ادامه‌ی سلسله مباحث روحایت داراب‌کلا _که همچنان ادامه دارد و دنبالش می کنم_ ارائه گردد. با درود به همگی روحانیون داراب‌کلا و این خاندانِ خوب و وجیهِ روستای‌مان.

  • دامنه | دارابی
به قلم دامنه. به نام خدا. فرهنگ لغت دارابکلا. گرچه برخی از واژه های محلی، آرام آرام از میان دارابکلایی ها رخت بربسته و کم کم فراموش شده _که من یواش یواش دارم در فرهنگ لغت دارابکلا به آنها می پردازم و احیاء می کنم_، اما هنوز هم برخی دیگر از واژه هاست که بر زبان دارابکلایی ها همچنان رایج و جاری و پُرکاربُرد است:
 
چماز: نماز بود یا چماز؟ اشاره به فردی ست که نمازش را تند و سریع می خواند. چماز بر وزن نماز، گیاه خودرُوی سرخس است که قدیما دارابکلایی ها بر پشت بام خانه ها و دیوارها و کالوم ها (= طویله های گاو و  اسطبل های اسب و کرِس های گوسفند) می آویختد تا از باران در اَمان بمانند.
 
وَچه ویلِه: اشاره به کم عقلی و کم خردی برخی ها دارد. وچه یعنی بچه. ویله هم پسوندی هموزن است بر پیِ آن. برخی هم از روی تعجّب به کار بچگانۀ برخی بزرگترها می گویند: وچه بَهی مگه؟ یعنی این چه کاریه که می کنی؟
 
اَم شانسه: اشاره دارد به موقعی که کسی دچار بدشانسی و بداقبالی شود و خبر ناگواری بشنَود و خود هم در آن خبر دخیل باشد. مثلاً کسی برای کسی یک تریلی هیزم آورده، طرف به جای این که از هیزم تعریف کنه، مادام می گیه: مُنجه ور بیهِه. بَپیسّه بیهه. خوب تَش و اَلوگ نینه هیمه. جوابش همینه که با لحن لُغزی می گن: اَم شانسه؟ یعنی نوعی بداقبالی و اِعجاب از رفتار عجیب طرف.
 
شوپَرپَری: نام خُفّاش است. ولی در متلَک به کار می رود. وقتی از ترکیب و لباس و چهرۀ مثلاً شخصی بدشان بیاد یا عجب کنند، می گن: بلا تُه هیکل بخواره، شوپَرپَری رِه موندِنه.
 
مِرغانه: تخم مرغ است، چه از مرغ محلی، چه از  بوقلمون، چه از غاز و چه از ماشینی کِرگ. وقتی خیلی عجله داشته باشند شدیداً گرسنه و هلاک و مونده باشن (یعنی وِشنایی حسابی صیب هاداهِه) می گن: دِکّال (=دو تا کال) مِرغانه بزن هاشّیم. زود بَخواریم دربُوریم.
 
تِه عقِل مگه کِساده: یعنی این چه اخلاقیه که داری؟ چه حرفایی که می زنی؟ مگه عقلت کمه کساده؟ کساد اشاره به همان کساد در بازار داره که آن روز کم مَشتری است و بی دخل.
 
وِم بازار دَکته: متلک به آن کسی ست که زیادی لوس شده باشد. یا لُغز به شخصی ست که زیادی دور وَرداشته و خیال می کند کدخدا شده. وِم، یعنی وی هم.
  • دامنه | دارابی

 

به قلم دامنه: به نام خدا. مزرعه و پرورش طیور برادران رمضانی بالامحله‌ی داراب‌کلا. عکس‌های ارسالی آقای محمد عبدی سنه‌کوهی به دامنه. ۲۴ آبان ۱۳۹۶. من به این پسران مرحوم حاج اکبر اسماعیل خداقوت می‌گویم که در این روزگار بیکاری‌ها و کمبود اشتغال، خودابتکاری کردند برای نون‌آوری خانواده و رزق حلال این‌گونه پویا می‌کوشند.

  • دامنه | دارابی

روزى عثمان در کنار مسجد نشسته بود. مرد فقیرى از او کمک مالى خواست. عثمان 5 درهم به وى داد. مرد فقیر گفت: مرا نزد کسى راهنمایى کن که کمک بیشترى به من بکند. عثمان به طرف حضرت حسن مجتبى و حسین بن على (ع) و عبدالله جعفر، که در گوشه‏‌اى از مسجد نشسته بودند، اشاره کرد و گفت: نزد این چند نفر جوان که در آنجا نشسته‌‏اند برو و از آنها کمک بخواه. وى پیش آنها رفت و اظهار مطلب کرد. حضرت مجتبى (ع) فرمود: از دیگران کمک مالى خواستن، تنها در سه مورد رواست:

 
دیه‏‌ اى به گردن انسان باشد و از پرداخت آن به کلى عاجز شود،
یا بدهى کمرشکن داشته باشد و از عهد پرداخت آن بر نیاید،
و یا فقیر و درمانده شود و دستش به جایى نرسد.
 
آیا کدام یک از اینها براى تو پیش آمده است؟ گفت: اتفاقا گرفتارى من یکى از همین سه چیز است. حضرت مجتبى (ع) 50 دینار به وى داد. به پیروى از آن حضرت، حسین بن على (ع) 49 دینار و عبدالله بن جعفر 48 دینار به وى دادند. فقیر موقع بازگشت، از کنار عثمان گذشت. عثمان گفت: چه کردى؟ جواب داد: از تو پول خواستم تو هم دادى، ولى هیچ نپُرسیدى پول را براى چه منظورى مى‏‌خواهم؟ اما وقتى پیش آن سه نفر رفتم یکى از آنها (حسن بن على) در مورد مصرف پول از من سؤال کرد و من جواب دادم و آنگاه هر کدام این مقدار به من عطا کردند. عثمان گفت: «این خاندان، کانون علم و حکمت و سرچشمه نیکى و فضیلتند، نظیر آنها را کى توان یافت؟» (منبع)
  • دامنه | دارابی

به نام خدا. این دویست و یکمین لیف روح دامنه است. از آغاز تأسیس وبلاگم تا به امروز هر هفته یک بار، بدون وقفه لیف روحی تقدیم خوانندگان شریف کرده‌ام. در لیف روح این متنِ روح نواز را تقدیم می‌دارم به همه‌ی کسانی که به گفته‌ی باجلان فرخی -مردم‌شناس ایران- هم «هستیِ زیستن» دارند و هم «هستیِ داشتن». اولی یعنی خور و خوراک و دومی یعنی معنویت و تحولات. با یاد تمامی مادران این نیکنامان هستی. این شما و این لیف روح دویست و یک:

 

روزی از روزهای کودکی، از مادرم که خواندن نمی‌داند... پرسیدم: تو که خواندن نمی‌دانی چگونه قرآن می‌خوانی؟ او مهربانانه و با لبخندی شیرین گفت: «تو سیاهی‌ها را می خوانی و من سفیدی‌ها را». آه رنگ قشنگ سفید. برگرفته‌ی آزاد از اثر مردم شناسی ایرانی، به کوشش علیرضا حسن‌زاده. ص ۲۳

  • دامنه | دارابی

پاسخ دامنه به سه کامنت: به نام خدا. کامنت گذار بزرگواری در ذیلِ دو پست (اینجا) و (اینجا) دیدگاه انتقادی خود را به دامنه وارد کرده است. ضمن سلام و سپاس، متن ایشان و پاسخ دامنه به هر سه کامنت وی در این پست ارائه می شود:

 

کامنت اول: «به اعلا حضرت آریا مهر محمدرضا خادم الامریکا سلام برسانید. ماشا الله آن قدر به این نظام با حقد و کینه ( و نه از روی انصاف و مروت) حمله می کنید که مگو و مپرس.»

 

پاسخ دامنه

 
به نام خدا. سلام به شما بزرگوار. از این که از سرِ دلسوزی به من تذکر دادید از شما ممنونم. اما شما دربارۀ من اشتباه می کنی. من نه فقط هرگز شیر و شیرۀ این نظام را ندوشیدم (چپاول و غارت نکردم) بلکه هر وقت نیاز بود شیر هم دادم، چه با رفتن چندباره به جبهه و چه جاهای دیگه. حَقد که جای خود دارد، چگونه می شود به حاصلِ خون شهیدان و ایثارِ رزمندگان کینه داشت!؟ بله به میراثخواران، بهایی قائل نیستم ولی به نوکران آن ارادت می ورزم.
 
من نه فقط شاه را «اعلا حضرت» نمی دانم؛ بلکه به فرمودۀ امام خمینی، آن شاه نگون بخت را «مردَک» می دانم که تا توانست استبداد به خرج داد و ملت را به هیچ پنداشت و مملکت را چپاول کرد. بنابراین چند نکتۀ کوتاه دامنه در زیر عکس و حرف را که طنز و نقد آغشته است، به «حقد و کینه» تعبیر نکنید. هیچ کس نه مقدس است و نه غیرقابل نقد. فقط معصومین و انبیای الهی اند که متصل به هدایت های خاص الهی اند و بری از گناه و خطا. خدا حافظ شما.
 
 

کامنت دوم: «سلام. احساس کردم مطالبتون با هم سنخیت ندارن! اینجا [این پست: اینجا] از تزکیه نفس نوشتین و اون رو شعار خودتون قرار دادین اما جاهای دیگه به مخالفین خود تاخته و آنها را مسخره کردین! تلاش کنیم واقعا به این حرف عمل کنیم:
 
"اول باید جان را مراقب بود و آن را تیمار کرد. معتقدم تا به جان و نفسِ خویش نپردازیم، به معرفت درست، دست نمی یابیم. همۀ ما در درجۀ نخست، جُنبنده و دمیده شدۀ روح خدای متعالیم. بعد جهان را باید شناخت و جهان بینی داشت. چه دیدنِ جهان باشد و چه بینشِ آن."

اگر در درجه اول خودمان به این حرف عمل کردیم بعد در وادی سیاست خیلی خیلی مراقب هستیم که خدای ناکرده به کسی بیجهت دل نبندیم. البته با مخالف دین هم مخالفت و دشمنی می کنیم اما طوری که خدا می خواهد نه آنطور که دلمان می خواهد... خیلی از ماها رفتارهایمان برای هوسمان است چون دلمان می خواهد و آن طور که دلمان می خواهد حرف میزنیم و حتی امر به معروف می کنیم و حتی نماز می خوانیم. این عبادت خدا نیست این عبادت هوس است.»

 
پاسخ دامنه: سلام به شما بزرگوار. از این که این مقدار وقت گذاشتید و مرا نصیحت کردی و اندرز دادی از شما بسیار ممنونم. ین نشان اهتمام شما به تذکر است که از نظر قرآن منفعت برای مؤمنان است. اگر برداشت این باشد که انسانی اگر به اخلاق و عرفان توجه دارد، در سیاست باید فردی صامت و سر و پا گوش باشد، به نظر من امری خطا و پدیده ای نارواست.
 
مثال می زنم از امام علی (ع) و امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی:
 
مگر امام علی در اوج عرفان و در نهایتِ وصال الهی نبودند؟ اما همین امام، دست عقیل _برادرش_ را برای بیت المال داغ می کند.
 
نیز سر بر چاه، ناله و نجوا و زمرمه می کند اما در جایش، با خوارج برخورد می کند. نیز استاندارش را به خاطر رفتن بر سر سفرۀ عیان و اشراف توبیخ و حتی برکنار می سازد.
 
پس عرفان موجب نمی شود در سیاست، مماشات کرد و فقط از سیاسیون تعریف و تمجید نمود. امام خمینی نیز در اوج اوج عرفان نظری و عملی بود. ولی همین امام، انجمنن حجتیه را «مارهای خوش و خط خال» می نامد. یا می گوید: خون دلی که این پدر پیرتان از این مقدس مآب ها خورده از شاه نخورده. آری جناب بزرگوار برآشفتته نشوید از چندتا نکتۀ دامنه که از سرِ احساس درک و مسئولیت فردی به این و آن می نویسد.

واژۀ تواصوا در سورۀ عصر بی دلیل به باب تفاعُل نرفته. چون توصیه به حق و صبر امری مشارکتی ست یعنی دوجانبه و چندجانبه و همه گیر، نه یک طرفه. ممنونم از توجه و تذکر شما. ان شاء الله در اصلاح همدیگر کوش کنیم. خدا حافظ شما.
 
 
کامنت سوم: آدرس ایمیلم اینه دوس داشتین نقداتونو بگین:

 
پاسخ دامنه: سلام به شما بزرگوار. به هر دو کامنت انتقادی و تذکرآمیز و نصیحت گرانۀ شما پاسخ تقریباً کامل دادم درحدی که حوصله کنید بخوانید. دیگر مصدّع در ایمیل شما نمی شوم و به همین جواب بسنده می کنم و از نصایح شما هم پند می گیرم و برایت دعا کردم و ممنونم. ان شاء الله همیشه در سلامت باشید. خدا حافظ شما.
  • دامنه | دارابی
 
سال ۱۳۶۵ ، روستای داراب‌کلا. میاندورود
تشییع شهید حجت‌الاسلام سیدجواد شفیعی دارابی
 
  • دامنه | دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. تا به حال دربارۀ مرجعِ فقیه آیت الله العظمی سید علی سیستانی مطالب متعدّدی _فتوا، شرح حال، دیدگاه های ایشان_ منتشر کرده ام. بر روی این فقیه آگاه و بانفوذ و محبوب جهان اسلام مطالعات زیادی انجام داده ام. هم از سر شوق و علاقۀ شدیدم به ایشان و هم از روی دانش افزایی خویش و نیز هم برای پندآموزی از زندگی ساده زیستانۀ وی. در این پست می خواهم به زوایای دیگری از زندگی سراسر عزّت و عبرت این عالمِ زمانه (متولد 9 ربیع الثانی ۱۳۴۹ ه. قمری. مشهد)، بپردازم:

 

قسمت اول:

یک - به روایتِ دوست و دشمن، این روحانی را بآسانی نمی توان دور! زد؛ به عبارتی بهتر است بگویم نمی توان بر او چیزی را تحمیل نمود و فریبش داد. بسیار زیرک و هوشمند است. دلیلش را در بند دو بیابید.

 

دو - به تعبیر نویسندۀ کتاب «آیت الله سیستانی و عراق جدید» _که تا به حال از سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۰ سه دیدار حضوری و گفت و گوی خصوصی در بیت ایشان با ایشان داشته_ این آیت الله، آیت اللهی «آینده نگر»، «باهوش»، «آگاه به مسائل روز»، «کنجکاو»، ضدِّ خرافات»، «سرزنده»، «روشن»، «پُرمطالعه»، «باخبر از همه چیز ایران»، «فوق العاده به روز»، «هوشمند»، «نفوذ فوق العاده در میان مردم عراق»، «مسلط به ترفندهای دشمن» است. (برگفته از ص ۴۱ تا ۱۳۴ کتاب نوشتۀ مسیح مهاجری. چاپ سوم، نشر روزنامۀ جمهوری اسلامی، ۱۳۹۰)

 

کتاب

«آیت الله سیستانی و عراق جدید»

عکس از دامنه

 

یادداشت‌های دامنه از کتاب

«آیت الله سیستانی و عراق جدید»

 

سه - کتاب موردِ اشاره، نوشتۀ حجة الاسلام والمسلمین مسیح مهاجری را دوبار خواندم. چاپ اولش را که بهمن ۱۳۹۰ منتشر شد، در اردیبهشت ۱۳۹۲ خواندم و چاپ سومش را اخیراً در ۱۵ آبان ۱۳۹۶ خوانده و یادداشت برداری کرده ام. ماحصَلِ آن، هفت صفحه نکته برداری برجسته است که به چند نمونه از آن اشاره می کنم به صورت برداشتِ آزاد دامنه از کتاب: خانه اش کوچک، خشتی، گِلی در کوچه ای باریکِ در «شارع الرّسول» نجف، در ظاهر یک خانۀ معمولی ست، ولی تمام تشکیلات دولت عراق در همین خانه گِلین خلاصه می شود. (ر. ک: ص ۱۶ کتاب)


به آیت الله سیستانی عرض کردم: «ایران گرفتار خُرافات است». گفتند: «خودتان این وضع را به وجود آوردید. هی گفتید آقای بهاءالدینی اینطور است و آنطور است. هی کرامات گفتید. من خودم در قم بودم و این چیزها را می دانم و اینجا هم که هستم کتاب های زیادی می خوانم و... جمکران را آنطور بزرگ کرده اید و منبری ها آن حرف ها را می زنند». (ص ۹۶ تا ۷۱ کتاب) ادامه دارد...

  • دامنه | دارابی

 

دارابکلایی‌های زائر اربعین کربلا

ارسالی رنگین کمان. دوشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۶


عکسها: اینجا

 

 

من اسم شان را نمی دانستم ولی جناب «۱۱۱» با ارسال این کامنت معرفی‌شان کرد: «سلام. از راست علی وهابی ف عباسعلی وهابی. مصطفی درخوش ف موسی. محمدرضا مختاری ف عبدالله. کمیل طالبی ف محمد طالبی حاج محمد حسین». ممنونم پاسخ کامنتت را نیز دادم.

  • دامنه | دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. همانطوری که مطّلع اید «دادستانی تهران، بر اساس شکایت دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی مبنی بر اقدام روزنامه کیهان بر خلاف سیاست های اصولی و بیّن جمهوری اسلامی ایران در مسائل و امنیت منطقه ای، این روزنامه را برای ٢ روز (شنبه و یکشنبه آینده) توقیف کرد.» منبع

 

چندکلمه روی این رویداد ارائه می کنم. تیمِ کیهان را می شناسم. از حسین شریعتمداری نماینده رهبری در مؤسّسۀ کیهان گرفته تا قلم به دستان ویژه شان را. آبشخورشان را نیز باخبرم. و نیز کارهایی که در طولِ این مدت طولانی _که کیهانِ بیت المال در اختیارشان قرار داده شد و گویی هِبه! گردید_ بی رحمانه علیۀ هر کس که می خواستند، نوشتند و همچنان می نویسند و به قول خودشان افشاگری و روشنگری می نمایند! کیهانی که همیشه تشویق! شد، حتی با بدترین نوشته هایش. کیهانی که همیشه خیال کرد «کل نظام» است و مظهر انقلابی گری. کیهانی که همیشه سعی کرد سخنان رهبری را «تفسیر» و بهتر است بگویم «تعبیر» کند. کیهانی که بلاخره دستورِ «آتش به اختیار» رهبری را آتش بیارِ معرکه تحریف و تأویل کرده است. دیشب وقتی باخبر شدم دو نهاد حاکمیتی نظام بلاخره با کیهان این گونه برخورد کردند، یاد عمر خیام افتادم و رباعی «گور»ش که به تفسیر برخی ها گور، «گُراز» است نه «گورخر»:

 

آن قصر که جمشید در او جام گرفت

آهو بچه کرد و روبَه آرام گرفت

بهرام که گور می‌گرفتی همه عمر

دیدی که چگونه گور بهرام گرفت

 

 

من _یک شهروند عادی ایرانی_ از توقیف هیچ روزنامه ای نه فقط دلشاد و موافق نیستم بلکه غِبطه و غُصه می خورم چرا حتی مارکسیست ها و نئومارکسیست ها _که دورترین نیروهای فکری به محیط مذهبی و مؤمنانۀ ایران اند_ در نظام جمهوری اسلامی روزنامه ای ندارند تا با نوشته های خود ما را از نوع نگاه های امروزی شان آگاه و باخبر سازند. وقتی مخالف فکری مجالی برای نوشتن و گفتن نداشته باشد ضرر اول را ما می کنیم که نمی دانم آنان به چه فکر می کنند. به قول شهید مطهری مارکسیست ها هم باید کُرسی تدریس در دانشگاه داشته باشند.

 

حسین شریعتمداری

نماینده رهبری در مؤسسه کیهان

 

به نظرم این کیهان نیست که باید توقیف شود، این «توپچی» های پشت صحنه آن مؤسّسه اند که باید از آنجا بیرون انداخته شوند و این بیت المالِ مردم، به نویسنده های متعادل و هواخواهِ آبرو و حیثیت ایران و اسلام واگذار گردد. این تیم چند نفرۀ افراطی کیهان به رهبری حسین شریعتمداری نمایندۀ رهبری در آنجا چرا باید بیت المال مردم را خرج افکار تند و غلط خود بکنند و تشویق هم بشوند؟ اگر خیلی شجاع اند بروند با پول و پشتیبانی همان هایی که حمایت شان می نمایند و بَه بَه و چَه چَه می کنند روزنامه ای تأسیس کنند و هر چه خواستند وا بگویند. چرا روزنامه عمومی را ابزار باند خود کرده اند!

 

کیهان نباید توقیف شود، باید این چندنفر قلم به دست که کیهانِ باسابقه را تسخیر و اشغال کرده اند، از آنجا رانده شوند. کاش کیهان آن زمان توقیف دو روزه می شد که به مراجع قم و نجف می تاخت! کاش کیهان آن زمان توقیف دو روزه می شد که هرچه می خواست در بحران88 می نوشت. کاش کیهان آن زمان توقیف دو روزه می شد که به روشنفکران و نویسندگان و مشاهیر این مملکت _ولو مخالف فکری نظام_ و به هر منتقدی می تاخت و انگ و برچسب می چسباند. کاش کیهان آن زمان توقیف دو روزه می شد که به اصلِ انسان و کرامت آدمیان حمله می کرد نه به منافع حکومت و اصلِ نظام.

 

تیتر کیهان. دوشنبه ۱۵ آبان ۱۳۹۶

 

و کاش کیهان با شکایت دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی توقیف دو روزه نمی شد بلکه با احساس مسئولیت نهادهای مذهبی حوزوی و حاکمیتی به دلیل جفا به مخالفان فکری و درنوردیدنِ مرزهای انسانیت، اخلاق و مُروّت توقیف و به افرادی بااِنصاف واگذار می شد. همه می دانیم و می دانند که کیهان یک مؤسّسۀ مصادره شدۀ طاغوت است، چه خوب! این سازه و ساختمان مصادره شد، ولی چه بد از سوی افرادی چون حسین شریعتمداری [چه فامیلی قشنگی: شریعت+ مدار+ بر مدار شریعت] وحسن شایانفر و ستون نویسان دستوری مصادره شد. آری؛ کیهان چه خوب! مصادره شد و چه بد! محاصره. منافع ملی و امنیت ملی مرزهای بسیار ظریفی دارد که هر لجظه نیاز به بازتعریف دارد چون هم جهان به سرعت در حال تغییر است و هم این دو این حوزه تحت تأثیر متغیّرهای زیادی ست. اینان کاش به جای جوزوف استالین! کمی هم اتو فون بیسمارک بخوانند تا فرق دیکتاتوری با توسعه یافتگی را فهم کنند. که من سه سال پیش در  آبان ۱۳۹۳در وبلاگ اولم دامنه داراب‌کلا (اینحا) نوشته بودم بیسمارک و سه رایش آلمان و رایش سوم هیتلری یعنی چه. حتماً یک بار دیگر مرور کنید، خواندن دارد. چون اساساً دامنه معتقد است داروغه و دروغ کنار یکدیگرند. داروغه، به دروغ نیاز دارد و دروغ، به داروغه.

  • دامنه | دارابی

فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ. پس [با توجه به بی پایه بودن شرک] حق گرایانه و بدون انحراف با همه وجودت به سوی این دین [توحیدی] روی آور، [پای بند و استوار بر] سرشت خدا که مردم را بر آن سرشته است باش برای آفرینش خدا هیچگونه تغییر و تبدیلی نیست؛ این است دین درست و استوار؛ ولی بیشتر مردم معرفت و دانش [به این حقیقت اصیل] ندارند.

(سوره روم - آیه‌ی سی. ترجمۀ انصاریان)

 

تفسیر علامه طباطبایی

 

مراد از (اقامه وجه براى دین) روى آوردن به سوى دین، و توجه بدان بدون غفلت از آن است، مانند کسى که به سوى چیزى روى مى آورد، و همه حواس و توجهش را معطوف بدان مى کند، به طورى که دیگر به هیچ طرف نه راست و نه چپ رو برنمى گرداند و ظاهرا لام در دین لام عهد است، و در نتیجه مراد از دین، اسلام خواهد بود.

 

کلمه حنیفاً... از ماده حنف است، که به معناى تمایل دو پا به سوى وسط مى باشد، و در آیه منظور اعتدال است. فطرت... در جمله مزبور اشاره است به اینکه این دینى که گفتیم واجب است براى او اقامه وجه کنى، همان دینى است که خلقت بدان دعوت، و فطرت الهى به سویش هدایت مى کند، آن فطرتى که تبدیل پذیر نیست... بنابراین انسان نیز مانند سایر انواع مخلوقات مفطور به فطرتى است که او را به سوى تکمیل نواقص، و رفع حوائجش هدایت نموده، و به آن چه که نافع براى اوست، و به آنچه که برایش ضرر دارد مُلهم کرده...

 

 

پس انسان داراى فطرتى خاص به خود است، که او را به سنت خاص زندگى و راه معینى که منتهى به هدف و غایتى خاص مى شود، هدایت مى کند راهى که جز آن راه را نمى تواند پیش گیرد... پس انسان از این جهت که انسان است بیش از یک سعادت و یک شقاوت ندارد، و چون چنین است لازم است که در مرحله عمل تنها یک سنت ثابت برایش مقرر شود، و هادى واحد او را به آن هدف ثابت هدایت فرماید...

 

البته منظور ما از این حرف این نیست که اختلاف افراد و مکانها و زمانها هیچ تاثیرى در برقرارى سنت دینى ندارد، بلکه ما فى الجمله و تا حدى آن را قبول داریم، چیزى که هست مى خواهیم اثبات کنیم که اساس سنت دینى عبارت است از ساختمان و بنیه انسانیت، آن بنیه اى که حقیقتى است واحد و مشترک بین همه افراد و اقوام، و ثابت در همه.

 

مى خواهیم بگوییم براى انسانیت سنتى است واحد، و ثابت به ثبات اساسش، که همان انسان است، و همین سنت است که آسیاى انسانیت بر محور آن مى گردد، و همچنین سنت هاى جزئى که به اختلاف افراد و مکانها و زمانها مختلف مى شود، پیرامون آن دور مى زند.  و این همان است که جمله (ذلک الدین القیم و لکن اکثر الناس لا یعلمون) بدان اشاره مى کند... المیزان.

  • دامنه | دارابی

به قلم دامنه. به نام خدا. همانطور که در پست چند روز قبل (اینجا) نوشته بودم، اینک این کتاب 414 صفحه ای «هرمنوتیک مدرن» را با دوازده صفجه خلاصه نویسی‌ام به انتها برده ام و حالا چندنکته از نوشته های یادداشت خطّی ام از این اثر مهم را به اشتراک می گذارم تا ثوابی هم برده باشم.

 

 
میان زندگی درونیِ هر شخص با واژگانِ در دسترس، رابطۀ تنگاتنگ است. (هرمنوتیک مدرن. ص ۳۸۶)
 
فهمیدنِ یک نوشته به معنای سهیم شدن در معنای موجود است. (ص ۲۱۶)
 
هرمنوتیک، خلاصی از »کژفهمی ها» و کنارزدنِ «بدفهمی ها»ست. (ص۱۴۵)
 
قدرت راستین آگاهی هرمنوتیکی توانایی ماست در فهمیدنِ این که چه چیز پرسش پذیر است. هانس گئورک گادامر. (ص ۹۹)
 
 

 

یادداشت‌های خطی‌ام

۱۳ آبان ۱۳۹۶

 

 

هرمنوتیک مدرن. عکس از دامنه

در عصر مدرن هم باید با روانن‌ویس نوشت تا قلم محافظت شود

 

چنان نیست که رابطۀ میان احساس و واژگانِ در دسترس، رابطه ای ساده باشد. استیفن میولهال. (ص ۳۸۶)

 

اشلایر ماخر هرمنوتیک را هنرِ اجتناب از بدفهمی ها توصیف می کند. (ص ۹۱)

 
تأویل [دامنه: یعنی تفسیر، بیان، بازگردانیدن به چیزی] یک امرِ آموزشی نیست، بل خود کُنشِ فهم است.  (ص ۲۲۴)
 
این نکتۀ زیر هم از ساختۀ ذهن من به انضمامِ تجربه ام است که نیازمند هرمنوتیک است: عشق حاصلِ جمعِ ع. ش. ق است؛ علاقۀ شورانگیزِ  قلب.
  • دامنه | دارابی
دامنه‌ی داراب‌کلا

قالب کارزی چهارم : دامنه ی داراب کلا