دامنه. دکتر عارفزاده
گفتوگوی دکتر عارفزاده و دامنه (۱ تا ۹)
توجه: درج علامت (د.ع) مثل پرسش ۴ و ۵ بدین معناست
که آن پرسش از طرف دکتر عارفزاده طرح شد
پرسش ۱ : جوهر انسان کار و جهش است؟ یا رفاه و آسایش؟
پاسخ دکتر اسماعیل عارفزاده:
هم هیچکدام و هم هر دو بسته به شرایط و نیازها و دیدگاهها.جوهر انسان،نمو و تعالی است،یعنی امروزم باید پیشتر از دیروزم باشد. با این دیدگاه ، دیگر کار و جهش با رفاه وآسایش،لزوما تناقضی نخواهند داشت و ای بسا کار وجهش، خود رفاه و آسایش است. همان کاری که برای شما آسایش است شاید برای من عذاب باشد،بسته به نگرش ما.
پاسخ ابراهیم طالبی دارابی دامنه:
به نام خدا. جوهر انسان حرکت است. حالا حرکت خواه میتواند ظاهری باشد مانند کار و جهش. و خواه درونی مثل رشد جوهری رنگ و مزّهی سیب و تحول انسان. حال اگر جوهر را در اینجا مانند جواهری چون الماس و... ، درخشش بگیریم، کار و جهش و رفاه و آسایش در انسان شبیه دو کفهی ترازو عمل میکنند. من شخصاً دومی را جای اولی مینشانم اگر امکان آن بر انسان فراهم باشد، مثل ارث یا شانس. زیرا اندیشیدن و تعقل، ساختمان وجودی آدمیست. و کدام انسان آرام در شرایط طبیعی، از رفاه و آسایش و سر فرو بردن به تفکر پرهیز دارد؟! مگر آنکه او به امری وادار شود که آسودگی را میبرَد. و یا اساساً فردی ناآرام بار آمده باشد و نهادش متلاطم است.
پرسش ۲ : در عکس بالا چه پیامهایی میتواند وجود داشته باشد؟
پاسخ دکتر اسماعیل عارفزاده:
شکار و شکارچی هر دو قنجولوک زده و هر کدام بتنهایی و نیز با هم جمع شده و هر دو خوابیده اند و شکار آنچنان غنوده که گویی در آغوش مادر است. شنیده ام ولی هنوز برایم مستند نشده که شکار و شکارچی در میان حیوانات،در کنار هم آرام باشند. شاید پایان این دوره از حیات موجودات ،ناچار به همینجا برسد.
پاسخ ابراهیم طالبی دارابی دامنه:
به نام خدا. اول باید بر مفهوم مطلق «وحشی» و «وحشت» و «وحوش» شک کرد؛ چون این تصویر تا حد فراوانی این لغات را به معنایی دیگر برد. گرچه خرگوش بهاشتباه در دامن دشمنش -روباه یا گرگ- پناه جست، و از دید بینندهای مانند من یا تصوّر باطل نمود که زیر چتر دشمن رفت، یا واقعاً امکان همزیستی مسالمتآمیز دور از انتظار نیست؛ ولو در جهان حیوانات که لزوماً تنازع بقا حکمفرماست. در فیلم مارمولک ساختهی کمال تبریزی آن خطابهاش، شاید تلگنری بوده باشد که پرویز پرستویی در آن نقش گفت: آن که باید اهلی شود ما «انسانها» هستیم! نه حیوانات. و اهلیشدن یعنی «ایجاد علاقه کردن.» تفسیر درازدامن میتوان کرد، اما قرار بر جواب کوتاه است.
پرسش ۳ : آیا بیطرفی در همهی ابعادش، یک تفکر است؟ یا احساس و خواست دل؟
پاسخ دکتر اسماعیل عارفزاده:
بیطرفی نه جزو تفکر است و نه احساس،بلکه یک شرط برای اعتبار تفکر و احساس است و یک رابطه مستقیم و خطی با اعتبار اندیشه و احساس دارد. بیطرفی کامل هرگز مقدور نیست چراکه هر کس حداقل یکی از وابستگیهای ملی،دینی، خانوادگی، سیاسی، حرفه ای و..... را دارد،ولی با مقابله ی فعال و صرف انرژی میتوان اثر این وابستگیها در داوری را به حداقل رساند.
پاسخ ابراهیم طالبی دارابی دامنه:
به نام خدا. بیطرفی ممکن است در ظاهر اظهار شود -حالا چه به مصلحت، چه به حقیقت- اما بیطرفی دستکم در پیشگاه خالق، خلق و خود رنگ دیگری میگیرد. منهای جاهایی که افرادِ دستاندرکار، مثلاً داور فوتبال و قاضی دادگاه لزوماً میبایست بیطرف بمانند، تا عدالت خدشهدار نگردد، گمان ندارم کسی پیشگاه خلوت خود و خالق، نسبت به امور بیطرف بمانَد، اما در پیش خلق به هر علل و دلایل چنین مینمایانَد؛ تا هم بیدردسر زندگی کند، هم با طرفداری -و در واقع خروج از موضع بیطرفی- کسی را نرنجانَد و هم در مجموع از گزند پیشداوری مردم نسبت به خود در امان و دور مانَد. بنابرین، بیطرفی، تفکر و مبادی نیست؛ امری پوششی، پیشگیرانه و نسبیست. یک قاضی باید نسبت به پروندهی محکمهاش بیطرف باشد، اما همزمان در همان پرونده، یک وکیل باید طرفدار بماند تا علیالقاعده در ازای مزدی که میگیرد، موکّل خود را -چه راست و چه ناراست- تبرئه یا در استیفای حقوق، محقّ سازد و یا برحق جلوه دهد. بیشتربخوانید ↓