دامنه‌ی داراب‌کلا

جهان، ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود، داراب‌کلا
دامنه  | دارابی
دامنه | دارابی چهارشنبه, ۲۶ خرداد ۱۴۰۰، ۰۷:۱۶ ق.ظ

تا معلم خود نیامد پای کار

پی‌بردن به نقش

آموزگاران بر اثر کرونا

 

پیش از اینها فکر می‌کردم دبیر

خانه‌ای دارد در حد وزیر

 

آدمی باشد از جنس غرور

چهره‌ای بیگانه در حلّ امور

 

شغل او بس راحت و بی‌دردسر

کار او باشد مبرّا از خطر

 

سختی کارش بیان داستان

قصه‌ی شیرین شاه باستان

 

می‌نشیند پشت میزی در کلاس

با ردیف انبیا گردد قیاس

بیشتر بخوانید ↓

 

محور کارش باشد یک کتاب

فصل تابستان بگیرد حقِّ خواب

 

در دل من حسرت بسیار بود

چون به ظاهر شاغلی بیکار بود

 

روز و شب درگیر بودم با خودم

کاش من هم یک معلم می‌شدم

 

سال‌ها در ذهنم این تصویر بود

خواب‌هایم خالی از تعبیر بود

 

تا که یک روز کردم آهنگِ سفر

گشتم از این کرونا من باخبر

 

ویروس بی‌رحم چون دام بلا

کودک و پیرو جوان کرد مبتلا

 

یک جهان ازجمله ایران پای کار

تا کنند زنجیره‌ی ویروس مهار

 

لاجرَم تشکیل دادند یک ستاد

گشت تعطیل سازمان و هر نهاد

 

شد مجازی درس و مشق کودکان

خانه‌ها شد مدرسه از بیم جان

 

دانش‌آموز از معلم‌ها جدا

کشتی دریای علم بی ناخدا

 

در پی چاره شدند چندین وزیر

تا کنند جبران کار یک دبیر

 

با دو صد ترفند و ده ها ابتکار

در نبود زیر ساخت شد نابکار

 

آخرین تدبیر دولت «شاد» شد

شرکت سازنده‌اش آباد شد!!

 

شاد آمد در عمل بندی نبافت

باز هم محروم از هر زیر ساخت

 

در فضایی چون مجازی زود زود

روز و شب آرامش از مردم ربود

 

تا معلم خود نیامد پای کار

کس ندید در ریل آموزش قطار

 

گشت ثابت بر من و امثال من

کار هر کس نیست خرمن کوفتن

 

آنکه دارد کار آسان بنده‌ام

از قضاوت‌های خود شرمنده‌ام

 

یک معلم در ردیف انبیاست

حال فهمیدم که این حرفی بجاست

 

حکمت ویروس این است در بیان

ارزش کار معلم کرد عیان

 

سُراینده‌ی شعر را نمی‌دانم

تعداد دیدگاه ها ← :
سیر زندگی شهید آوینی دامنه  | دارابی
دامنه | دارابی سه شنبه, ۲۵ خرداد ۱۴۰۰، ۰۹:۴۷ ق.ظ

سیر زندگی شهید آوینی

شهید سید مرتضی آوینی از زبان خودش: سلسله مباحث لیف روح. «...سید مرتضی آوینی هیچ‌گاه گذشته‌ی خود را مخفی نکرده بود. مثلاً در نوشته‌ای درباره‌ی جوانی‌اش چنین آورده است: « ... تصور نکنید که من با زندگی به سبک و سیاق متظاهران به روشنفکری ناآشنا هستم. خیر. من از یک «راه طی‌شده» با شما حرف می‌زنم. من هم سال‌های سال در یکی از دانشکده‌های هنری درس خوانده‌ام. به شب‌های شعر و گالری‌های نقاشی رفته‌ام. موسیقی کلاسیک گوش داده‌ام، ساعت‌ها از وقتم را به مباحثات بیهوده درباره‌ی چیزهایی که نمی‌دانستم گذرانده‌ام. من هم سال‌ها با جِلوه‌فروشی و تظاهر به دانایی بسیار زیسته‌ام، ریش پروفسوری و سبیل نیچه‌ای گذاشته‌ام و کتاب «انسان موجود تک‌ساحتی» هربرت مارکوزه را ـبی‌آنکه آن زمان خوانده باشم‌اشـ طوری دست گرفته‌ام که دیگران جلد آن را ببینند و پیش خودشان بگویند: عجب! فلانی چه کتاب‌هایی می‌خواند، معلوم است که خیلی می‌فهمد… اما بعد خوشبختانه زندگی مرا به راهی کشانده‌است که ناچار شده‌ام رودربایستی را نخست با خودم و سپس با دیگران کنار بگذارم و عمیقاً بپذیرم که «تظاهر به دانایی» هرگز جایگزین «دانایی» نمی‌شود، و حتی از این بالاتر، دانایی نیز با تحصیل فلسفه حاصل نمی‌آید. باید در جستجوی حقیقت بود و این متاعی است که هر کس به‌راستی طالبش باشد، آن را خواهدیافت و در نزد خویش نیز خواهدیافت… و حالا از یک راه طی‌شده با شما حرف می‌زنم.» (منبع)

تعداد دیدگاه ها ← :
دامنه  | دارابی
دامنه | دارابی دوشنبه, ۲۴ خرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۳۲ ق.ظ

روستای مارِشک مشهد

ایران‌گردی: به قلم دامنه

به نام خدا. مارِشک از بکرترین روستاهای خراسان رضوی در ٧۵ کیلومتری شمال غربی مشهد و در ارتفاع ١٧٧٠ متری از سطح دریا قرار دارد. این روستا هم اکنون حدود ٣٠٠ خانوار جمعیت دارد. جایی دیدنی در دل رشته کوه‌های «هزارمسجد». آقای «سید حمید اسعد فیض» مدیر مدرسه‌ی روستا در طول ١٣ سال زندگی در مارِشک، ابتکار جالبی صورت داد؛ یعنی کتابخانه‌ی سیّار روی خورجین الاغ که کتاب را در فصل‌های برفی سال، به درِ خانه‌ها می‌برد تا مردم مطالعه کنند.

 

 

روستای مارِشک مشهد

 

 

روستای مارِشک مشهد بر روی نقشه. عکس از دامنه

 

 

...

 

  

روستای مارِشک مشهد. کتابخانه‌ی سیّار روی خورجین الاغ

ابتکار «اسعد فیض» مدیر مدرسه‌ی روستای مارشک

عکس: دامنه از روی مستند

 

اطلاعات بیشتر: خلاصه‌ی نقلی با کمی ویرایش: مطالعه و روزنامه‌خوانی یکی از ویژگی‌های مردم مارِشک است. رفتن به مارشک از مشهد دو راه وجود دارد: یکی از سمت بولوار ٢٢ بهمن و جاده‌ی کلات و دیگری از سمت بولوار شاهنامه. شهروندانی که ساکن غرب مشهد هستند می توانند از سه راه فردوسی وارد بولوار شاهنامه شوند و از سمت راست آرامگاه فردوسی از روستای توس سفلی عبور کرده و وارد جاده آرد رضوی شوند. مارشک روستایی طبقاتی در دل دره‌ای سرسبز است با خانه‌هایی که حیاط هر کدام، بام خانه‌ی دیگری‌ست. (منبع)

تعداد دیدگاه ها ← :
قضیه‌ی فلسطین دامنه  | دارابی
دامنه | دارابی يكشنبه, ۲۳ خرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۳۱ ق.ظ

قضیه‌ی فلسطین

متن نقلی: نوشته‌ی آقای «رضا غبیشاوی». «درباره مسئله فلسطین-اسرائیل و حوادث اخیر می توان به این نکات اشاره کرد:

 

۱- فلسطین تحت اشغال اسرائیل: فلسطین هم اکنون تحت اشغال و محدودیت اسرائیل است. این یک واقعیت تمام عیار است که از سوی سازمان ملل متحد نیز تایید شده است.  براساس مصوبات سازمان ملل، اسرائیل هم اکنون قدس شرقی (بخش شرقی شهر قدس/ اورشلیم) و کرانه باختری را تحت اشغال خود دارد. همچنین منطقه غزه هم در محاصره کامل اسرائیل قرار دارد. اسرائیل حاضر به پایان اشغال فلسطین در این مناطق نیست.  فلسطین هنوز عضو کامل سازمان ملل نیست. فلسطینی ها براساس قوانین سازمان ملل و از نظر اکثر قدرت های جهانی از جمله امریکا و اتحادیه اروپا، یک کشور مستقل ندارند. این موضوع معضل بزرگی را برای فلسطینی ها در برابر اسرائیل ایجاد کرده است.

 

تا چه زمانی می توان یک ملت را تحت اشغال نظامی نگه داشت؟ این وضعیت تا کی ادامه دارد؟ ملت فلسطین چه در کرانه باختری و شهر قدس و چه در غزه خواهان آزادی از اشغال اسرائیل، ایجاد دولت/ کشور مستقل فلسطینی و زندگی مسالمت آمیز است اما اقدامات غیرقانونی، غیراخلاقی و غیرانسانی روز افزون کابینه اسرائیل و یهودیان تندرو اسرائیلی، فشارها بر مردم فلسطین را افزایش می دهد و آنان را به واکنش وا می‌دارد. وقتی هم مردم فلسطینی در مقابل اقدامات اسرائیل واکنش نشان می دهند با مشت آهنین روبه رو می شوند.

 

فقط کافی است تصور کنیم اشغال هندوستان توسط دولت انگلیس، اشغال الجزایر توسط فرانسه، اشغال لیبی توسط ایتالیا، اشغال سودان توسط انگلیس و حکومت آپارتاید (برتری نژادی) در آفریقای جنوبی همچنان ادامه داشت و هر روز شمار جدیدی از مردم بومی در راه مطالبه پایان اشغال و کسب استقلال جان می باختند و دولت های اشغالگر نیز آنها را "تروریست" خطاب می کردند. این روند تا چه زمانی قابل تحمل و ادامه بود؟

 

 

عکس نقشه‌ی روند اشغال فلسطین از اول تا امروز

 


در حال حاضر دو و نیم میلیون فلسطینی ساکن کرانه باختری و قدس شرقی تحت اشغال اسرائیل قرار دارند. هر گونه ورود و خروج به این منطقه با اجازه و نظارت اسرائیل صورت می گیرد. همه شوون و زندگی و امور مردم فلسطین در همه بخش ها در این منطقه منوط به اجازه و تصمیم مقامات اسرائیلی است. در منطقه غزه هم حدود ۲ میلیون فلسطینی زندگی می کنند که از سه طرف در محاصره اسرائیل هستند و تنها یک مرز بین المللی با مصر دارند. زندگی مردم غزه از جمله ورود و خروج افراد و کالا و سایر فعالیت ها هم در گرو تصمیم گیری اسرائیل است.

 

راه مقابل ملت فلسطین چیست؟ اشغال را قبول کنند؟ نابودی هویت و عزت و کرامت خود را به دست اشغالگر قبول کند؟ در این صورت، انسان بی کرامت، انسان بی هویت و بدون عزت نفس چه تفاوتی با مرده دارد؟ با زور شاید بتوان زمین و زندگی یک انسان را گرفت اما هرگز نمی توان هویت، موجودیت، کرامت و عزت نفس او را مطالبه کرد. آیا راهی جز مقاومت در برابر اشغالگر می ماند؟ راهی نمی ماند جز اینکه در چهره اشغالگر، فریاد بکشی "من هستم؛ من باقی می‌مانم؛ من نابود نمی‌شوم". بیشتر بخوانید ↓

تعداد دیدگاه ها ← :
دامنه  | دارابی
دامنه | دارابی شنبه, ۲۲ خرداد ۱۴۰۰، ۰۹:۵۴ ق.ظ

کتاب نیایش عارفان

 

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. کتاب نیایش عارفان، نوشته‌ی «دکتر محمد فنایی اشکوری» شرحی‌ست بر دعای کمیل که مؤسسه‌ی شیعه‌شناسی آن را چاپ و منتشر کرده است با موضوعاتی مانندِ «جهان‌بینی معنوی، جایگاه دعای کمیل، موانع عروج، طلب خضوع و خشوع، نفسِ سرکش، اضطرار و اعتذار بنده، مُنتهای آرزوی عارفان، اعتقاد به خدا و اعتماد به او، کثرت صفات و وحدت حقیقت». به عنوان مثال در قسمت «توسل به عزت حق» آمده است: «گناه و بدرفتاری مانع از توفیق دعا می‌شود و ارتباط بین بنده و خدا را قطع می‌کند. توقف در گناه موجب غفلت از خدا می‌شود و انسان را از نعمت رازونیاز با خدا محروم می‌سازد.»

 

بنا بر نقل این اثر، بزرگان گفته‌اند که سدّ دعا از سدّ اجابت دعا دشوارتر است. سدّ دعا ممکن است دلیل بر رانده‌شدن از درگاه الهی باشد در حالی که سدّ اجابت چنین نیست. مراتب دعا و شرایط آن، جهان‌بینی معنوی، جایگاه دعای کمیل، موانع عروج، اضطرار و اعتذار بنده، ستم بر خویشتن، رضایت و قناعت، خوف اهل یقین، قبولی اعمال و مقام خشیت از موضوعات مورد توجه در این اثر هستند.

 

قرائت دعای کمیل در اوائل انقلاب و سپس در اوج دفاع مقدس، در سراسر کشور حال‌وهوایی خاص و خاطره‌انگیز داشت؛ آیا باز هم آن شور و حال و گرایش‌های خالصانه‌ی معنوی و جمع‌های باشکوه و معنویت‌بخش بازمی‌گردد؟

تعداد دیدگاه ها ← :
دامنه  | دارابی
دامنه | دارابی جمعه, ۲۱ خرداد ۱۴۰۰، ۱۲:۵۰ ب.ظ

تصاویر و نکته‌ها

 

برگزاری نماز مغرب در مسجد الحرام

با رعایت فاصله‌گذاری اجتماعی

 

 

مُرده‌سوزخانه‌ها در هند

بر اثر تشدید مرگ ناشی از ویروس کرونا

 

 

جمع‌آوری درب بطری و فروش آن

ابتکار شهرداری بابل جهت خرید ویلچر نیازمندان

 

 

کلاس دانش‌آموزان در فضای باز توسط خانم «کلثوم فقیری»

معلم ابتدایی چهارچنار شهر سرخنکلاته‌ی گرگان در ایام کرونا

 

 

هندوانه‌فروش افغان، کابل ‏عکس از معیر جلال

تعداد دیدگاه ها ← :
دامنه  | دارابی
دامنه | دارابی دوشنبه, ۱۷ خرداد ۱۴۰۰، ۱۰:۴۸ ق.ظ

درباره‌ی حجت‌الاسلام محتشمی

به قلم دامنه: ( ۱۷ / ۳ / ۱۴۰۰ ) به نام خدا. سلام. نکات فراوان دارم اما سه مورد شاید کفایت کند:

 

یکی این‌که وی -که امروز ۱۷ خرداد ۱۴۰۰ درگذشت- برای محور مقاومت زحمتِ زیادی کشید؟ کی؟ زمانی که آقای خامنه‌ای رئیس‌جمهور و آقای میرحسین نخست‌وزیر بود و او سفیر ایران در سوریه. حزب‌الله لبنان با ابتکار اولیه و تفکر او بنیان گزارده شد و در همان مسیر هم توسط اسرائیل، ترور و جانباز مبارزه با رژیم اسرائیل اشغالگر شد و دست خود را در راه فلسطین فدا نمود. او سپس توسط میرحسین به ایران فراخوانده و وزیر کشور دولت میرحسین شد.

 

 

دوم این‌که او زمانی که مرحوم رفسنجانی با نهایت نخوت دولت تعدیل اقتصادی لیبرالی را بر کشور حاکم کرده بود و کسی اگر از وی انتقاد می‌کرد «دشمن پیامبر» تلقی می‌شد و در نمازجمعه‌ی تهران با شعار «مرگ بر، مرگ بر» مواجه می‌گردید، شجاعانه وارد میدان نقد او و دو دولتش شد و با راه‌اندازی مجله‌ی «بیان» محکم در برابر رفسنجانی ایستاد و همزمان در نقد پاره‌ای از تفکرات تئوریک دکتر عبدالکریم سروش در همان مجله، اقدام کرد که در آن مقطع جزو حرکت انقلابی و روشنگرانه‌ی وی به حساب می‌آمد.

 

سوم آن‌که در دهه‌ی اخیر کشور را به سوی نجف اشرف ترک کرد و در آنجا بیت امام و مؤسسه‌ی آثار نشر را اداره می‌کرد. من سال ۱۳۹۲ وقتی اتفاقی وی را در اول خیابان شارع الرسول در مجاور حرم حضرت علی -علیه السلام- دیدم سراغش شتافتم. به‌گرمی برخورد کرد و پس از احوال‌پرسی و چند کلمه گپ و گفت، از ایشان پرسیدم چرا به ایران نمی‌آیی؟! خندید و فقط گفت: چرا، می‌آیم، تابستان‌ها. آخه او، در اعتراض به وضع موجود، کشور را ترک و کُنج نجف عزلت گزیده بود بلکه روزی گشایشی آید. بگذرم، اگر از مرحوم حجت‌الاسلام سید علی‌اکبر محتشمی‌پور بخواهم کامل بگویم، چند پست متن و چندین سطر حرف‌وگپ است. رحمت به روانش و آمرزش روحش.

تعداد دیدگاه ها ← :
دامنه  | دارابی
دامنه | دارابی دوشنبه, ۱۷ خرداد ۱۴۰۰، ۰۹:۳۶ ق.ظ

کی کشور درست می‌شود؟!

به قلم دامنه : ( ۱۷ / ۳ / ۱۴۰۰ ) به نام خدا. سلام. انکار نمی‌شود که نوع فردی که در جایگاه ریاست‌جمهوری می‌نشیند، برای کل کشور اثرگذار است، حالا یا مثبت، یا منفی، و یا خنثی و خائن؛ زیرا چنین فردی مستقیم مدیرکل کشور می‌شود، و اساس کشورداری هم، به «اجرا»ست. ولی پرسش اساسی و فوری ملت به نظر می‌رسد این است که کی کشور درست می‌شود؟

 

راستی مگر کشور، نادرست است که ملت منتظر است کی درست می‌شود؟! بله، کشور از وضع بد رنج می‌برَد و ملت حق خود می‌داند ازین وضع بیرون بزند و به همین علت در مسالمت‌آمیزترین رفتار نجیب و تمیز خود، در پی تغییر و بهترشدن اقتصاد، معیشت، سیاست، فرهنگ، قیمت منصفانه‌ی کالاها، دسترسی آسان به مایحتاج، آموزش، رشد، رفاه، توسعه، توازن دائمی میدان و دیپلماسی، تعامل جهانی، مقاومت به وقت ضرور، زندگی سالم، حتی ارتقای مکارم اخلاق و از همه مهم‌تر سبقت و جلوزدنِ مناسب از دیگر کشورها در همه‌ی شاخص‌هاست. و این مطالبه‌ی منطقی و برحقی‌ست.

 

بنابرین، اگر ملت روزی ببیند، رئیسان و در رأس‌نشینان کاری نمی‌کنند و یا به جای کار، فقط نگاه و نظاره می‌کنند و فقط بلدند به روی همدیگر پنجه و چنگ بیندازند، بنا به وعده‌ی هشدارآمیز امام، ممکن است «یوم‌الله»‌ی دیگری بیافرینند که با همه‌ی «یوم‌الله»‌های گذشته فرق می‌کند؛ چون آن روز، بساط فاسدان را از پهنه می‌کَنند. حال پاسخم به پرسش فوق:

 

اما پاسخم: نگاه من عجالتاً این است. جدا از این‌که ملت باید دستش در انتخاب و رأی به نامزدهای صاحب عقل و درایت، باز و آزاد باشد، موارد زیر از اهم مسائلی‌ست که محتاج تصمیم است. یعنی مشخص‌کردن نگرش‌های نظام دست‌کم در این زمینه‌ها:
 

اول: نظام چگونه به جهان بنگرد؟ آیا قوی باشد یا ضعیف؟ پیرامون بماند یا در مرکز؟ بنیانِ وقت خود را صرفِ تعامل سازنده کند یا در توطئه‌ی مخاصمات تنظیم‌شده بیرونی، فرصت خود را ناپدید و نابود کند؟ وقتی عناصر قدرت‌افزا، کشور را قوی و بازدارنده نگه داشته و می‌دارند، عناصر سیاست چگونه ازین اقتدار به نفع اقتصاد کشور بهره بگیرند و ارزش توان ملی را پاس بدارند؟

 

دوم: حکومت رفتار خود را با احزاب و مردمی که مشتاق به شرکت در سرنوشت و امور سیاست و کشورند، مشخص کند که آیا اساساً احزاب و فعالیت سازمان‌های مردم‌نهاد (=سمَن) ها را می‌خواهد؟ یا نه تا جایی آن‌ها را تحمل می‌کند که دنباله‌رو باشند و مؤید؟ اگر حکومت بخواهد بر احزاب و ملت سلطه‌گری کند، یک نوع بازتاب و نتیجه دارد ولی اگر احزاب و ملت بخواهند بر حکومت نظارت کنند، جوری دیگر. آثار هر دو وجه درست عکس هم است.

 

سوم: نگرش نظام نسبت به حوزه‌ی علمیه معلوم شود. حوزه تا کجا برای خود حق دخالت در کشور قائل است؟ یا حکومت تا کجا می‌تواند در حوزه تصرف کند؟ روحانیت چگونه می‌خواهد خود را با سایرین برابر ببیند و اگر هم برای خود به‌حق، حق نظارت و آزادی مطلقِ اظهارنظر و سخنرانی و تجمع‌های اعتراض‌آمیز و حمایتی نسبت به تمام امور مملکت قائل است، همین حق و آزادی آیا از سایرین باید ستانده شود یا نه به آنان هم باید داده شود؟ حوزه آیا همان‌مقدار که «زبان گویا» است برای ملت، «گوش شنوا» هم هست برای ملت؟ اگر حوزه آزاد است فعال سیاسی باشد، چرا دانشگاه نباشد؟ چرا جامعه نباشد؟ چرا منتقدین نظام نباشند؟ چرا سمن‌ها نباشند؟ چرا دانشمندان و روشنفکران نباشند؟

 

چهارم: نگرش قلدرمآب نسب به مردم از سوی هر فرد و جریان و نهاد چگونه به سمت رفتار مدنی دگرگون شود؟ اگر جایی «آتش به‌اختیار» نیاز بود، آیا همه‌ی اقشار از حق مساوی و برابر در استفاده از فرمان «آتش به‌اختیار» برخوردارند؟ نظام، نگرش و تصمیم خود را نسبت به دخالت‌های خلاف قانون نهادها و افراد -که شبیه باند و حلقه و دسته رفتار می‌کنند و به هیچ جایی پاسخگو نیستند، به هیچ قید و قانونی تمکین ندارند و به هیچ دادگاهی فراخوانده نمی‌شوند- کاملاً روشن کند. در واقع وقتی عمل به «مُرِّ» قانون برای مثلاً نهاد نگهبان در رد صلاحیت راحت افراد ستودنی حساب می‌شود، برخورد قانونی با مداخله‌گران در سایه، بر وفق مُر قانون نیز ارزنده تلقی شود و به ستودن بینجامد نه به ستاندن و سلّاخه.

 

پس؛ رأی به این که در یک رقابت سالم و بدون محدودسازی و معدودکردن کاندیداها، کی رئیس‌جمهور شود، مهم است، واقعاً مهم است، چون پول و مناصب و چرخش کشور به دست اوست، اما اهَم این است نگرش‌های نظام معلوم شود. تا نگرش‌ها به تصمیم درست نینجامد، عوض‌کردن فردِ رئیس‌جمهور، شبیه نشاندن ولیعهد بر تخت سلطنت در سیستم‌های شاهی توسط پادشاه‌هاست.

 

امید است نظام از دو خاصیت جمهوریت و اسلامیت خالی نگردد تا ولی فقیه که رهبر نظام و مردم و حتی ملل آزاده‌ی دیگر است، حرف و امرش نافذ بماند؛ دست‌کم اگر به‌جدّ امر کرد «جبران» گردد، پیام توجیه انشاء نشود که منظورش ما نبودیم! سپس صف شوند پشت توجیه (به قول آن قصه‌ی «۷ کور» که مرحوم پدرم به ما می‌گفت) بگویند: کی‌بود! کی‌بود! من نبودم، لطفعلی‌خان بود!

تعداد دیدگاه ها ← :
دامنه  | دارابی
دامنه | دارابی يكشنبه, ۱۶ خرداد ۱۴۰۰، ۰۸:۳۱ ق.ظ

چه اثرِ ژرفی دارد این فضای آزادی

به قلم دامنه: ( ۱۶ / ۳ / ۱۴۰۰ ) چه اثرِ ژرفی دارد این فضای آزادی. نیز اشاره‌ای گذرا به اولین مناظره‌ی ریاست‌جمهوری دوره‌ی ۱۳ در شب ۱۵ خرداد ۱۴۰۰ : به نام خدا. سلام. روز، روز عظیم شهادت پیشوای صادق حضرت امام ششم شیعیان و معلم مسلمانان حرّ و خردمند (ع) است. درس‌ها از آن پیشوا، بسیاربسیار فراوان است؛ که من اشاره‌ام فقط یک مورد است و آن این‌که تجربه‌ی زندگانی حضرت صادق، حقیقتاً یک سرمشق و الگوی رفتاری‌ست. چرا؟ چون ثابت کرد همان مقدار فضای باز سیاسی -حالا بنا بر هر علت و دلیلی که در عصر اختناق کوبنده‌ی دو سلسله‌ی غاصب اموی و عباسی، شکل گرفته بود- تا چه حد برای جهان اسلام و نقش سازنده‌ی امام معصوم (ع) در شکوفایی علمی و اخلاقی و دینی جامعه برکت داشت.
 
این کاملاً روشن است که چنین اوجی فقط در بستر آزادی و پرهیز از اختناق رخ می‌دهد که دانشمندان آن عصر امکان ظهور و بروز می‌یابند و با بیان اندیشه و نشر محصول خرَد، میان مردم مفاهمه و مناظره و مبادله و مرابطه‌ی عقلانی و عاطفی به وجود می‌آورند. و این، برای امام صادق پدیدار شد. ۳۴ سال ( ۱۱۴ تا ۱۴۸ قمری ) امامت کرد. هم‌عصر ۵ خلیفه‌ی آخر امویان و دو خلیفه‌ی آغازین عباسیان بود و سختی‌ها و محدودیت‌ها و رنج‌های زیادی را به ابزار خرد و تدبیر و حکمت خویش، چاره کرد؛ به‌طوری که عدد شاگردان و راویان ایشان، بنا بر نقلی به ۴۰۰۰ نفر رسید.
 
در عصر صادق (ع) شکوفایى شکل گرفت. ترجمه‌ی کتاب‌ها و آثار علمى صورت پذیرفت. علمِ «کلام» (=اعتقادات؛ معروف به «فقه اکبر») نمایان شد که بنیان آن را اولین بار امام علی (ع) نهاد. حتی مناظره‌ها رخ داد. مناظره‌هایی جدّی و اثرگذار. تا آن حد که امام صادق با زندیق‌ها هم در کمال آزادی و آرامش مناظره‌ می‌کرد؛ یعنی با افرادی که اعتقادی به خدا نداشتند و جهان را اساساً مادّی تفسیر می‌نمودند.
 
 
 
 
«همتی. مهرعلیزاده. رضایی. زاکانی. قاضی‌زاده. رئیسی. جلیلی»
 
مناظره‌ها به این دلیل اثر کرد که آن امام، مخالفان حتی زنادیق را تحمل کرد و با آنان به بحث و مباحثه و روشنگری نشست. البته مناظره‌های واقعی و در کمال آزادی، مثل مناظره‌های شهید مظلوم بهشتی و مرحوم آقای مصباح یزدی و دکتر عبدالکریم سروش با گروهک‌های سیاسی که جالب بود؛ البته مصباحِ فیلسوفِ آرامِ متفکرِ اوایلُ انقلاب، نه مصباحِ سیاسی‌شده‌ی اواسط و اواخر انقلاب که اساساً در مواجهه‌ها، چندان جالب و بردبار ظاهر نشد و صبرش در برابر منتقدان، لبریز گردیده بود. البته آدم کادرساز و قویی بود.
 
 
 
 
آری؛ مناظره‌های عصر صادق (ع)، نه مثلِ این مناظره‌های صداوسیمایی!! که از «مسابقه‌ی هفته»ی مرحوم منوچهر نوذری هم، کمتر و کمتر بود، که اگر «۷» هم را، در فهرست بی‌چاره! همت نمی‌کردند و باقی نمی‌گذاشتند، دیگر «۱ و ۲ و ۳ و ۴ و ۵» چه می‌خواستند چشم در چشم ملت بگویند؟! لاکردار ! (به کشکولی) حتی قرعه‌کشی هم، آن ۵ تا را -از قضا- کنار هم نشاند. راستی «۶» هم که رفته بود به بیخ! و امانِ «۲» را برید، آن‌هم در همان شروع؛ وقتی از «شش کلاس درس» گفت و سپس «سندرم پست‌های بی‌قرار». و «۷» هم که از «رئیس» امان‌نامه طلبید. بگذرم. من نسبت به ماجراها، اساساً فردی کم‌اطلاع‌ام و قضاوت بلد نیستم و نمی‌کنم. فقط چون «۵» در آخرِ حرفش، «قطار انقلاب» را «اسکوتر» کرد، عکسش را بالا گذاشتم که سواری‌اش قشنگ است!
تعداد دیدگاه ها ← :
از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ چه خبر؟ دامنه  | دارابی
دامنه | دارابی شنبه, ۱۵ خرداد ۱۴۰۰، ۰۹:۴۳ ق.ظ

از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ چه خبر؟

به قلم دامنه :  ( ۱۵ / ۳ / ۱۴۰۰ ) به نام خدا. سلام. اول بگویم من آن روز هنوز نزدیک به ۹ ماه مانده بود که به دنیا متولد شوم. دوم نیز اعتراف کنم شما تاریخ را -به‌ویژه تاریخ معاصر را- بهتر از من بلدید. من فقط در ورای آن واقعه -که به قیام می‌ماند- چند نکته می‌گویم و به همین اکتفا می‌کنم:

 

 

 

سایت ضیاء الصالحین

«بزرگداشت روز پانزدهم خرداد،

فریادی کوبنده است از مستضعفان بر سر مستکبران»

امام خمینی

 

 

پیش‌زمینه‌ی بحث: عصر عاشورای آن سال ( ۱۳ خرداد ۱۳۴۲ ) امام خمینی به مدرسه‌ی فیضیه‌ی قم می‌رود. بر منبر می‌نشیند. همان آغاز، روضه می‌خوانَد و آنگاه سخنرانی می‌کند، آن‌هم با صراحت و شجاعت تمام، علیه‌ی شخص شاه. چرا؟ چون دو ماه قبلش، رژیم، در فیضیه، فاجعه و جنایت آفریده بود، همان عصر خونین و معروفِ ۲ فروردین ۱۳۴۲ که به ابتکار فقیه اهل بیت عصمت و طهارت (ع) مرحوم حضرت آیت‌الله العظمی گلپایگانی، در سالروز شهادت امام جعفر صادق (علیه‌السّلام) مجلس «عزاداری و روضه‌خوانی» در آن مدرسه‌ی تاریخ‌آفرین برپا گردیده بود. و در آن، به لایحه‌ی دولت در «حذف اسلام از شرایط نمایندگی مجلس» اعتراض شده بود و خون طلاب به زمین ریخته... . و امسال این دو مناسبت عظیم، یعنی قیام ۱۵ خرداد و سالروز شهادت صادق آل محمد (ص) کنار هم قرار گرفت. هر دو مصیبت بر اهالی معرفت و مَودّت، تسلیت و تعزیت. روی همین اصل بود که امام، ۱۵ خرداد را برای همیشه‌ی تاریخ این سرزمین، روز تعطیل و عزای عمومی اعلان کرد.

 

اما سه نکته‌ای که قرار است بگویم:

 

اول: هیچ دیده‌اید یا خوانده‌اید که به ندای عالمانِ دین، اَعیان و اَشراف لبیک گفته باشند؟ همیشه این پابرهنگان و محرومان و طبقه‌ی دیندار ساده‌زیست بودند که جان و مال و تمام هستی خود را حاضر بودند نثار اسلام و ندای مرجعیت دینی کنند. هان! ای دست‌اندرکاران نظام! دست بردارید از خوش‌خدمتی به اعیانی که عین زالو مکنده‌اند و استثمارکننده. در ۱۵ خرداد ۴۲ هم همین مستضعفان بودند که در قم و تهران و ورامین و پیشوا و ... به پیشوای شیعیان اقتدا کردند و حتی جان خود را تقدیم برپایی عدالت و پیاده‌شدن اسلام در جامعه کردند.

 

دوم: همان وقت که امام مبارزه با شاه را آغاز کردند، در درون خودِ حوزه عده‌ای بودند که مبادی ندای نادرستِ جدایی دین و سیاست بودند و اتفاقاً به فرموده‌ی خودِ امام خونِ دلی که از دست اینان خورد، از دست شاه نخورده‌بود. جالب این‌که این منادیانِ فایده‌نداشتنِ مبارزه و نهضت و سیاست، حالا میراث‌خوار هم شدند. بگذرم. بدتر از آنان کسانی‌اند که در درون انقلاب و با پیروی از امام خمینی رشد کردند، اما با شرم‌آورترین رفتار و گفتار از عقاید و باورهای خود، نادم شدند و مفت و مجّانی -و شاید بعضاً مزدوری- تز انگلیسی اسلام منهای روحانیت را سر می‌دهند که فتوکپیِ همان اسلام منهای سیاست است. یعنی جداساختنِ دین و محتوای سازنده‌ی آن از پیامبران و امامان.

 

سوم: به قول اخیر رهبری در سخنان دیروزشان ( ۱۴ خرداد ۱۴۰۰ ) امام در همان سال ۴۱ (که مرحوم بروجردی رحلت کرده بودند و شیعیان زعیم عام خود را از دست داده و فصل غریبی و تنهایی و اوج فشار شاه علیه‌ی علما و مبارزین شده بود) در جلسه‌ی درسی اشاره کرده بودند که اگر همین الان هم ما از مردم بخواهیم که به میدان بیایند، این بیابان‌های قم پر از مردم می‌شود.

 

آری؛ مردم ایران حق‌طلب هستند؛ و به ندای هر حق‌طلبِ بااخلاصی چون امام امت، لبیک می‌گویند. زیرا مردم میان دین و آزادی، دانش و ارزش و میدان و سیاست هیچ مرز جداکننده‌ی قائل نیستند و حق را می‌پویند که از زبان حق‌گو بلند شود. و می‌دانند در میدان‌نبودن، زیان و خسران است. مگر در ۸ سال جنگ تحمیلی این ملت بردبار ندای امام را جانانه لبیک نگفت؟ گفت، چه خوب هم گفت. درود به ۱۵ خرداد و پیام جاویدان آن. والسلام.

تعداد دیدگاه ها ← :
از امام دور افتاده‌اند دامنه  | دارابی
دامنه | دارابی جمعه, ۱۴ خرداد ۱۴۰۰، ۰۹:۴۷ ق.ظ

از امام دور افتاده‌اند

به قلم دامنه:  ( ۱۴ / ۳ / ۱۴۰۰ ) به نام خدا. سلام. مردم مُستندهای زیادی در ذهن دارند که واقعاً برای‌شان عذاب‌آور شده است. از یک سو هرگز حاضر نیستند احدی کمترین آسیبی به انقلاب اسلامی بزند، ولی از سوی دیگر رفتارهایی را می‌بینند که دلِ خود را خالی‌شده و دردمندانه حس می‌کنند؛ به‌وضوح می‌بینند کم‌کم کسانی «مَسند»ها را اشغال کرده‌اند که آن را از جایگاه خدمت و صداقت، به پرتگاه نیرنگ و خیانت تبدیل کرده‌اند و به جای رسیدن به دادِ ملت، به دوروبری‌ها و هم‌پالگی‌ها و هم‌حزبی‌های خود رسیدند؛ چه اقتصادی، چه شغلی، چه رفاهی و چه امتیازات سیاسی. حال آن‌که در نگاه امام امت، هر کس در جمهوری اسلامی پست و مقامی هم می‌گیرد، باید به فکر تمام توده‌ی ملت و مخصوصاً زاغه‌نشین‌ها باشد.

 

حرم امام خمینی

رهبر کبیر انقلاب اسلامی

برخی‌ها -و از قضا اغلب‌شان- با دادنِ صدها وعده به مردم، تا از راه رسیدند، اول برای خود کیسه دوختند و سپس جیب کشور را زدند و آنگاه از زندگی انقلابی و ساده‌زیستی دست شستند و هر یک در خانه‌هایی مجلُل و باشکوهِ بالاشهر، با وسیع‌ترین و مدرن‌ترین امکانات و آسایش، سُکنا گزیدند. مردم تردیدی ندارند زندگی مسئولان با آن‌که فرصتِ کار اقتصادی شخصی ندارند و چندین سال است که به شغل‌های انتصابی و انتخابی چسبیده‌اند، اما در کمال تعجب از این رو به آن رو شده است. حتی آن طلبه‌های انقلابی دیروز انقلاب هم، که در شرح حال‌ها خوانده‌ایم از قدرتِ خرید سیب‌زمینی عاجز بوده‌اند، امروزه با بهترین امکانات بیت‌المال در مناصب حکومتی به مردم فخر می‌فروشد و معنا را به دنیا فروخته است.

 

اصلاً مردم از خود می‌پرسند چرا در جمهوری اسلامی که ندای مدرنِ معنوی برای جهان نو بوده است، این‌همه زمینه و بستر باید برای فساد و دزدی و خیانت و شکاف طبقاتی پدیدار شود و حتی در بدترین حالت، سطح زندگی مسئولان به مراتب از سطح زندگی مردم پیشی بگیرد و راحت‌تر از سایرین امرار معاش داشته باشند. مگر آنان فرصتِ اندوختن و انباشت دارند که این‌میزان از ملت جلو زده‌اند و بهترین ماشین‌ها، استخرها، خانه‌ها، درآمدها، خورد و خوراک‌ها، تحصیلات، تفریحات برای‌شان آماده و مهیا باشد؟!

 

در چنین وضعی، آیا آنان از امام خمینی رهبر مستضعفان جهان دور نیفتاده‌اند که فقط در نجف اشرف نزدیک ۱۴ سال با بادبزن دستی حصیری خود را در فصل داغ عراق، خنک نگه می‌داشت چون ضُعفای آنجا و ایران توان خرید کولر و وسایل خنک‌کننده نداشتند. نمی‌گویم باید با محرومیت زیست، اما چرا با آن‌که این فرصت ۴۲ ساله‌ی انقلاب برای مردم و مسئولان یک جور گذشت، زندگی آنان این‌همه از زندگی مسئولان عقب افتاده است. و وضع حال مسئولان در مقایسه با وضع حال مردم، این‌همه فرق کرده باشد. اسم این چیست؟ جز دورافتادن از مرام امام؟ سبقتی که مسئولان در سطح رفاه و همه‌جوره شاخص‌ها، از مردم گرفته‌اند، برای همه شک‌آور و بُهت‌آفرین گردیده است.

 

مردم مشاهدات زیادی دارند که حقیتاً برای‌شان دردآور است. به روشنی می‌بینند که چارچوب فکری و سیاسی امام فراموش شده است: قرار بود آنچه شاه می‌کرد، کسی در انقلاب تکرار نکند. قرار بود آنچه دربار شاه می‌کرد، دیگر در دولت پس از انقلاب دیده نشود. قرار بود آنچه خاندان شاه می‌کرد، هرگز در میان خاندان مسئولان ما رخ ندهد. قرار بود آنچه سیستم هزارفامیل رژیم شاه می‌کرد، برای همیشه از ایران رخت بربندد؛ گویا هزارفامیل که سهل است، کردند سه‌هزار فامیل. قرار بود میان ملت و حکومت هیچ مرزی جز قصد خدمت نباشد، اما نه فقط خدمت رخت بر بست بلکه اَشرافیت و رئیس‌شدن بر ملت و غارت بیت‌المال باب شده است. اگر زندگیِ توأم با رفاه و پُر آسایش زندگی‌یی متضاد با معنویت نیست -که نیست- چرا این امکان فقط باید برای مسئولان مقدور و شدنی باشد و ملت هیچ حظی از آن نبرَد و یا از قافله باز مانده باشد؟ آیا امروزه کسی به‌جرأت می‌تواند قسم یا رب بخورد از مسئولان با خاطری راحت دفاع کند و گواهی دهد زندگی و سیر حیات او، طیّبه و الگو است و وفق چارچوبِ زیست سیاسی و مکتبی امام رفتار می‌کند؟ حیف نیست جمهوری اسلامی با آن‌همه حسَنات که از وجَنات آن باریده و امید برای ایران و اسلام گردیده، این‌گونه به کسانی سپرده شود که آفت برای آن هستند و عذاب برای مردم و مانع برای توسعه‌ی دنیا و معنا و عُقبا؟

 

به‌یقین آنچه در بالا نوشتم، قید «عده‌ای» دارد، نه قید «همه». بوده و هستند هنوز کسانی که خالصانه و سالم برای مردم و انقلاب و اسلام کار کرده‌ و می‌کنند. به مناسبت سالگرد رحلت امام رهبر نویدبخش زندگی نو و معنوی تحریر شد. نام و مرام امام جاویدان که ساده و صادق و راسخ زیست و روسفید به ملکوت پر کشید.

98شیر
تعداد دیدگاه ها ← :
دامنه  | دارابی
دامنه | دارابی پنجشنبه, ۱۳ خرداد ۱۴۰۰، ۰۷:۱۰ ق.ظ

درگذشت مادر سید علی‌اصغر

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. گریه‌ی شدید سید علی‌اصغر پشت تلفن بغض مرا تَرکاند. من می‌دانم که میان تو و مادرت حتی به باریکی مو هم فاصله نبود. حالا تو از کسی بریده می‌شوی که برای هم پاره‌ی تن بودید و جگر گوشه. و چگونه کسی دل دارد پاره‌ی تن خود را زیر خاک بسپارد؟ و این است که می‌دانم بر تو چقدر سخت می‌گذرد که می‌خواهی پیکر مادر را امروز به دل خاک گذاری و با کفن و دفن او اشک‌ریزان به خانه‌ای برگردی که با دیدنِ جای خالی مادر غمدیده و فقرچشیده‌ی صبور و بردبارت به‌شدت عذاب فراق کشی. تو و او سال‌ها خاطرات آغشته به غم و شادی دارین.

 

   

مرحومه فاطمه علیزاده کارنامی
( تاریخ درگذشت:  ۱۳ / ۳ / ۱۴۰۰ )
 
من به علت رابطه‌ی عمیق رفاقت، بارها دیدم تا مادر سری به سید علی‌اصغر نزند و یا از پشت پنجره‌ی خانه، صدای فرزند ارشدش -که از نوجوانی بی‌پدر ولی عزتمند بزرگ شده- نگیرد، آرام سر بر بالین نمی‌گذارد. آن مادر رئوف، ساده‌دل، دل‌سپرده به اهل بیت -علیهم السلام- کاری و باسخاوت مادر من هم بود. سید علی‌اصغر امروز از ریشه‌اش می‌بُرّد که آبرسانِ کام جانش بود. او فقط مادر نبود، پدرش هم بود.
این درد فراق ادامه دارد...
تعداد دیدگاه ها ← :
قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ ---- ۵۱ ۵۲ ۵۳ ۵۴ ۵۵ ۵۶ ۵۷ ---- ۲۰۴ ۲۰۵ ۲۰۶ بعدی
دامنه ی داراب کلا : قالب هفتم فرهان