دامنه‌ی داراب‌کلا
Menu
مطالب دامنه را اینجا جستجو کنید : ↓↓

qaqom.blog.ir
Qalame Qom
Damanehye Dovvom
ابراهیم طالبی دامنه دارابی
دامنه‌ی قلم قم ، روستای داراب‌کلا
ایران، قم، مازندران، ساری، میاندورود

پيشنهادهای مدیر سایت
آخرين نظرات
طبقه بندی موضوعی
دنبال کننده ها
بايگانی ماهانه
نويسنده ها

به قلم دامنه: به نام خدا. عنوان مکتب تفکیک را پایه‌گذار آن مرحوم آیت‌الله میرزا مهدی اصفهانی پیشنهاد نکرده بود، بلکه مرحوم علامه محمدرضا حکیمی از مدافعان سرشناس آن مطرح کردند و این نام جا افتاد و مقبولیت هم یافت. اصحاب مکتب تفکیک بر «خالص‌فهمی» علم وَحیانی و معارف آسمانی و تربیت و سیاست قرآنی و حدیثی اصرار می‌ورزند و به مکتب‌های ترکیبی و تأویلی -که انسجام مبانی آنها جز با تأویل آیات و آراء میسّر نیست- به‌هیچ‌روی، نمی‌گروَند و زلال علم قرآنی و حدیثی را از آمیخته‌شدن با دیگرجریان‌ها پاس می‌دارند. برای تفصیل و مطالعه‌ی عمیق‌تر رجوع گردد به صفحات ۱۵۱ و ۱۵۲ کتاب «مکتب تفکیک» اثر علامه محمدرضا حکیمی. و یا رجوع شود به کتاب «آئین و اندیشه؛ بررسی مبانی و دیدگاه‌های مکتب تفکیک» نوشته‌ی سیدمحمد موسوی. از انتشارات حکمت.

  • دامنه | دارابی
 
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. چند نکته درباره‌ی ایران از کتاب‌هایی  که خودم طی چند سالی که گذشت، شخصاً آن را دیده و خوانده‌ام. مثل این کتاب: «ایران؛ از آغاز تا اسلام» اثر ″رومن گیرشمن″ که زنده‌یاد دکتر محمد معین آن را سال ۱۳۳۶ به فارسی برگردان کرد. گیرشمن (۱۹۷۹ - ۱۸۹۵) باستان‌شناس مشهور فرانسوی بود که سالیان سال در حوزه‌ی تمدنی ایران و حتی سرزمین افغانستان دست به کاوش زد و تاریخ ایران را از بر بود و حتی دو مقدمه‌ی مهم کتابش را در شوش و تهران نوشت. چون ایران در وسط تمدن‌ها قرار گرفت میانجی‌گری می‌کرد بین حوزه‌های تمدنی سامی، یونانی و رومی از یک سو و شرق‌اقصی (تعبیر خود گریشمن است) یعنی دورترین نقطه‌ی شرق میان چین و هند. او حتی جوانان ایران را فرا خوانده بود که به قدرت فکری نیاکان خود پی ببرند و به ایران ببالند. کار میانجی‌گری یک اصل بود، ولی گاه جنگ و دفاع هم بر هر سیاستی غلبه می‌کرد و چیره می‌شد. نمی‌دانم آیا در مطالعات منابع خود با اصطلاح «ایران خارجی» هیچ وقت برخوردید یا نه؟ چنان ایران وسعت داشت، گویی نزدیک تمام جهان را در بر داشت، که آن سوی آن را «ایران خارجی» می‌گفتند و این سوی آن را -یعنی همین نقشه‌ی ایران فعلی با کمی جغرافیای دیگر را- «ایران داخلی» می‌نامیدند که آن زمان نَجد ایران مشهور بود؛ یعنی فلات ایران. و چنین ایران بزرگی بایستی هم، از اصل میانجی‌گری سود می‌بُرد و مقبول می‌بود. چون دائم بین اقوام و سایر دُول در دنیای اطراف ایران، نزاع برمی‌خاست اصل آشتی با سیاست میانجی کاربرد داشت و لابد هم این لیاقت در ایران دیده می‌شد. ایران -دست‌کم- از پانزده‌هزار سال پیش به این سو، تاریخ مشخصی دارد و حیف ایرانی، ایران خود را آن طور که باید، نمی‌شناسد. به نظر من ملتی که بیش از همه باید از آداب خود مواظبت کند، ایران است. زیرا کهن‌تمدن دارد و کهن‌آداب و این شرافت خود را به دین آسمانی اسلام مبین هم آراست و پیوند داد و امتیاز معنوی خود را با امتیازات الهی اسلام آمیخت. پس ایرانی سزاست که از ریزترین دیرینه‌های عقلانی و عاطفی خود حراست کند از پوشش خود و مروت با حیوان و جُنبندگان گرفته تا سه نیکی که اساس مثلث اوست. پندار، کردار، گفتار.
 
 
ایران‌شناسی ( ۱ )
 
از سال‌ها پیش از میلاد مسیح ع ، در ایران وظیفه‌ی «میانجی‌گری» بین‌المللی انجام می‌گرفت و همین، موجب تماس و نزدیکی بین فرهنگ‌های غربی و شرقی و توسعه‌ی تمدن جهانی شد.
 
 
ایران‌شناسی ( ۲ )
 
در عصر فعالیتِ فلاحتی زن در ایران -دوره‌ی پسابَدَوی- مقام روحانیت را «زن» بر عهده داشت. همین، آدابِ آریاییان شد.
 
«ایران؛ از آغاز تا اسلام» اثر ″رومن گیرشمن″ ص ۱۱
 
 
ایران‌شناسی ( ۳ )
 
ازدواج با شاهدخت‌ها با انگیزه‌ی سیاسی که عامل انسجام یا انهدام قدرت‌ها بود، در ایران از دیرینه‌روز رسم بود.
 
همان، ص ۹۹
 
 
ایران‌شناسی ( ۴ )
 
دولت در ایران -اغلب دوره‌های تاریخی- در امور مالی فاقد عاطفه بود.
 
 
ایران‌شناسی ( ۵ )
 
ایران مَعبَر اقوام بود. همین عامل عبور اقوام‌بودن، علت جنبش‌ها بوده که ایرانی از دیرباز آن را به خود دیده و با اصلِ جنبش و خیزش آشنا شده است. همان ص ۴۲۰

 

ایران‌شناسی ( ۶ )

 
خوارزم -که خوارسیمه و خوارسیما نیز آمده است- نام ناحیه‌ای است پایین رودِ جیحون که در قدیم مهد قوم آریا بود و «کاث» مرکز آن بود. سرزمین سیحون و جیحون شامل تِمذ و سمرقند و بخارا موطن و مولِد و مدفن بسیاری از دانشمندان ایران است که هم‌اینک جزوِ کشور آزبکستان است.
از یادداشت‌هایم از ص ۲۷ کتاب ″آشنایی با مولوی″ اثر آقای محمود نامنی
 
 
ایران‌شناسی ( ۷ )
 
آلبر ماله که کتاب «تاریخ ملل شرق» را نوشت برین نظر بود ایرانیان قومی متمدّن بودند و راستی و رعایت قوانین دو ویژگی مهم تمدن ایران شمرده می‌شد. ص ۴ کتاب خدمات ایرانیان به اسلام. عبدالرفیع حقیقت
 
 
ایران‌شناسی ( ۸ )
 
بر اساس مستندات حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه، مردم ایران از دیرباز رو به جانب خدا داشتند:
 
همه سر نهاده سوی آسمان
سوی کردگار مکان و زمان
 
یک اشاره: حتی مغولان هم که به ایران آمده بودند پیرو «تِنگری» (=خدای اعظم در ادبیات مغولی) بودند.
 
 
ایران‌شناسی ( ۹ )
 
عرب‌ها در عصر ساسانیان به مشرق ایران تبعید می‌شدند و این یک رسم بود. اگر شورش می‌کردند، عرب‌ها آنها را به شرق ایران نفیِ بلَد می‌نمودند. و همین عرب‌های تبعیدی به شرق ایران، در میان مردم بومی، مُستحیل (=دگرگون) گشته و رنگ و بوی ایرانی گرفته بودند. ر. ک: خدمات ایرانیان به اسلام. عبدالرفیع حقیقت. ص ۲۳
 
 
ایران‌شناسی ( ۱۰ )
 
اسدالله علَم -رئیس وقت دانشگاه شیراز- در بخشنامه‌ای در ۱ مهر ۱۳۴۸ ورود دختران باحجاب را به دانشگاه ممنوع کرده بود. خانم فرح دیبا همسر سوسیالیست آقای محمدرضاشاه لباس آخرین مُد پاریس را می‌پوشید.
 
  • دامنه | دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. در قواره‌ی فکری و عملی شهید حاج قاسم سلیمانی کمتر کسی دیده‌ام که به اندازه‌ی این پارسایِ خداپرستِ خداترسِ خدادوست، محبوب و اندیشمند بوده باشد. سلام سلیمانی! ای که به هر ایرانی مهر می‌ورزیدی و آنان را عزتمند و دارای کرامت و حرمت می‌خواستی. دلتنگم حاج قاسم که مکتبِ نظری خودت را همآره در مکتب عملی معنا می‌کرده‌ی. مرام تو را بر سر و مکتب تو را بر قلب می‌گذاریم.

  • دامنه | دارابی

 

به قلم جلیل قربانی: اخلاق و اقتصاد

 
۱- اخلاق فراتر از قانون است و برخی قانون را اخلاق نهادینه‌شده می‌دانند. اخلاق و انصاف در روابط انسانی، کاری پسندیده و مورد انتظار است. جامعه اخلاقی، ویژگی جامعه انسانی مطلوب است. این ویژگی تحت تاثیر غرایز انسان، گاهی اوقات نادیده گرفته می‌شود.
 
۲- شرایط اقتصادی باثبات، می‌تواند اخلاق را ترویج کند. اگر شاخص فلاکت (نرخ تورم + نرخ بیکاری) در جامعه‌ای بالا باشد، افراد نگران حال و آینده خود می‌شوند و با غلبه غریزه بر اخلاق، احساس دلسوزی و شفقت بر خلق کم‌رنگ می‌شود.
 
۳- در شرایط بد اقتصادی، مردم نگران ریسک‌ها و خطرهایی هستند که دارایی‌شان را تهدید می‌کند و افراد احساس می‌کنند که فرصت کمک به دیگری را ندارند. در این حالت، افراد نیازمند بیشتر می‌شوند اما افراد کمک‌کننده کمتر.
 
۴- وقتی فساد و رانت و امتیازگیری در اقتصاد برای گروهی فراهم می‌شود، فاسد نبودن، ضعف تلقی می‌شود، خودخواهی و بداخلاقی رواج می‌یابد. در این شرایط انتظار از خودگذشتگی، به صورت عام، انتظار درستی نیست.
 
۵- بنابراین ایجاد اقتصادی باثبات، نگرانی مردم نسبت به آینده را کاهش می‌دهد، پیامدهای اخلاقی به دنبال دارد و موجب می‌شود که مردم نسبت به‌هم با گذشت، انصاف و مدارا رفتار کنند. آمار جرم و تعرض به حقوق دیگران در بحران‌های اقتصادی بالاست، اما در شرایط خوب اقتصادی، کاهش چشمگیری دارد. 
 
۶- اگر گفته می‌شود که نرخ بهره در کشور ما بالا و از نظر مردم نظام بانکی ربایی است، به دلیل آن است که نرخ تورم که معادل کاهش ارزش پول و قدرت خرید مردم است، بالاست. نرخ بهره در دنیا با نرخ تورم سنجیده می‌شود. اکنون نرخ بهره در دنیا کمتر از ۲ درصد است، چرا که نرخ تورم کمتر از این عدد است.
 
۷- سیاست، اقتصاد، حقوق، فرهنگ و دیگر الزامات اداره کشور دستاوردهای مشترک بشر است. باید بر مبنای تجربه کشورهای دیگر با بکارگیری دستاوردهای علمی در اداره کشور و بکارگیری روش‌ها و ابزارهای مدرن، اخلاق را به قانون تبدیل و رعایت آن را نهادینه کرد.
 
۸- مثلاً امروزه شاهد هستیم که یک ابزار مدرن در خدمات بانکی مانند نوبت‌دهی موجب شده که تبعیض در بهره‌مندی از خدمات حذف و سرعت و کیفیت بیشتر شود.
  • دامنه | دارابی

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت هفتاد و هشتم

سلام استاد احمدی. هنوز هم آن غرب‌ستایان غَرّه‌اند و از کار نابخردانه‌ی‌شان در برجام که به رسوایی آنان انجامید، دفاع می‌کنند. البته در تاریخ ثبت است که رهبری معظم به آنان هم فرصت مذاکره داد و هم صدها بار هشدار و تحذیر و نهیب و تذکر دادند. بگذرم.

 

چرا «عزت» و «عزیز» مهم است؟

میدان ارزش دانش ( ۳۲ )

به قلم دامنه: به نام خدا. متن کامل در لینک بالا در دامنه.

 

سلام استاد سید عمادی. مهم و مفید ترسیم کرده‌اید. امید است قبساتی که بر قلب موسای کلیم ع نور و بینش افکند، بر دل ماها هم ذره‌ای زبانه کشد و راه را در مرام و پویه‌ی الهی بپیماییم. درود بی‌پایان آقا.

 

به مناسبت میلاد امام رضا ع :

 

کجاها باید به دل چسبید و کجاها باید از آن عبور کرد؟
 
امام رضا ع پاسخ داده‌اند: "دل‌ها روآوردن و پشت‌کردن و نشاط و کسالت دارند. پس چون روى آورند، بینا و فهیم مى‌شوند و چون پشت مى‌کنند، خسته و افسرده مى‌گردند. پس آنها را هنگام روى‌آوردن و نشاط به کار گیرید و به گاهِ پشت‌کردن و کسالت، آزاد بگذارید." منبع
 
به حرف چه کسی نمی‌بایست گوش کرد؟
 
امام رضا ع پاسخ داده‌اند: "هر کس نظر تو در اصلاح خود را نپذیرد، به نظرش درباره‌ی خودت گوش مَده و منتظر باش تا بدى، او را اصلاح کند و آن که کار را از راهش بجوید نمى‌لغزد و اگر هم بلغزد راه‌چاره دارد." منبع
 

سلام جناب آقای قربانی. روزتان به خیر و خوبی.

آیه‌ی ۳۶ سوره اسراء:

لَا تَقْفُ ما لَیسَ لَکَ بِهِ عِلمٌ إِنَّ السَّمعَ والبَصَرَ والفُؤَادَ کُلُّ أُولئِکَ کَانَ عَنهُ مَسئُولًا.

و (ای انسان) هرگز آنچه را که بدان علم و اطمینان نداری دنبال مکن که چشم و گوش و دل همه مسئولند.

 

ایران‌شناسی ( ۱۱ )

فلسفه‌ی "حکمران عادل" نخستین بار در خطّه‌ی ایران برخاست. و ایرانی‌ها به مسائل مربوط به معنا و هدفِ زندگی سخت می‌بالند و با دو سنت پیچیده‌ یکی باستان و دیگری اسلام درهم‌تنیده‌اند.

 

خُرّم تن آن کس که دلِ ریش ندارد
و اندیشه یار ستم‌اندیش ندارد
 

میدان ارزش دانش ( ۳۳ )

صندوق توسعه‌ی ملی؟ یا صندوق اعانه؟!

به نام خدا. سلام. صندوق توسعه‌ی ملی که ارزها آنجا جمع‌آوری می‌شود، برای ایمنی منابع برای نسل‌های آتی، است نه برای تأمین منافع آنی دولت‌های قبلی و فعلی و آتی. واقعاً مسئولان دولتی به این صندوق چه نگاهی داشته و دارند؟! در متنی گزارشی که از قول دکتر ساسان شاه‌ویسی، اقتصاددان، امروز صبح زود خوانده‌ام که دولت ۱۱ و ۱۲ (حجت‌الاسلام حسن روحانی) «۶۱ درصد منابع صندوق توسعه ملی که سهم نسل‌های آینده قلمداد می‌شود» را در ۸ سال ریاست خود «خرج هزینه‌های جاری کرده است.» اگر این نقل واقعیت داشته باشد و بعید است _با توجه به وضع تنبلی مُزمنِ آن دولت_ واقعیت نداشته باشد، چه فاجعه‌ای مثل خیانت آن دولت به کسانی که در بورس سرمایه برده بودند، صورت گرفته است و ملت را هم به هیچ حساب کرده‌اند.

 

آنچه این اقتصاددان آمار داده است در دوره‌ی ۴ساله‌ی دوم دولت آقای حسن روحانی، صندوق توسعه‌ی ملی «با کسری ۱۳ میلیارد دلاری» به دولت ۱۳ آقای رئیسی واگذار گردیده است. حال آن‌که، آقای فرزین، مدیر اسبق صندوق توسعه‌ی ملی، می‌گوید "او صندوق را با حدود ۵۴ میلیارد منابع، تحویل دولت روحانی" داده بود. بگذرم. خواستم فقط از یک نمونه‌ی غلط یا خیانت و بی‌تدبیری یاد کرده باشم. چون چندان ازین فن و فنون سر در نمی‌آورم.

 

حالا نقل این است که حجت‌الاسلام سید ابراهیم رئیسی گویا گفته است «اجازه دادیم سهم ۴۰ درصدی قانونی صندوق توسعه، به صندوق ریخته شود تا صندوق توسعه ملی به اهدافش نزدیک شود». نمی‌دانم راست است و این اتفاق واقعاً افتاده است؟ یا نه؟ چون مدتی است حقیقتاً ملت به سخنان دست‌اندرکاران مملکت خود بسیار بی‌اعتماد گردیده است؛ زیرا از بس دروغ و فریب از کار آمده است. مثل اون یکی که گفته بود به هر ایرانی یک باغ ۱۰۰۰ متری می‌دهد! یا مثل اون یکی دیگر که گفته بود دیدید این‌همه ایرباس خریدیم از اروپا و به‌زودی همه از راه می‌رسند! و یا آن یکی اسبق و آن دیگری ماسبق که هر یک گفته بودند:ما هزارها فروشگاه زنجیره‌ای زده‌ایم و مردم را به رفاه رسانده‌ایم. و پس و پیرو او هم چندین و چند بار سخن رانده بود فقط، که ما مردم‌سالاری دینی را صادر می‌کنیم!

 

اقتصاددانان اما (البته تا جایی که من نظریه‌ها و مواضع روزشان را دنبال می‌کنم) برین نظرند که نه‌ فقط دولت‌ها، حتی اتاق بازرگانی‌ها هم، صندوق توسعه‌ی ملی "به‌ عنوان یک صندوق اعانه" و کمک‌کار می‌بینند که هر جا بودجه‌ی عمومی کم شد، از این جیب ملی، ارتزاق کنند.

آیا صندوق ملی توسعه به جایگاه و ساختار اصلی خود بازمی‌گردد؟! نمی‌دانم. چون دارم چند دهه می‌بینم «خودکامگی در تخصیص منابع» وجود دارد و هر رئیس دولتی خودمختارانه دستِ تصرف دراز می‌کند به این دَخل، که باید بسیار حساب‌شده کِشوی آن کشیده شود، چون مال تمام کشور است. نه مثل دخل یک مغازه و بقّالی بازوبسته شود و هر مشتری که آمد کشوی دخلش را وا کند و امور اصلی آن را وا گذارد.

دامنه / ۲۲ خرداد ۱۴۰۱

بیشتر بخوانید ↓

  • دامنه | دارابی
 
 
محدوده‌ی پادگان لشکر ۷۷ ثامن‌الائمه (ع)
مشهد مقدس. روزنامه‌ی شهرآرا ، ۶ اردیبهشت ۱۴۰۱
 
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. وقتی امروز گزارش "آل  ابراهیم" در روزنامه‌ی «شهرآرا» را خواندم که انتقال پادگان لشکر ۷۷ ثامن الائمه (ع) به خارج از شهر مشهد تصویب شد، برای من این خبر کلان شهر مذهبی جهان اسلام مهم و مسرّت‌بخش بود. شرح می‌دهم؛ کوتاه: چیزی حدود ۵۰ هکتار از فضای پادگان با آن فضاهای سرسبز و درختان پرباروبَرش نصیب مردم هم می‌شود. جدا از همسایگان پادگان -که بیش از دیگران خشنودند- مسیر بولوار امام خمینی به بولوار نامجو و محدوده‌ی منتهی به سمت کوهسنگی، به روی مردم و زائرین باز و نقطه‌ی کور این منطقه زین پس دیده می‌شود. پادگان، بوستان می‌شود. البته خیلی مراقبت و نظارت مردمی می‌طلبد که باندهای رانت، و بلندمرتبگان!! یک وقت آن را به برج و بلندمرتبه‌سازی! تبدیل نکنند. در وجوب و ضرورت پادگان هیچ تردیدی نباید به خود راه داد. هم بوستان و هم پادگان هر دو الزام. کشور به هر دو نیاز دارد و مردم، هم در سایه‌ی بوستان و هم در سایه‌ی پادگان آسایش و امنیت می‌بینند و در ایمن و ایمان باقی می‌مانند. در میانه‌ی همین پادگان لشکر ۷۷، میدان تاریخی «مشق» وجود دارد که رزمندگان از همین مبداء به مقصد جبهه ها می‌رفتند؛ لشکری ظفرمند که ۵۳۶۷ شهید در دفتر خدمتش به میهن و دین و انقلاب ثبت کرده است. حالا بر شهرداری مشهد است که روی این میدان تاریخی کار هنری ماندگار کند تا مردم جای‌جای ایران بتوانند از آن بازدید کنند. جای تشکر دارد از ارتش که جانب مردم ایستاده است و درین مسئله موافقت نموده است. نکته این‌که وقتی امور مردم با خودِ مردم باشد و مردم خود، خود را با فرآیند انتخابات آزاد و بر پایه‌ی مناسبات سالم و پاک مدیریت کنند، امکان مسالمت‌آمیز هر کاری وجود دارد، ازجمله بردن پادگان از درون شهر به بیرون شهر و تبدیل آن به بوستان هم به‌خوبی میسّر است. کار سترگی که در بلوار ارتش ساری هم -نمی‌دانم توسط چه کسی- در انتقال پادگان رخ داد و بازخورد خوب و رضامندانه‌ای داشت.
  • دامنه | دارابی

مجموعه پیام‌هایم در مدرسه فکرت

قسمت هفتاد و هفتم

جناب حجت‌الاسلام استاد سید عمادی سلام و صدها با صلای رسا سپاس. نه این‌که این پست شما را پی نگرفته باشم، نه، خواندم و صبر ورزیدم تا از دیشب به این سمت، رویش کاوش ذهنی کرده باشم. با این پیش‌پرده که از شگفت‌انگیزترین کار بشری یعنی عبودیت -و به تعبیر این بنده، بندگی‌ی خودخواسته و خداطلبیده نزد حضرت باری- به نمایش گذاشته و آن را به ادامه‌ی بحث بسیار سنگین تفارق میان رحمت و ولایت ملتصق ساخته‌اید، من دلالت شدم به این هدایت که در حقیقت، بندگی یعنی کسب اخلاقِ خدایی. و این اوج عظمت انسانِ اهلی است که خود را در اهلیتِ حق‌تعالیٰ خدای بلندمرتبه قرار داده است، و شده کسی که می‌تواند اهل کوی حضرت دوست شود و در آن شهرپایه‌ی الهی زیست کند. کیف کردم ازین پرده‌گشایی. خدا خیرت دهاد استاد. یک پست خوب همچنین این است که فکرِ فرد را به انجام تراوش و و سرانجام تألیف فرا خوانَد تا الیف خدا گردد و انیس اولیای الله.

۱ ⟨ ۲ ⟨ ۱۴۰۱ 

سلام جناب حجت‌الاسلام شیخ غلامی دارابی. ابرقدرتی‌ی ابلیس با چه قدرتی سرکوب می‌شود مهم است. اگر او و اذناب و جنودش همه‌جای جهان در یک آن و صدها آن، حضور ویرانگری دارند، ازو ابرقدرت‌تر خودِ انسان است که خدا به وی چهار نفْس به سکون فا داده است: ۱. امٌاره‌ای که بلد است چگونه وی را به در برَد. ۲. لوّامه‌ای که قادر است وی را مجدد از دست شروری چون اماره بازپس بگیرد و تحویل صاحبش دهد. ۳. مطمئنّه که الماس وجودش را تراش می‌دهد و نوک پایه‌اس را تیز می‌کند و کف وجودش را قلع می‌زند و روح و روانش را رایحه می‌مالد. و ۴. یادم رفت و شاید هم نیست. غرَض: ابلیس، رانده شده که با ابرقدرتی تمام ما را هم برانَد. از کجا از یزدان‌شهر به شیطان‌شهر. ولی همین آدمی می‌تواند وی را با سهمگین‌ترین سلاح ویرانگر نابود کند؛ کجا؟ آنجا که انسان در مرز قدم می‌زند و نمی‌خواهد پا از سرزمین پروردگار به برهوت غیر ذی زرع اذناب و ایادی ابلیس سُکنا گزیند. بگذرم.

 

من آن را نگفتم! من این را گویم: چه شبی بهتر از دیشب‌شب، شب شهادت امام علی ع که می‌بایست می‌رفت به خانه‌ی نهج‌البلاغه. رفتم و غَوری کرده و چه به چشمم تلألؤ افکنده؟ این، این، عرض می‌کنم پایین. اما چگونه باید درِ خانه‌ی نهج‌البلاغه را دق‌ّالباب کرد؟! اقیانوس است، باید البسه‌ی غوّاصی بر تنِ فکر و الهمه‌ی صیّادی بر روح ذهن پوشاند تا بتوان از میان آن همه دُرّ در میان صدف، دست به گوهر زد و جان را جوهر. چراااااا؟ زیرا اگر بتوان از آفریدگار -که نه دیده به آن بیناست و نه پدیده به آن نمایان- یکی‌چند آفریده سراغ داد که جِلوه‌ی خدا درو جَلا یافته باشه، یکی از آن سرپناهان امیر مؤمنان علی علیه‌السلام است. و این دیشب در آن بیت به چشمم بیشتر آمد که دفعتاً یادداشت نوشتم و شد این: «چشمِ زخم حقیقت دارد، استفاده از نیروهاى مرموز طبیعت حقیقت دارد، سِحر و جادو وجود دارد، و فال نیک راست است، و رویدادِ بد را بدشگون دانستن، درست نیست. بوى خوش، درمان و نشاط‌آور است، عسل درمان‌کننده و نشاط‌آور است، سوارى بهبودى‌آور است، و نگاه به سبزه‌زار درمان‌کننده و نشاط‌آور است.»

حکمت ۴۰۰ بود یا همان کلمات قصار نهج‌البلاغه. دامنه.

۲ ⟨ ۲ ⟨ ۱۴۰۱

 

استاد احمدی سلام. از تذکره، مستندات آوردید. درود. بنده هم فرازی دیگر باز می‌کنم با تمرکز بر یک واژه‌ی حیرت‌انگیز. در زیر: پس از نبی رحمت ص از علی ع قانت‌تر کیست در آیینی که محمد رسول ص از خدا آن را به سینه امانت گرفت و به امت داد و آنان را از احتمالِ پرسه در پلیدی رهاند؟ دارم درس پس می‌دهم وگرنه خود واقف و بدان آگاه‌ابد: در آغاز آیه‌ی ۳۱ احزاب نکته‌ای زیبا آمده: «وَ مَن یَقنُتْ...» این واژه از قنوت است و قنوت به نظر صاحبِ المیزان یعنی خضوع و اطاعت؛ که در نظر برخی مترجمان و مفسران برجسته‌ی قرآن، برگردان فارسی آن «مداومتِ بر طاعت»، «دوام اعمال‌ صالحه‌»، «فروتنی و فرمانبری» و نیز از نگاه صاحب کتاب بیان‌السعادة «تسلیم‌پیشگی» است. زیرا قنوت -که در نماز هم جزوی مستحب و از صحنه‌های دل‌انگیز نیاز و راز و درخواست هست- به معناى خضوع و اطاعت و طاعت و ملازمت و مداومت می‌باشد. این که قرآن در‌ حق‌ حضرت مریم‌ س می‌فرماید: «وَ کانَت‌ مِن‌َ القانِتِین‌َ» و یا می‌فرماید «یا مَریَم‌ُ اقنُتِی‌ لِرَبِّک‌ِ» و یا می‌فرماید «أَمَّن‌ هُوَ قانِت‌ٌ آناءَ اللَّیل‌ِ» همه‌وهمه نشان تسلیم‌پیشگی آن بانوی بزرگ در پیشگاه خداوند متعال بوده است که یکی از سرشناسان این واژه و فعل بوده‌اند. چونان که ابراهیم ع در آیه‌ی ۱۲۰ نحل به‌تنهایی اُمت معرفی و به قانتا و حنیفا توصیف شده است. و من درین عصر با شناختی که از نیمه‌نزدیک به قاسم سلیمانی داشتم وی را -که والاترین شهید مسیر سیدالشهداء ع و اصول علوی ع است- انسانی به تمام‌معنا قانت دیدم. مطیع خدا و در خط طاعت حضرت رَبّ. یاد مرام او قنوت‌آفرین است و قانت‌زا. درود بَرو که آبرو بود و آرزو. دامنه.

۳ ⟨ ۲ ⟨ ۱۴۰۱

 

جناب سلام. سپاس. آن سرکرده ابلیس، سِرّش در سرش هست که سده سده راه می‌پیماید تا سرسپرده بیابد، سرِ لیست سیاهش اسمش را اسم‌نویسی کند. سرِ ابلیس را می‌توان بر سنگ کوفت، سخت است، سترگی و سلامت نفس می‌طلبد. انسان سالم در فصای متسالم سرشناسه‌ای به اسم ابلیس را سر می‌بُرّد، وگرنه سرش سرِ دارِ سیر و سیاحت سفیه ابلیس است.

 

سلام آقای... این فراز درست. دست مریزاد آزاد. دو فراز دگرگونه ز این، هم، می‌توان لیوانِ مؤمن و مسلم را دید و ایضاً استکانِ کسانی که وادی دیگری را برگزیدند. یکی این‌که: ای اهالی قبیله‌ی قبله! صدها انتقاد بر شما روا، اما مرحبا که از میان ۳۶۵ روز سال خدا، این سه شب را دوست دارید انسانی‌تر و عابدتر باشید. دیگری این‌که: ای اهالی قبیله‌ی پشت‌کرده‌به‌قبله! هزاران سپاس ارزانی شما که پندارید که پند همه هستید و پیشی‌گرفته از تمام‌تمام انسان، اما دریغا و زِنهارا که که از میان ۳۶۵ روز سال خدا را مثلاً عالی می‌گذرانید و به نظر خود عقلانی، اما این سه شب را چرا دوست ندارید انسانی‌تر و عاقل‌تر باشید؟! تا دست‌کم بر رخ تابان آیین مذهبی و عبادی هم‌نوعان خود را تیغ و چنگ نکشید. مگر قدر را بشر، خودسر ساخته؟! خدا خود فرموده لیالی قدر. حرفم این بود جناب آزاد سخن شما حق، اما در واقع اگر نقد بر مؤمن وارد است، این طور نیست بر سایرین نباشد. درود.

 

شایسته‌کاری ( ۲۶ )

نگذاریم مداد و قلم و روان‌نویس و خودکار و دوات و ابزارآلات نوشتن، از جیب و ذهن و جامدادی روی میز مطالعه‌مان پَر بزند. گاه به فروشگاه‌های نوشت‌افزار هم سر بزنیم. آن زمان کارِ ستوده یکی این بوده در جیب کسی خودنویس چی بوده. نگذاریم در فصای غش‌آلود مجازی فراموش کنیم که فراموش می‌شویم. بیشتر بخوانید ↓

  • دامنه | دارابی

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. بزرگ‌مردی که «سقراط خراسان» نامیده می‌شد سال ۱۲۸۶ خورشیدی در روستای مزینانِ داورزنِ سبزوار چشم به جهان گشود؛ یعنی زنده‌یاد استاد محمدتقی شریعتی. علاقه به علم را از پدربزرگش آخوند ملاقربانعلی به ارث برد که شاگرد ملاهادی سبزواری بود. هجرتش از مزینان به مشهد مقدس سرنوشت‌ساز بود و سازنده. زیرا در تراز نخست حوزه‌ی علمیه‌ی مشهد جای گرفت و در معنویت و دانش سرآمد شد. گویند زیارت روزانه‌ی حرم امام رضا (ع) داشت و پای درس بزرگان روزگارش نشست؛ ملاهاشم قزوینی، ادیب نیشابوری و ... . برای معیشت، «ناچار به تدریس در مدارس آن روزگار مشهد» شد؛ پس؛ سال ۱۳۰۹  در مدارسی مانند شرافت، ابن‌یمین و فردوسی این شهر دست به تدریس ادبیات فارسی و عربی زد. سال ۱۳۱۴ واقعه‌ی خونین مسجد گوهرشاد را -که حاکی از اوج اختناق و سرکوب و دین‌ستیزی بود- به چشم خود دید. و از آن پس جلسات خود را در قالبِ قرائت قرآن شکل داد و همین جلسات قرآن استاد محمدتقی شریعتی از پاییز سال ۱۳۲۰ موجب رونق قرآن‌آموزی شد. ازین‌رو بود که متدینانی از مشهد، کانونی با اسم «کانون نشر حقایق اسلامی» را تأسیس کردند و این پایگاهی شد برای فعالیت و درس تفسیر قرآن ایشان به صورت هفتگی که  ماهرانه و دور از دیدِ رژیم در منازل مختلف مشهد برپا می‌شد. با آن‌که دفتر اصلی کانون در کوچه‌ی مخابرات، واقع در محله‌ی چهارباغ نزدیک حرم بود؛ اما استاد، جلسات را در منازل و مکان‌های مختلف شهر برگزار می‌کرد و هم او بود که برای نخستین‌بار، معارف اسلامی را در قالب «زبان نو و به‌روز در اختیار جوانان» گذاشت. جذابیتی که جوانان دانش‌آموز و سپس دانشجویان دانشگاه مشهد را به این کانون سرازیر کرد و همینان در جریان رویدادهایی مانند نهضت ملی‌شدن صنعت نفت و نهضت اسلامی وارد صحنه شدند. جالب این‌که استاد شریعتی درس تفسیر قرآن را به درس تفسیر نهج‌البلاغه که کتابی غربت در جامعه‌ی مسلمین بود، پیوند زد. و حقا که او در زمره‌ی پیشتازان احیای نهج‌البلاغه قرار گرفت و کانونش دژ عقیدتی در برابر تفکرات الحادی و انکاری. سالیان بعد، او با دعوت استاد شهید مرتضی مطهری در حسینیه‌ی ارشاد تهران دست به سخنرانی بیدارگرانه می‌زد و دست انسان را در دست اسلام می‌گذاشت و سقراط‌وار، بیدارگر بود. سرانجام با عمری پربرکت و با محبوبیت در ۳۱ فروردین سال ۱۳۶۶ چشم از جهان فرو بست و به دیدار فرزندش دکتر علی شریعتی شتافت و در حرم رضوی، صحن آزادی غرفه‌ی ۱۷۱ به خاک سپرده شد که این قطعه که درش به روی مردم مسدود شده، هر بار مکانی برای زیارت بنده و آدم‌های اهل هست. هر چند از کناره‌ی درش.

  • دامنه | دارابی

 

...

 

 

پنج‌شنبه: ۲۵ فروردین ۱۴۰۱ ساعت سه و سی و نُه دقیقه‌ی عصر، من و قم و نون بربری (چیدم توی صندوق عقب > > در عکس) که چند روز پیش قبل را ماه مبارک رمضان، به درِ بسته خورده و حسابی هم بور (=ناکام) شده! و با قُوتِ لایَموت، سر کرده بودم! حقا که افطار با این نون خوش‌پخت و لیقوان و آقوز و چای بهارچینِ لاهیجان، واقعاً مزّه دارد و سدّ جوع می‌کند.

  • دامنه | دارابی
 
 
بالا: کاکایی‌های سرسیاه
پایین: (Ansu Fati) آنسو فاتی
 
 
به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. خواستم بگویم من می‌خواستم امروز فقط از کاکایی‌های سفید و سرسیاه بگویم که در تالاب ۱۳۸ هکتاری استیل بندر آستارا می‌زیَند و با آسودگی از سخت‌پوستان، نرم‌تنان، حشرات، ماهیان، گاه هم از لاشه‌ی حیوانات، و نیز میوه‌ها و مواد گیاهی می‌خورند و پَر می‌زنند و بر شاخسارها می‌نشینند و می‌خوانند و می‌خوابند. اما دیدم «فاتی»ی بارسلونا یعنی "آنسو فاتی" چه‌زیبا گفته که «از یک خانواده‌ی مسلمان» است و خود نیز «پایبند به اسلام». این شماره‌ی ۱۰ آبی اناری پوش تیم بارسلونا جمله‌ی معنوی‌یی فرموده که دل مینویی مرا ربوده؛ این جمله: «به خاطر مصدومیت‌هایم زیاد نماز خواندم و از خداوند درخواست کمک کردم. همواره به خانواده‌ام فکر می‌کنم و در آخر به خودم می‌پردازم.» فاتی، از خانواده‌ی فقیری بود از کشور آفریقایی گینه بیسائو. زندگی‌ی سختی داشتند. راهی اسپانیا شدند و در سویا ساکن گردیدند. اینک چه سربلندانه می‌گوید: «رؤیایم بازگشت به گینه و کمک‌کردن به فرزندان کشورم است.» در روز میلاد امام مجتبی ع درین سو درود بی‌عدد بر کاکایی‌های سفید و سرسیاه ایران و در آن سو به «آنسو فاتی» سیاهِ مسلمانِ آفریقا. مسلمان نمازخوان که از طریق نماز، دست به درخواست می‌زند از حضرت ربّ. من ازین جمله‌ی وی برداشت عرفانی می‌کنم. بگذرم.
  • دامنه | دارابی

 

...

 

 

...

 

 

به قلم دامنه: به نام خدا. سلام. حجت‌الاسلام شیخ اسماعیل افشار‌زاده روحانی مبلغی که رمضان امسال -فروردین ۱۴۰۱- به همراه خانواده در روستای قتلیش از توابع بخش گرمخان شهرستان بجنورد حاضر شد. وقتی روحانی -که طبیب روح مردم باید باشد- این‌گونه به قلب جامعه می‌رود لاجرَم در قلب هم می‌مانَد. بارها گفته‌ام طبق آیه‌ی نفر قرآن، طلبه پس ار کسب علم و دانش دینی در حوزه‌ی علمیه، به فرمان خدای باری‌تعالی  باید به دل جامعه برود و روشنگری کند. ماندن این‌همه روحانی در قم و مشهد، حقیقتاً وافی به مقصود نیست. باید پس از مدتی درس‌خواندن و تهذیب نفس به جامعه‌ی ناس برگشت و با اُنس ملت، دین را معرفی و تبلیغ کرد. سلام بر هر روحانی‌یی که میان مردم می‌رود و با مردم می‌مانَد و به مردم هم می‌مانَد. خدا عمر دهاد به جناب شیخ اسماعیل افشار‌زاده و ان‌شاءالله باقی بماند بر همین منهج.

  • دامنه | دارابی

 

عکس از دامنه

 

کتاب «نامه‌ها بر نامه‌ها»

اثر مرحوم آیت‌الله حسن حسن‌زاده آملی

در ص ۵۷ کتاب «نامه‌ها بر نامه‌ها» آمده:

 

در چشمه‌ی شرع کج روَم چون خرچنگ!

در بیشه‌ی دین چو روبَه‌ام پُرنیرنگ!

بر منبر علم همچو در کوه پلنگ!

در دلقِ کبود همچو در نیل نهنگ!

شرف‌الدین علی یزدی تفتی

عارف عصر تیموری

 

  • دامنه | دارابی
دامنه‌ی داراب‌کلا

قالب کارزی چهارم : دامنه ی داراب کلا